گروه اندیشه: سید عطاءالله مهاجرانی، در یادداشت خود در روزنامه ایران، به آداب جدا شدن از دوست و همراهان مخالف با مفهوم «هجر جمیل» (جدایی زیبا) در قرآن می پردازد. با بیان یک خاطره شخصی از قطع ارتباط با یک دوست قدیمی به دلیل اختلافات عمیق فکری و سیاسی، این موضوع را مطرح میکند که در مواجهه با افرادی که دیگر هیچ افق مشترکی با آنها نداریم، بهترین راه جدایی همراه با احترام، مدارا و دوری از نزاع و ناسزاگویی است. نویسنده با ارجاع به مفاهیم قرآنی دیگری چون «صبر جمیل» و «مرور کرام» (با بزرگواری گذشتن) یک منظومه اخلاقی برای برخورد با سخنان و رفتارهای بیهوده، اهانتآمیز و بیثمر را پیشنهاد میدهد. مهاجرانی با الهام از مفهوم قرآنی «هجر جمیل» (جدایی زیبا)، به تبیین راهکاری برای مواجهه با روابطی میپردازد که در آنها دیگر تفاهمی وجود ندارد. او معتقد است که در برابر اختلافنظرها و ناسزاگوییها، به جای درگیری و مجادله، باید با صبر و بزرگواری فاصله گرفت. این رویکرد به معنای تسلیم شدن نیست، بلکه راهی برای حفظ وقت، انرژی و آرامش از طریق رویگردانی از امور بیهوده و ناسزاگویی است. او با استناد به چهار مفهوم قرآنی «هجر جمیل»، «صبر جمیل»، «مرور کرام» و «سلام»، یک الگوی رفتاری برای مواجهه با سخنان و رفتارهای مخرب ارائه میدهد. این الگو نشان میدهد که در برابر اختلافات و ناسزاگوییها، راه درست، مدارا و دوری از واکنش است. به زعم نویسنده، این مفاهیم تنها یک نظریه اخلاقی نیستند، بلکه یک استراتژی عملی برای مواجهه با واقعیتهای زندگی امروز، بهویژه در فضای پرتنش سیاسی و اجتماعی هستند تا بتوان از عمر خود به درستی استفاده کرد. این یادداشت در زیر از نظرتان می گذرد:
****
شاید برایتان پیش آمده باشد؛ نسبت به کسی که با او سابقه دوستی طولانی یا حتی خویشاوندی داشتهاید؛ درگذار سالها و تطور زمانه و تحول احوال، احساس میکنید و درمییابید که آنچنان تغییر کردهاید که با یکدیگر تفاهم یا افق مشترک ندارید، نه افق مشترک اعتقادی و نه سیاسی و نه اجتماعی. چه باید کرد؟ بحث و مجادله و نکتهپرانی و خردهگیری و متلک یا طعنه و اهانت و کینهجویی!؟ قرآن مجید از تعبیر «هجر جمیل» استفاده کرده است؛ یعنی به زیبایی از او فاصله بگیریم یا فاصله زیبا! گواه شاهد صادق در آستین باشد.
من از دوران دانشجویی دوستی داشتم-یعنی دیگر ندارم!- بیش از پنجاه سال از سابقه دوستی ما میگذشت! مارکسیست بود و هست! منتها نه مارکسیسم او و نه اسلام من سدّ راه دوستی ما نبود. بویژه هر دو از جوانی مخالف نظام پادشاهی بودیم. این دوستی و ارتباط تا انقلاب و پس از انقلاب تداوم یافت. دیدم به امام خمینی(ره) در اظهار نظری اهانت کرده بود. او خیال میکند که امام خمینی(ره) انقلاب مارکسیستی در ایران را نابود کرد. به قول او «خمینی نگذاشت بیژن جزنی لنین ایران بشود!» گفتم «رفیق! شاه نگذاشت!» جزنی و همراهان ۲۹ فروردین ۱۳۵۴ در تپههای اوین به دستور شاه و مدیریت پرویز ثابتی به قتل رسیدند. در خاطرات علم به این موضوع اشاره شده. در بین سطور یادداشتهای علم میتوان پشت پرده این فاجعه را شناسایی کرد.
از سوی دیگر، من هم باور دارم که هویتم مدیون امام خمینی(ره) است. من با امام خمینی(ره) هویتم را یافته و شناختهام. اینجا دیگر زمان «هجر جمیل» است! بویژه او به نقد امام خمینی(ره) نپرداخته بود. ناسزا گفته بود، که بماند. چند باری به مناسبتهای مختلف تلفن زد. پاسخی ندادم و ننوشتم پیامی و سلامی نفرستادم. دیدم گفتوگوی بیشتر موجب کدورت افزونتر میشود. کاری با او ندارم. حتی او را ملامت هم نمیکنم. خب مارکسیست است و در آستانه هشتاد سالگی، میبیند که در یکی دو دهه پایانی عمر، پشیزی در جیب هویتش و پشمی به کلاه سیاستش نیست.
رویای انقلاب مارکسیستی در ایران و البته در همه دنیا بر باد رفته است و خشکید و کویر لوت شد دنیاشان! «هجر» نشانه فاصله گرفتن است. «جمیل» که صفت مشبهه است برای وصف این جدایی است؛ جدایی زیبا. واژه جمیل در قرآن مجید در سه مورد دیگر نیز استفاده شده است. در هر کدام با منظومهای از روابط انسانی و اجتماعی روبهرو هستیم که ویژگیاش از نظر قرآن مجید «زیبایی» است. این چهار منظومه با هم نسبت دارند: «صبر جمیل» و «هجر جمیل» و «صفح جمیل» و «سراح جمیل.» در این «حسب حال» به دو مورد توجه دارم.
یکم: صبر جمیل. صبر جمیل در سوره یوسف در آیات شماره ۱۸ و ۸۳ از زبان یعقوب مطرح شده است. وقتی فرزندانش پیراهن خونی یوسف را به نشانه قتل یوسف توسط گرگ به او نشان میدهند و از شدت تأثر اشک میریختند! یعقوب به آنان میگوید در این فراق صبرم جمیل خواهد بود. صبر جمیل یعنی صبر کسی که در مقام صبوری و خویشتنداری مطلقاً شکوه و گلایهای نزد انسانها نمیبرد. اگر هم شکایتی دارد با خداوند سخن میگوید. صبر بدون شکایت زیباست! وقتی حافظ سروده است: «خون خور و خامش نشین که آن دل نازک طاقت فریاد دادخواه ندارد» مرادش صبر جمیل است. در سوره معارج، خداوند متعال به پیامبر اسلام توصیه میکند که صبرش جمیل باشد: «فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِیلًا.» ﴿المعارج: ٥﴾
دوم: هجر جمیل که موضوع این «حسب حال» است، روایت دیگری از صبر جمیل است. پیامبر(ص) در دوران زندگی در مکه با آزارهای گوناگون و سنگین مشرکان روبهرو بود. پیامبر(ص) را با کلام آزار میدادند و یارانش مانند بلال حبشی و خانواده عمار یاسر بسیار آزار میدیدند و شکنجه میشدند. خداوند به پیامبر(ص) توصیه میکند که: «وَاصْبِرْ عَلَیٰ مَا یقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِیلًا.» ﴿المزمل: ١٠﴾ یعنی «بر سخنانشان شکیبا باش و با زیبایی از آنان فاصله بگیر.» «فاصله» میتواند مصادیق گوناگونی داشته باشد. چنانکه یک مصداق مشهور و روشنش هجرت پیامبر(ص) از مکه به یثرب بود که مدینة النبی نامیده شد. امام فخر رازی در تفسیر کبیر، برای هجر جمیل چند مشخصه بیان کرده است: «انسان با قلب خود و حال و هوای خویش فاصله میگیرد. در روش و رویکرد، مخالفت خود را نشان میدهد. منتها با مدارا و چشمپوشی و دوری از واکنش.»
مشرکان به پیامبر(ص) دیوانه و جادوگر و کاهن و دروغگو و جعلکننده میگفتند. میگفتند آیات قرآن مجید را دیگران برایش مینویسند. پیامبر(ص) در برابر این سخنان شکیبا بود. زمان به عنوان ناقدی بصیر نشان داد که پیامبر(ص) خردمند و لطیف و آیندهبین بود. نشانی از جادوگری و کاهنی در زندگی او دیده نمیشد. در واقع زمان، مهمترین عنصری بود که سخنان ناسزاگویان را مثل غباری محو کرد. میگویند تنها پرندهای که جرأت میکند بر پشت عقاب بنشیند و با منقار خود مدام به پس گردن عقاب ضربه و زخم بزند، کلاغ است. عقاب واکنشی نشان نمیدهد، اوج میگیرد. کلاغ در اوج آسمان نفسش تنگ میشود و بند میآید، میمیرد و سقوط میکند؛ صبر جمیل عقاب در برابر آزار نامراد کلاغ!
واقعیت این است که ما در زندگی امروز با پررنگ شدن سیاست که نمایی و نمودی غیرمتوازن یا کاریکاتوروار یافته است، اگر اهل نوشتن و طرح نظر باشیم، گهگاه یا مدام با واکنشهای تند و تیز روبهرو میشویم. این واکنشها، تا وقتی میتوان آن را نقد و عیارسنجی و حتی رد سخن نامید، سودمند است. اما هنگامی که با افترا و ناسزا و پرخاش و اتهام همراه میشود، چارهای جز هجر جمیل وجود ندارد. در قلمرو ادبیات هم همین است. وقتی «کتاب فاکنر در دانشگاه» را میخوانیم، (یکی از کتابهای پرنکته و پرمایه که خواندنش برای اهل نوشتن و ادبیات مثل آب و هوا لازم است!) مدام این مضمون تکرار میشود که فاکنر وقتی برای خواندن نظر منتقدان نمیگذارد.
همین ماجرا را موراکامی در «جنون نوشتن» توضیح داده است. چخوف هم گفته است: «اسب شتابان در حال دویدن است؛ منتقدان مانند زنبور یا مگس اسب، مرتب به اسب نیش میزنند. مراقب باشید از رفتن باز نمانید!» قبل از چخوف و فاکنر و موراکامی، مولانا جلالالدین بلخی سروده است: «رو تو کار خویش کن ای ارجمند/ زانکه ایشان ریش خود بر میکنند.» یکی از مهمترین ویژگیهایی که در معارف اسلامی ما به آن توجه شده است -گویی که در همین منظومه و رویکرد «هجر جمیل» قرار میگیرد- «تجاهل» است: «تجاهل العارف!» یعنی شما از امری باخبرید، اما به روی خودتان نمیآورید. کسی را میبینید، باخبرید که درباره شما سخن ناسزایی گفته است، اما به رویش نمیآورید. حتی به گونهای عمل نمیکنید که بویی ببرد که میدانید. ما در زندگی شتابنده خود هدفی داریم. اگر قرار باشد با هر سخنی برنجیم و پا پی هر حرفی شویم و آزارها را روایت کنیم: «گر به هر زخمی تو پر کینه شوی، پس کجا بیصیقل آیینه شوی!»
دو رهنمون دیگر در قرآن مجید برای این گونه رفتارها یا رویکردها تبیین شده است. گویی این دو نمونه نیز تفسیر همان «هجر جمیل» است. شما وقتی با امر بیهودهای -به تعبیر قرآن مجید «لغو»- روبهرو میشوید، از آن رویگردان شوید. این رویگردانی در سوره مؤمنون به عنوان صفت شاخص اهل ایمان بیان شده است: «وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ.» ﴿المؤمنون: ٣﴾ یعنی «و کسانی که از بیهوده رویگردانند.»
لطافتی در ساختار آیه وجود دارد؛ جمله اسمیه است که بر تداوم دلالت میکند. این رویگردانی تبدیل به سبک زندگی و روش و منش شده است. «لغو» به روایت زمخشری «سخن یا رویکرد بیهوده» معنا شده است. ناسزاگویی را هم لغو تفسیر کردهاند. در این آیه، قرآن مجید به رویگردانی توصیه میکند. در آیه دیگری به «مرّوا کراما» یعنی«با بزرگواری از کنار امر بیهوده بگذرید.» در واقع «مرّوا کراما» تفسیر شیوه رویگردانی است. با اخم و تلخی و شماتت و ملامت رویگردانی نکنید، با تبسم و بزرگواری!
رهنمون دوم تعبیر «سلام» است. اگر با نادانی رویارو شدید و سخنی گفت - پیداست نادان چگونه سخن میگوید- در پاسخش بگویید سلام! این سلام به معنای خداحافظی است. چنانکه در نماز، سلام به معنای پایان نماز است و نیز در ضربالمثل«با مردمان زمانه سلامی و والسلام!» یعنی دیگر خود را معطل نکن! قرآن مجید با این کلید واژهها: «هجر جمیل» و «اعراض» و «مرور کرام» و «سلام» یک منظومه ساخته است، منظومهای که عناصر آن با یکدیگر هماهنگی دارد، مانند ابعاد منشور. هر بعدی متکی بر ابعاد دیگر معنی پیدا میکند. بدیهی است در سخن و سیره پیامبر(ص) و ائمه معصومین صلواتالله علیهم و حکیمان و دانایان میتوان نمونههای بسیاری به عنوان مصادیق چنین رویکردی برشمرد. تا قدر عمر را بدانیم، با جدایی زیبا! و مرور کرام و سلام، از عمر و احوال خویش محافظت کنیم.
۲۱۶۲۱۶
نظر شما