به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین ایبنا با تهیه گزارشی در باره نشست «ایران را چرا باید دوست داشت؟» به مناسبت صدمین سالگرد تولد ایرج افشار نوشت: این نشست در کانون زبان پارسی واقع در باغ موقوفات دکتر محمود افشار با سخنرانی محمدرضا شفیعیکدکنی، سید مصطفی محققداماد، ژاله آموزگار و جمعی از استادان و چهرههای فرهنگی چهارشنبه ۱۶ مهرماه برگزار شد.
اگر کسی خرد ندارد مرده است
آیتالله دکتر مصطفی محقق داماد گفت: امروز به دلیل صدمین سال زادروز ایرانشناسی نامدار به نام ایرج افشار در اینجا گرد هم آمدیم، استادانی در اینجا حاضرند و درباره شخصیت ایرج افشار بیش از من اطلاع و آگاهی دارند و درباره او سخن خواهند گفت. ایرج افشار با تلاش هایش سعی کرد که مفاخر ایران را زنده نگه دارد. او آثار آنها را ثبت و ضبط کرد و بر آنها مقدمه نوشت و به چاپ رساند. ارادات علمی من به ایرج افشار از قدیم وجود داشت و آن هم به دلیل مقدمهای بود که بر آثار چندین چهره فرهنگی موثر ایران نوشت. از جمله مقدمهای که بر تاریخ وصاف نوشت. اگر این کتاب را دارید، آن را ورق بزنید و خودتان ببینید که افشار در مقدمه این کتاب چه کرده است.

او افزود: من بیش از این درباره افشار سخن نمیگویم چون زمان کم است و ترجیح میدهم از متنی استفاده کنم که آماده کردم درباره دوست داشتن ایران. دو سه هفته پیش در مجلسی درباره این موضوع سخن گفتم که آیا ایران را دوست داریم چون رودخانه دارد؟ کوه دارد؟ زمینش را دوست داریم؟ به نظرم استادان باید یک کتاب در این زمینه بنویسند که چه دلایلی سبب ایراندوستی میشود؟
این استاد دانشگاه اظهار کرد: در زمان اهدای جایزه پژوهشی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار گفتم یکی از دلایلی که سبب دوست داشتن ایران میشود، سنتهای زیبایی است که در فرهنگ ما وجود دارد که یکی از سنتهای آن وقف علمی و فرهنگی است. این از سهم مفاخر فرهنگی ایران است. اگر به جلوتر برویم در صدر تمدن ایرانی افرادی وجود داشتند که تمام اموال خود را وقف غنای فرهنگ و تمدن ایران کردند.این تلاش برای حفظ و اعلای فرهنگ از عناصر مهم در زنده ماندن تمدن ایرانزمین است.
محقق داماد در ادامه سخنان خود گفت: شما را به خدا به سخنانم گوش کنید، سخنانی که شاید قبول داشته باشید و شاید هم نپذیرید. هر چند برای پذیرفتن سخنانم اصراری ندارم و نظر خودم را میگویم. یکی از مفاخر مهم ما ملت ایران این است که از دین خرافی متنفریم. ما ایرانیها از قدیم دینداری خردمندانه داشتیم. به طوری که ایرانیان از دوره ساسانی هم جامعه دیندار بود اما دینداران خردمند. دین و خرد در ایران زمین به یکدیگر متصل بود. برای همین در نخستین ابیات شاهنامه چنین آغاز شده است؛ به نام خداوند جان و خرد / توجه کنید جان و خرد در کنار هم آمده است. در نظر فردوسی آنکه جان دارد خرد هم دارد. اگر کسی خرد ندارد، مرده است.
او ادامه داد: در مصرع دوم شاهنامه آمده است: کزین برتر اندیشه برنگذرد. من اصراری ندارم که شارحان شاهنامه چگونه آن را تفسیر کردند. در اینجا استادان به نام وجود دارند و شاهنامه را به خوبی میشناسند. اما من نظر طلبگی خودم را میگویم در این مصرع فردوسی خدای را در کنار اندیشه قرار میدهد؛ یعنی خدا را باید با اندیشه شناخت نه با خرافات و نادانی و جهل. بنابراین این بیت شاهنامه جزو سرمایههای ماست. البته تا جایی که به یاد دارم ظاهراً سیصد بیت در شاهنامه درباره خرد و خردوزی آمده است. در ۵۰۰ جا نیز کلمه خردتکرار شده است.
چگونه میتوان ایران را دوست نداشت
ژاله آموزگار استاد برجسته فرهنگ و زبانهای باستانی به عنوان یکی دیگر از سخنرانان این برنامه گفت: به باور من، عاطفه، عشق و دوستداشتنِ واقعی امری است فراتر از باید و نباید. نمیتوان کسی را وادار کرد که شخصی، اندیشهای، یا سرزمینی را دوست داشته باشد. شاید بتوان فردی را به اطاعت یا ابراز علاقهای ظاهری واداشت، اما مهر راستین، درونی و عمیق را نمیتوان با اجبار در دل کسی نشاند. محبت واقعی نه تحمیلپذیر است و نه خریدنی. از همین رو، من هرگز نمیگویم: «باید ایران را دوست داشت». بلکه میگویم: «باید این سرزمین را شناخت، زیباییهای پیدا و پنهانش را دید، امتیازاتش را شناخت و آنگاه شاید این پرسش به ذهن برسد که: چگونه میتوان ایران را دوست نداشت؟»

او در ادامه افزود: استاد ایرج افشار، این انسان یگانه و تکرارناپذیر، نماد روشن یک میهندوست بیادعا و یک ایرانشناس خدمتگزار بود. او دانشمندی بود گشادهرو، مهربان، جوانپرور و بیتکلف، که مهر به ایران در جان و دلش ریشه داشت. افشار برای شناخت ایران، زبان فارسی، فرهنگ ملی و نسخههای نادر خطی، خدمات ماندگاری انجام داد و راهی پیش پای ما نهاد تا بفهمیم چرا ایران را دوست داریم.
این استاد دانشگاه تهران بیان کرد: سرزمین ما هم کوههای سربهفلککشیده دارد و هم دشتهای وسیع و دلانگیز؛ هم دریا و هم کویر؛ هم سبزهزار و هم شورهزار، که هرکدام زیباییهای منحصر به فرد خود را دارند. به ندرت میتوان جایی را یافت که در یک زمان بتوان هم در کوههای شمال آن برفبازی کرد و هم در دریای جنوبش به آبتنی پرداخت. این سرزمین را باید شناخت. استاد ایرج افشار و دوستان و همراهانش با سفرهای گسترده و پیگیرانهشان، زیباییهای جای جای ایران و روستاهای کوچک و دورافتادهاش را همراه با خردهفرهنگهای غنیشان کاویدند و به ما یاد دادند که تنها به یاد شهرهای بزرگ نباشیم. به گونهای که به ما یادآوری کردند که ایران تنها در تهران، تبریز و اصفهان خلاصه نمیشود و تنها بخشی از فرهنگ ما را در خود جای دادند.
آموزگار در بخش دیگری از سخنانش گفت: زبان فارسی متعلق به هیچ قوم خاصی نیست، بلکه زبان مشترک همه مردم این سرزمین است. زبانی است استوار و ریشهدار که با وجود تهاجمهای گوناگون، توانسته خود را حفظ کند و اگر دست دشمنان از آن کوتاه بماند، بیتردید همچنان پابرجا خواهد ماند. هر یک از این یورشها میتوانست بهسادگی زبان ما را از میان ببرد، اما اگر این زبان نابود نشد، بهخاطر نیروی فرهنگی عمیق و پشتوانهدار آن بوده است. زبان فارسی نهتنها از میان نرفت، بلکه بدون توسل به خشونت، در پرتو فرهنگی کهن و غنی، قلمروهایی تازه را نیز درنوردید. نیاکان این زبان با سرودههای عمیق اوستا بر زبانها جاری شدند و بر سنگنوشتهها نقش بستند. در برابر یورش اسکندر و سلطه زبان یونانی، عقب ننشست و حتی جوانتر و زندهتر شد. در دوره کتابهای پهلوی، زبان اندیشه، فلسفه، تاریخ، اخلاق، حماسه و مناظره شد و با رویارویی با زبان عربی نیز، هویت خود را حفظ کرد و از میدان به در نرفت. جایش را به زبان دیگری واگذار نکرد و دُر دری شد. بر زبان رودکی جاری گشت و در شاهنامه فردوسی اوج گرفت.
او افزود: اکنون به من بگویید چگونه به این سرزمین و زبان آن دل نبندم؟ آیا باز هم میتوان ایران را دوست نداشت؟ به نظرم در دوست داشتن ایران علاقه و اجباری در کار نیست. شناخت ایران باعث دوست داشتن آن میشود. اگر متهم به نژادپرستی نشوم من ایرانی بودن را سعادتی میدانم. علاقهای که درونی است. وقتی پرسش از دوست داشتن ایران درست مثل این است که بگویند چرا مادرت را دوست داری؟ نسل من بدون شعار و تظاهر دوست داشتن ایران در عمق جانمان جای دارد.
ایرج افشار؛ نماینده فرهنگی جهان ایرانی
محمدرضا شفیعیکدکنی شاعر و ادیب و استاد نامدار ادبیات فارسی دیگر چهره حاضر در این مجلس بود که کوتاه سخن گفت. وی گفت: من با فرهنگ اروپا و آمریکا آشنایی زیادی ندارم، اما به جهان اسلام علاقهمند بودم و از نوجوانی و کودکی همواره با آن در ارتباط بودهام و تحولات این جهان را در طول هشتاد سال عمرم دنبال کردهام. در مصر، عراق و شمال آفریقا، بزرگان برجستهای از دنیای اسلام را میشناسم که همه از مفاخر این مناطق هستند. اما بارها به این فکر افتادم که اگر قرار باشد فردی را به عنوان نماینده فرهنگی جهان ایرانی و سرزمینهای مرتبط با آن، که عملاً جهان ایرانی را تشکیل میدهند، انتخاب کنیم، بیهیچ شک و تردیدی آن شخص ایرج افشار خواهد بود.

شایان ذکر است هوشنگ دولتآبادی، کاوه بیات، مجید تفرشی و جواد بشری از دیگر سخنرانان مراسم بودند.
۲۱۶۲۱۶
نظر شما