به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، ناصرالدینشاه قاجار در خاطرات روز پنجشنبه ۲۶ جمادیالثانی ۱۲۸۷ (۳۱ شهریور ۱۲۴۹) نوشت: توقف شد. بعضی از شهر آمده بودند از سفریها [همسفرها] و غیره، حاجی آقا اسماعیل یوغورت و غیره، حاجی رحیمخان. امینالسلطان اسبابی که ساخته بود (طلا و نقره) توی دو جعبه بزرگ خوب که استاد حیدرعلی ساخته است آورد، ملاحظه شد. حاجی غلامعلی میگفت، اسباب حاجی کلبعلی خواجه را که در آخر اردو افتاده بود، دزدیدهاند. اردو بینظم افتاده است.
پسر حکیمالممالک، سرداری کرمانی لاکی تازه و لباس تازه پوشیده بود. میرزا عبدالله او را توی نهر آب گود انداخته، بالمره [به تمامی] تر شده بود. میرزا عبدالله خودش هم توی آب افتاده بود. سیاچی [و] باشی که دیروز شهر رفته بودند امروز آمدند. آغاسلیمان برای چند شتر بُنه خودش که میخواست، اینقدر اصرار کرد و ابرام که هم خنده داشت، هم آدم جِر میآمد؛ آخر داده شد.
عصری رفتم زیارت حضرت عبدالعظیم؛ گرد و خاک، گرما، گدا، عرضهچی و غیره و غیره اذیت میکرد. برگشتن رفتم باغ شاهزاده اعتضاد، عصرانه چای خوردیم. دل قدری پیچ میزد، کسالت داشتم. آمدیم منزل.
شب باز بعد از شام مردانه شد. عرفانچی، سیاچی آمدند. بعد خوابیدیم. تارچی...
منبع: روزنامه خاطرات ناصرالدینشاه قاجار از ربیعالاول ۱۲۸۷ تا شوال ۱۲۸۸ ق به انضمام سفرنامه کربلا و نجف، به کوشش مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ اول، زمستان ۱۳۹۸، ص ۷۱.
۲۵۹
نظر شما