خاطرات ناصرالدین‌شاه: امروز سان [رژه] ملتزمین رکاب است که خودم باید ببینم

اول قاطر و شتر دیوانی را آوردند گذراندند، همه قاطرها و شترها مثل نداشتند بسیار بسیار خوب بودند. انسان از دیدنش لذت می‌برد. همه قاطرچی، ساربان با لباس مخصوص معین. هزار و پانصد قاطر و دو هزار نفر شتر بودند.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، ناصرالدین‌شاه قاجار در خاطرات روز دوشنبه ۲۳ جمادی الثانی  (۲۸ شهریور ۱۲۴۹) نوشت: امروز سان ملتزمین رکاب است که خودم باید ببینم. صبح رفتم بیرون. صحرا جنجال و معرکه غریبی بود. از شهر می‌آمدند می‌رفتند. از اردوی دولاب و غیره آمد رفت غریبی بود. هر طبقه نوکر به یک رنگ لباسی راه می‌رفت. تماشاچی و غیره زیادی جمع بود. مستوفی‌الممالک و سایر وزرا و غیره آمده بودند در سردر کوچک نشسته بودند. پیشخدمت ها و غیره همه بودند.

بعد از ناهار کار زیادی داشتم. میرزا عبدالوهاب مستوفی گیلانی هم آمده بود، ملاحظه شد. میرزا معصوم‌خان و میرزا علی‌اشرف مهندس که باید برای تعیین سرحدات سیستان و بلوچستان بروند، آمدند. بعد بودیم الی سه ساعت به غروب مانده رفتم سردری که وزرا و غیره بودند نشستیم. همه بودند، صاحب‌منصب زیاد با لباس و غیره. نایب‌السلطنه، شاهزاده‌ها، مستوفی‌الممالک هم جبه شمسه‌داری خلعت پوشیده بود. اول قاطر و شتر دیوانی را آوردند گذراندند، همه قاطرها و شترها مثل نداشتند بسیار بسیار خوب بودند. انسان از دیدنش لذت می‌برد. همه قاطرچی، ساربان با لباس مخصوص معین. هزار و پانصد قاطر و دو هزار نفر شتر بودند. بعد کالسکه‌ها و تخت‌ها عراده مریض‌خانه. معیرالممالک، پسرش با لباس نظام، نشان، حمایل، سواره آمدند، بسیار خنده داشت. معیر شمشیری طلا هم با حمایل انداخته بود. بعد تفنگدار و غیره. سیاچی هم تیر و صدق[۱] مرصع انداخته با آن‌ها بود. میرزا محمدخان (پسر امین‌خلوت) با تفنگ یراق مرصع.

بعد توپخانه و فوج قزوین، دوم نصرت، سوادکوهی و غیره آمدند؛ همه با لباس و اسلحه خوب. بعد شاطر، یساول، فراش، فراش‌سوار، فراش‌احتساب، غلامان، سواره‌ها و غیره و غیره؛ همه با لباس‌های خوب گذشتند. زن‌ها هم از بالای کوه دوشان‌تپه تماشا می‌کردند. الی وقت اذان مغرب طول کشید. حاجی صفرعلی‌خان شاهسون که مکه رفته بود، با آقا کیشی‌خان تفنگدار دیده شد (یعنی حاجی صفرعلی‌خان امروز دیده شد، آقا کیشی‌خان را مدتی است دیده‌ام) دهن آقا کیشی‌خان هم کج شده است، تبریز ناخوش شده است.

خلاصه غروبی تاریکی آمدیم بالا، رفتیم اندرون. بلانش، عسلی (برادرزاده زهرا سلطان) آمده بودند. لله‌باشی هم امروز آمده بود. شب خوابیدیم. انیس‌الدوله...

پی‌نوشت

۱- تیر و صدق موضع: تیروکمان جواهرنشان

منبع: روزنامه خاطرات ناصرالدین‌شاه قاجار از ربیع‌الاول ۱۲۸۷ تا شوال ۱۲۸۸ ق به انضمام سفرنامه کربلا و نجف، به کوشش مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ اول، زمستان ۱۳۹۸، ص ۶۹.

۲۵۹

کد خبر 2117428

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار