به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، الهام عبادتی در گفت و گو با محمد نظرپور در باره ترجمه کتاب «حرکت؛ چگونه خیابان هایمان را پس بگیریم؟»، در سرویس دین و اندیشه ایبنا نوشت: در جهانی که خیابانها بیش از آنکه مکانی برای زندگی باشند، به مسیرهایی برای عبور سریع خودروها تبدیل شدهاند، کتاب «حرکت: چگونه خیابانهایمان را پس بگیریم و زندگیمان را دگرگون کنیم» با نگاهی رادیکال و انسانی، تصویر موجود را به چالش میکشد. اثری بینرشتهای و جسورانه که خیابان را نه فقط بهعنوان یک زیرساخت شهری، بلکه بهمثابه یک فضای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بازتعریف میکند. این کتاب فراتر از یک تحلیل فنی از حملونقل شهری، فراخوانی است برای جنبشی جمعی و آگاهانه جهت بازپسگیری فضاهای عمومی از سلطه خودرومحوری و تلاشی است برای بازاندیشی در گفتمان مسلط مهندسی ترافیک، زبان شهرسازی، و نحوه حضور ما در شهر. در این گفت و گو محمد نظرپور مترجم کتاب با نگاهی دقیق و منتقدانه، به معرفی ابعاد نظری، روایی و عملی این اثر میپردازد؛ از دلایل انتخاب عنوان تا نقد پارادایمهای مهندسی ترافیک و ارائه پیشنهادهایی برای اقدام عملی. این گفت و گو از نظرتان می گذرد:
****

در عنوان کتاب «حرکت: چگونه خیابانهایمان را پس بگیریم و زندگیمان را دگرگون کنیم»، مفهوم «حرکت» واژهای چندلایه است و به نظر میرسد فراتر از یک اصطلاح ساده حملونقلی باشد. چه ملاحظاتی پشت این انتخاب وجود دارد و چطور با مفاهیم «جنبش»، «بازپسگیری» و «زندگی در شهر» پیوند میخورد؟
عنوان کتاب بسیار هوشمندانه انتخاب شده است و نویسندگان از واژه Movement و نه واژههایی چون Transportation (حملونقل) و یا حتی Mobility (جابهجایی) برای عنوان اصلی کتاب استفاده کردهاند. این واژه علاوه بر معنای «حرکت»، معنای «جنبش» هم دارد که در اطلاق به جنبشهای اجتماعی استفاده میشود. استفاده از این واژه در عنوان کتاب در ارتباط معنادار با زیر عنوان کتاب، چگونه خیابانهایمان را پس بگیریم و زندگیمان را دگرگون کنیم، با هدف القای یک جنبش اجتماعی برای بازنگری و تغییر وضع موجود شهرها و خیابانها است. «بازپسگیری» اصطلاحی رایج در ادبیات جنبشهای اجتماعی است. بنابراین عنوان کتاب مشخصاً نوعی فراخوان بسیج اجتماعی برای بازاندیشی در فهم و مواجهه ما خیابان و نحوه حرکت و جابهجایی ما در آن است که بهخوبی در فصول مختلف کتاب تشریح شده است.
به نظر میرسد کتاب نه صرفاً درباره حملونقل، بلکه درباره شیوه مواجهه ما با شهر و زندگی است. این کتاب چگونه مفاهیم فنی حملونقل را با پرسشهای فلسفی و اجتماعی درباره خیابان و فضاهای عمومی در هم میآمیزد؟
این کتاب از تأثیرگذارترین کتابهایی بود که در این سالها با آن مواجه شدم؛ کتابی نهفقط در مورد جابهجایی و نسبتی که با ما دارد، بلکه تلنگری برای بازاندیشی درباره درکمان، زبانمان، انتخابهایمان و کنشهایمان در ارتباط با زندگی. در این کتاب، همهچیز به یک پرسش بهظاهر ساده اما بنیادی برمیگردد: خیابان یا جاده؟ حضور یا عبور؟ وقتی از خانه خارج میشوید، خیابان چه معنایی برای شما دارد؟ خیابان کجاست و به چه کسی تعلق دارد؟ چه تفاوتی میکند که در مسیر حرکتتان با چه چیزهایی مواجه شوید و از چه چیزهایی عبور کنید؟ اینکه سوار بر خودروی شخصی با سرعت از یک فضا عبور کنید، یا پیاده در خیابانی قدم بزنید و یا سوار بر دوچرخه تا مقصدتان رکاب بزنید، چه تأثیری بر ارتباط شما با خودتان، دیگران و بهطورکلی شهر دارد؟
چه میشود اگر از خیابان طور دیگری استفاده کنیم؟ اگر بفهمیم که میتوانیم خیابانهایمان را تغییر دهیم، آنها را به چه شکل تغییر میدهیم؟ حرکت، جنبشی است برای به چالش کشیدن وضعیت موجود خیابانها و طرح چنین پرسشهایی درباره آنها؛ البته پیش از آن، به چالش کشیدن خودِ حرکت! حرکت ما در شهر نه صرفاً عملی کارکردی برای انتقال از نقطه A به B، بلکه کنشی معنادار و درهمتنیده در ارتباط با نحوه زندگی ماست و به این بستگی دارد که چگونه خود، دیگران، فضا و جامعه را درک میکنیم و به زبان میآوریم.
تالیا ورکاده و مارکو برومستروت بهعنوان نویسندگان کتاب پروژهای سهساله را روایت میکنند تا ظرفیتهای خیابانهای ما را کشف کنند. کتاب دستاورد این سفر سهساله اکتشافی آنها در مورد حرکت و خیابان است. آنها به بررسی انتخابها و مکانیسمهایی میپردازند که اساس طراحی فضاهای عمومی را شکل میدهند و پرسشهای بنیادینی درباره آنها میپرسند که نشان از یک فراخوان برای بازنگری در خیابانهایمان و نحوه حرکت ما در آنها دارد.
دیدگاهی متفاوت و انتقادی نسبت به فهم ما از شهر و خیابانهایش که ما را دعوت میکند تا فرضیات و بدیهیاتمان در مورد آنها را به پرسش و انتقاد بکشیم و تلاشهای متفاوتی برای تبدیل شهرهایمان به فضاهایی فراگیرتر، پایدارتر و سرزندهتر آغاز کنیم. ما به روایتهای بدیلی نیاز داریم که خیابان را بر مبنای ارزشهای انسانی بازتعریف کنیم و بر اساس عمل و اقدام جمعیمان بازپسگیری بگیریم. این کتاب به دنبال تقویت چنین جنبشی از آگاهیبخشی و بسیج اجتماعی برای دگرگونی شهرهای ماست.
نویسندگان با نگاهی نقادانه به پارادایم مسلط مهندسی ترافیک، آن را منبع بازتولید بحرانهای زیستمحیطی، اجتماعی و انسانی میدانند. این پارادایم چگونه شکل گرفته و چه زبان و منطق قدرتی آن را بازتولید میکند؟
در هر شهری که زندگی میکنیم، تجربهای که در خیابانهای آن داریم، نتیجه مشخص انتخابها و تصمیمات ماست و فارغ از مسئولیت ما نیست. این به درک و تصور ما از آن بستگی دارد که فضای عمومی را فقط بهعنوان کانالی برای عبور سریع خودروها در نظر بگیریم که ما را از یک نقطهبهنقطه دیگر پرتاب میکند یا آن را محلی برای حضور و تعامل انسانیمان در حین حرکت بدانیم. تسلط نگاه فنسالارانه به حملونقل، همراه با گسترش اتومبیل از دهه ۱۹۲۰ تاکنون، شهرها و خیابانهای ما را به کانالهای مکانیزه عبور سریع تبدیل کرده است.
این وضعیت منجر به چالشها و بحرانهای متنوع محیطی، سلامتی، اجتماعی و فرهنگی شده است. اگر شهرهای امروز ما در بسیاری از نقاط جهان از چالشهای مختلف خودرومحوری رنج میبرند و وضعیت موجود همچنان قدرتمند باقیمانده است، این ناشی از فهم و نگرش تخصصی، سیاسی و عمومی ما از شهرها و خیابانها و زبان و گفتمان ناشی از آن است.
ما خیابانهایمان را به جادههایی تبدیل میکنیم تا عبور سریع خودروها را تسهیل کنیم، درحالیکه ظرفیت آنها پاسخگوی تقاضای موجود نیست. سپس دوباره به ایجاد جادهها و بزرگراههای بیشتر دست میزنیم. تکرار این فرآیند در چرخهای ناتمام، باعث افزایش تقاضا و عرضه مستمر میشود. فرقی هم نمیکند ایران باشد یا هلند. این رویکرد بهعنوان «سیاهچاله سرمایهگذاری در بزرگراه» شناخته میشود، اما هنوز هم در عمل ادامه پیدا میکند. چرا؟
زیرا زبان و گفتمان حاکم بر پارادایم مهندسی ترافیک همچنان قدرتمند است و مسائل و راهحلها را بر اساس معیارهایی چون کارایی و سرعت و ظرفیت تعریف میکند. این درک کارکردی و مکانیکی از جابهجایی بهواسطه زبان و گفتمان تخصصی و عمومی بهعنوان اموری بدیهی و غیرقابل تغییر تلقی میشوند، درحالیکه صلب و غیرقابل تغییر نیستند. نتیجه این رویکرد، شکلگیری افرادی جدا افتاده به نام مسافر است که باید مانند اجزای متحرک یک سیستم ترافیکی عمل کنند، نه بهعنوان انسانهای اجتماعی که تجربه انسانی را با یکدیگر میسازند.
ترکیب یک روزنامهنگار بینالمللی و یک استاد دانشگاه در حوزه حملونقل شهری، به اثری انجامیده که هم روایتمحور و هم دادهمحور است. این ترکیب چه تأثیری بر ساختار و روایت کتاب گذاشته و چگونه موجب خلق دیدگاهی میانرشتهای شده است؟
نویسنده اول کتاب، تالیا ورکاده، خبرنگار بینالمللی مقیم روتردام هلند است که پس از بازگشت از مأموریتی در روسیه، تصمیم میگیرد گزارشی درباره ترافیک شهری و راهحلهای آن در وطنش، هلند تهیه کند. داستان کتاب از نخستین برخورد او با مارکو ته برومستروت، استاد برجسته حملونقل شهری دانشگاه آمستردام و مشهور به «استاد دوچرخه» در هلند، آغاز میشود؛ دیداری چالشبرانگیز و غیرمنتظره که منجر به سفر اکتشافی برای طرح پرسشهای متفاوت و نوشتن این کتاب میشود. کتاب با لحنی روایی و جذاب، تلفیقی از قدرت نویسندگی تالیا و بینشهای عمیق و دادههای علمی مارکو، به نقد وضعیت حملونقل شهری در جهان بهویژه در هلند میپردازد.
مارکو، یکی از برجستهترین اساتید حوزه جابهجایی شهری از منظر علوم اجتماعی است که بهعنوان مترجمان کتاب آشنایی و همکاری مستقیمی با او داشتهایم. بر اساس تجربه همکاریام با او در مطالعات مختلف حول دوچرخهسواری شهری در دانشگاه آمستردام، میتوانم با اطمینان بگویم که مارکو یکی از تأثیرگذارترین چهرهها در تغییر پارادایم از خودرومحوری به انسانمحوری در فضای دانشگاهی و پژوهشی اروپا است. دیدگاه انتقادی، بینرشتهای، تسلط موضوعی و تجربه بینالمللی او، محتوای این کتاب را هم غنی کرده است. استقبال گسترده از کتاب در کشورهای مختلف و تحسین نویسندگان و پژوهشگران برجسته جهان، گواه این موفقیت است.
هر فصل از کتاب «حرکت» با طرح پرسشهایی بنیادین، به بازاندیشی درباره مفهوم خیابان می رسد. آیا میتوانید نگاهی تحلیلی به ساختار فصول بیندازید و توضیح دهید چگونه این فصلها به ساختن روایتی تدریجی و تحولگرا منجر میشوند؟
ترافیک و بحرانهای مختلف ناشی از خودروها، مشکلی روزمره در بسیاری از شهرهای جهان است که نشاندهنده غلبه پارادایم شهرسازی و حملونقل خودرو محور بر خیابانها دارد. اما خیابانها متعلق به همه ما هستند؛ این موضوع فصل اول کتاب است. خیابانهای ما در شهرهای جهان اغلب طوری طراحی شدهاند که گویی فقط خودروها در آنها اهمیت دارند.
خیابانها به خودروها اختصاص یافتهاند و ترافیک فضای عمومی ما را در تصرف خود گرفته است. دههها برنامهریزی شهری و حملونقلی مبتنی بر خودرو و مهندسی ترافیک، نظم مکانیکی را بر زندگی روزمره ما تحمیل کرده است. اما حرکت در شهرها تنها برای رفتن از نقطه A به نقطه B نیست؛ فضای عمومی چیزی فراتر از یک کپسول متحرک برای عبور است.
ما باید فضاهای عمومی را بهعنوان منابع مشترک برای همه ببینیم تا امکان یادگیری اجتماعی و بروز خلاقیت را تقویت کنیم؛ جایی که مردم با هم تعامل دارند و کودکان بازی میکنند. این موضوع فصل دوم کتاب است. حتی در هلند هنوز مبارزهای برای ارتقای ایمنی پایدار، محدود کردن سرعت خودروها و بازپسگیری فضاها برای مردم، بهویژه کودکان، جریان دارد. حق داشتن فضا برای کودکان اکنون به یک مسئله جهانی تبدیل شده است.
هر روز چند نفر در جهان در تصادفات خیابانهای ما به دست رانندگان (نه خودروها) جان خود را از دست میدهند؟ یا با آسیبهای جدی و بلندمدت جسمی مواجه میشوند و زندگیشان از هم میپاشد؟ قربانیان این سیستم چه کسانیاند؟ این موضوع فصل سوم است. «ما اجازه دادهایم همهچیز در زندگیمان به خودروها وابسته شود، حتی اگر در این مسیر یکدیگر را نابود کنیم» (بخشی از متن کتاب). آیا جایگزینی برای این وضعیت وجود دارد؟
یافتن جایگزینها مستلزم به چالش کشیدن وضعیت موجود است، نه پذیرش آن. اگر به همین روال ادامه دهیم، به کجا خواهیم رسید؟ این موضوع فصل چهارم است. خشونت و تلفات جادهای امری تصادفی و اجتنابناپذیر نیستند، بلکه نتیجه مستقیم انتخابهای ماست (بخشی از متن کتاب). آیا دستورالعملهای طراحی و مدلهای ترافیکی موجود میتوانند به ما کمک کنند، یا باید با محدودیتهای تحمیلشده مبارزه کنیم؟ آیا سرمایهگذاری سریع در نوآوریهای فنی مثل خودروهای خود ران راهحل است، یا باید خواستار جابهجایی انسانمحور در فضاهای شهری باشیم؟ آیا واقعاً این را میخواهیم: ماشینهای بیشتر و انسانهای کمتر؟
ما اساساً چه نوع شهری میخواهیم داشته باشیم؟ آیا فضای عمومی را فقط جادهای سریع برای عبور میبینیم یا مکانی برای گذراندن وقت و معاشرت با دیگران؟ ترجیح میدهیم در مقابل یک مدرسه چه چیزی ساخته شود: منطقهای برای والدینی که با ماشین میآیند و کودکانشان را سوار و پیاده میکنند یا فضایی چندمنظوره برای بازی و یادگیری کودکان در فضای بازی مقابل مدرسه؟ کدام یک فضایی عمومی است که نشان دهد مردم اهمیت دارند؟ این موضوع فصل پنجم کتاب است. «اگر شهری را حول محور خودرو بسازید، رانندگان خودرو خواهید داشت، اما اگر شهری را حول محور مردم بسازید، عابران پیاده، دوچرخهسواران و کودکان را در خیابانها خواهید دید» (بخشی از متن کتاب).
بازاندیشی در روایتهای مربوط به جابهجایی شهری و اهمیت فضاهای عمومی باید ما را به اقدام عملی برای بازپسگیری خیابانها و تحول زندگیمان ترغیب کند. آیا آمادهایم ایدههایی برای اقدام ارائه دهید؟ این موضوع فصل ششم کتاب است. همه ما مسئول شهر خود هستیم و قدرت تغییر وضع موجود شهرهایمان را داریم. در انتهای کتاب مجموعهای از ایدههایی برای دستبهکار شدن پیشنهاد شده است: «ما این ایدهها را به گامهایی تقسیم کردهایم که میتوانید بهتنهایی انجام دهید؛ اقداماتی که میتوانید بهصورت جمعی با دیگران انجام دهید؛ و نکاتی برای تعامل با سیاستمداران و نمایندگان نظام موجود شهرها» (بخشی از متن کتاب).
با توجه به پیچیدگی مباحث و نگاه انتقادی کتاب، مخاطب آن را صرفاً کنشگران شهری میدانید یا این اثر میتواند بر درک عمومی از فضاهای شهری نیز تأثیر بگذارد؟ چه نقشی برای مخاطب عام در این بازپسگیری اجتماعی متصورید؟
کتاب «حرکت» برای همه است. امیدوارم کتاب مورد استقبال و توجه دانشجویان و کنشگران حوزه شهری، اساتید و پژوهشگران و عموم مردم قرار بگیرد. کتاب در تفاهم رسمی با ناشر هلندی و با همراهی نویسندگان کتاب، توسط دفتر پژوهش های فرهنگی به چاپ رسیده است و لازم میدانم از این دفتر که سابقه طولانی در تولید و نشر آثار مختلف علمی و فرهنگی در ایران دارند، تشکر کنم. کتاب را به همه کسانی که دغدغه شهری بهتر دارند، پیشنهاد میکنم. فقط یک هشدار مهم از سمت نویسندگان کتاب: «اگر این کتاب را بخوانید، ممکن است که دیگر هرگز نتوانید خیابان بیرون درِ خانهتان را به همان شکل قبلی ببینید!»
کتاب «حرکت: چگونه خیابانهایمان را پس بگیریم و زندگیمان را دگرگون کنیم» به تازگی با ترجمه محمد نظرپور و یعقوب آزاده دل از سوی دفتر پژوهشهای فرهنگی روانه بازار نشر شده است.
۲۱۶۲۱۶
نظر شما