به نظر من، بین رشد جمعیت و توسعه اقتصادی یک رابطه مستقیم وجود دارد. جمعیت همیشه مولد توسعه بوده و هست و نباید صرفاً بهعنوان عدد و رقم به آن نگاه کرد. جمعیت بر خرد نظامهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشورها تأثیر میگذارد. هرچند هنوز درک کاملی از نقش جمعیت در توسعه نداریم، اما بدون پشتوانه جمعیت کیفی، توسعه اقتصادی ممکن نیست.
در گذشته رابطهای پارادوکسیکال بین جمعیت و توسعه وجود داشت؛ ابتدا جمعیت به توسعه کمک میکند، اما وقتی توسعه رسید، اولین چیزی که به ذهن خانوادهها میآید کاهش فرزندآوری است. این باور که فرزندآوری مانع توسعه است، در جامعه ما هنوز پررنگ است، در حالی که در فرهنگ غرب کمرنگ شده است. نگاه مسئولان ما به جمعیت هم غالباً مالتوسی است و فکر میکنند افزایش جمعیت مانع توسعه است، در صورتی که مشکل اصلی شیوه تفکر، ارزشها و عاداتی است که مانع شکلگیری نظام اقتصادی و اجتماعی میشود، نه تعداد جمعیت.
جمعیت جوان و آماده به کار، یکی از مزیتهای مهم هر کشور است، اما جوانی جمعیت به خودی خود کافی نیست. اگر سیاستگذاری مناسب نباشد، نیروی جوان نه تنها به رشد اقتصادی کمک نمیکند، بلکه مشکلات اقتصادی و اجتماعی را تشدید میکند. برخی کشورها مثل کره جنوبی توانستهاند از این فرصت بهره ببرند، اما ما نتوانستیم.
خوشبختانه ایران از نظر سرمایه انسانی و طبیعی وضعیت بینظیری دارد. از سال ۱۳۸۴ وارد «پنجره فرصت جمعیتی» شدیم؛ یعنی دوسوم جمعیت در سنین ۱۵ تا ۶۴ سال هستند. اگر برنامهریزی درست بود، میتوانستیم رشد اقتصادی و رفاه خانوارها را افزایش دهیم، اما متأسفانه این فرصت هنوز به درستی استفاده نشده است. بهرهمندی از این فرصت بستگی زیادی به نگرش و عملکرد دولت دارد.
«پنجره جمعیتی» دائمی نیست و پیشبینی میشود تا سال ۲۰۳۰ بسته شود، اما نباید این مسئله ناامیدی ایجاد کند. جامعه باید برای فاز سالمندی آماده شود و سیاستهای حمایتی و آموزشی داشته باشیم.
تحولات جمعیتی، از جمله رشد، ساختار سنی، باروری، مرگ و میر و مهاجرت، ابعاد مختلف توسعه را تحت تأثیر قرار میدهند. جوانی جمعیت شرط لازم و نه کافی برای شکوفایی اقتصادی است؛ اشتغال مولد و بهرهوری نیروی کار هم لازم است. مطالعات نشان میدهد هر یک درصد افزایش جمعیت ۱۵ تا ۶۴ ساله، تولید ناخالص داخلی را ۱.۲۷ درصد افزایش میدهد، اما در ایران این بهرهوری به تفکیک گروههای سنی و جنسیتی بررسی نمیشود.
در حال حاضر ۷۲ درصد جمعیت در سنین فعال هستند، اما تنها حدود ۲۴ میلیون نفر شاغل و تولیدکننده هستند. سهم زنان در فعالیت اقتصادی تنها ۱۶ درصد است و سهم مردان بیش از دو برابر آن است. سرانه تولید ناخالص داخلی ایران حدود ۴ هزار دلار است، یعنی برای یک خانواده ۴ نفره حدود ۱۶ هزار دلار، که در مقایسه با کشورهای پیشرفته بسیار پایین است.
چالش اصلی ما رهاشدگی جمعیت و سیاستگذاری ناکارآمد است. نخست باید مسائل شناسایی و توصیف شوند، سپس برای آنها راهبرد تعریف و پایش انجام شود. بدون امید به آینده و تقویت بنیانهای اقتصادی، هیچ سیاست جمعیتی موفق نخواهد بود.
آمار هم هشداردهنده است؛ در دو ماه اول سال ۱۴۰۲ تولدها ۳.۵ درصد کاهش و مرگ و میر ۶ درصد افزایش داشته است. بهار جمعیتی ما در حال پایان است و زمستان سختی در پیش داریم.
در نهایت، جمعیت صرفاً یک عدد نیست؛ رشد جمعیت کیفی، افزایش بهرهوری نیروی کار و سیاستگذاری درست است که میتواند جمعیت را به موتور توسعه کشور تبدیل کند. بدون اینها، نه تنها از فرصتها بهرهبرداری نمیکنیم، بلکه تهدید ایجاد میکنیم.
جمعیت شناس
۲۲۳۲۲۴
نظر شما