به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از ایبنا، پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران در سال ۱۹۷۹، منطقه خاورمیانه وارد دورهای از تغییرات سریع و پیچیده شد. همزمان با فشارهای ناشی از شکاف میان دولتهای عربی و تجاوزات اسرائیل، ایران با اهداف امنیتی و منطقهای به دنبال ایجاد روابط جدید با کشورهای همسایه بود. در این راستا، سوریه به عنوان کشوری در محور مقاومت منطقهای، امکان همکاری با تهران را بررسی کرد و روابط دو کشور وارد مرحلهای از گفتوگو و هماهنگی شد. اولین گامها در زمینه شکلگیری ائتلاف، از طریق سفرهای دیپلماتیک و دیدار مقامات دو کشور برداشته شد.
در سال ۱۹۷۹، عبدالحلیم خدام، وزیر امور خارجه سوریه، به تهران سفر کرد و در جریان نشستهای متعدد با مقامات ایرانی، زمینههای همکاری مشترک بررسی شد. این تعاملها بهتدریج به توافقاتی برای ادامه همکاری همهجانبه تبدیل شد. تصمیم گرفته شد اقدامات و مواضع دو کشور در مسائل مهم منطقهای با هماهنگی متقابل اتخاذ شود. مسائل مشترکی مانند موضع نسبت به رژیم صدام، تجاوزات اسرائیل و فشارهای کشورهای غربی، نقطه آغاز این همکاری به شمار آمد. با گذشت زمان، ائتلاف ایران و سوریه توسعه یافت و ابعاد عمیقتری پیدا کرد. این روند شامل همکاری در حمایت از گروههای مقاومت در لبنان و فلسطین و هماهنگی در سطح دیپلماسی و سیاست منطقهای بود. همزمان، ارتباطات مستمر میان هیأتهای دو کشور و برنامهریزی مشترک اقتصادی و نظامی، استمرار و گسترش این ائتلاف را تضمین کرد و بهتدریج به بخشی از ساختار تحولات منطقه تبدیل شد.
کتاب «سرنوشت منطقه، ائتلاف ایران و سوریه به روایت عبدالحلیم خدام» مجموعهای از خاطرات و روایتهای شفاهی عبدالحلیم خدام است که از سال ۱۹۸۴ تا ۲۰۰۵ معاون رئیسجمهور سوریه بود؛ سیاستمداری که سفرهای متعددی به ایران داشته و در ارتباط نزدیک با مقامات ایرانی بوده است. این اثر ترکیبی از برداشتها و تحلیلهای عبدالحلیم خدام درباره رویدادهای مرتبط با انقلاب اسلامی ایران، روابط تهران و دمشق و تأثیر این روابط بر معادلات منطقهای است. خدام در این کتاب کوشیده است با نگاهی توصیفی و تحلیلی، بدون ورود به قضاوتهای ارزشی، به بررسی زمینهها، دلایل و پیامدهای این تحولات بپردازد.
نگاه معاون رئیسجمهور سوریه، به انقلاب اسلامی ایران
به باور عبدالحلیم خدام، ایران از موقعیتی ژئوپلیتیکی حساس برخوردار است. وجود منابع غنی نفت و گاز نیز بر اهمیت این کشور در معادلات منطقهای افزوده است. به گفته او، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ایران از کشوری همسو با سیاستهای غرب به بازیگری با مواضع مستقل و در مواردی منتقد غرب تبدیل شد و هدف اصلی نظام جدید، حفظ منافع ملی و تقویت توان ایستادگی در برابر فشارها و تهدیدات خارجی بود. خدام، وجه تمایز انقلاب ایران نسبت به سایر جنبشهای معاصر را در مردمی بودن آن میداند. او معتقد است این انقلاب بدون تکیه بر قدرت نظامی و با اتکا به مشارکت عمومی به پیروزی رسید و همچنین این نخستین انقلابی بود که در جهان اسلام رخ داد و دین را به عنوان بنیان نظام سیاسی معرفی کرد.
انقلاب ایران دارای ماهیتی اسلامی بود و اهداف آن، بر پایه دیدگاههای امام خمینی، رهایی ملتهای مسلمان از سلطه خارجی و بازگشت به اصول دینی تعریف میشد. از دید خدام، وقوع انقلاب در ایران موجب نگرانی بسیاری از دولتهای منطقه شد؛ چراکه برخی از رهبران کشورهای اسلامی بیم داشتند این تحولات به جوامع آنان نیز سرایت کند. در سطح بینالمللی نیز، کشورهای غربی بیشترین دغدغه را نسبت به تغییرات ایران داشتند. از یک سو، سقوط حکومت پیشین به معنای از دست رفتن یکی از متحدان اصلی آنها بود و از سوی دیگر، مواضع و شعارهای اعلامی رهبران جدید ایران موجب نگرانیشان شد. به گفته او، دعوت آیتالله خمینی به حمایت از مردم فلسطین و آزادی قدس نیز بازتاب گستردهای در ایالات متحده و اسرائیل داشت و یکی از عوامل افزایش تنش در روابط ایران با غرب به شمار میرفت.
یک سال و نیم بیشتر از پیروزی انقلاب اسلامی نگذشته بود و در حالی که ایران در مرحله نهادسازی و بازسازی ساختارهای سیاسی و نظامی خود قرار داشت، رژیم بعث عراق به رهبری صدام حسین جنگی گسترده را علیه ایران آغاز کرد. در این نبرد، بسیاری از کشورهای غربی، اتحاد جماهیر شوروی و بیشتر دولتهای عربی به جز سوریه، لیبی، الجزایر و یمن؛ از صدام حمایت و پشتیبانی کردند. در چنین شرایطی، جمهوری اسلامی ایران در برابر مجموعهای از قدرتهای جهانی و منطقهای ایستادگی کرد؛ بهویژه در برابر اتحاد شوروی که بخش عمدهای از تسلیحات نظامی عراق را تأمین میکرد.
عبدالحلیم خدام، انگیزه سوریه از کمک تسلیحاتی به ایران را علاوه بر منافع مالی حاصل از فروش سلاح، در عوامل سیاسی و عقیدتی میدانست. به گفته خدام، در زمانی که ارتش ایران پس از انقلاب در حال بازسازی بود، صدام جنگ را آغاز کرد و گمان میبرد در این شرایط میتواند با سرعت پیروز شود و بخشهایی از خاک ایران را اشغال کند. با این حال، به باور عبدالحلیم، ایران نهتنها چیزی از خاک خود را از دست نداد، بلکه پس از مدتی از موضع دفاعی به موضع تهاجمی و پیشدستانه تغییر موقعیت داد.
موضع حافظ اسد، در برابر درخواست ایران برای دریافت موشک
در تاریخ بیستوسوم ژوئن ۱۹۸۵ [۲ تیر ۱۳۶۴] علیاکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس شورای ملی ایران، به دمشق سفر کرد و با حافظ اسد دیداری داشت. گفتوگوی آنها بر مسائل جنگ و تحولات منطقه متمرکز بود و در این ملاقات هاشمی رفسنجانی از حافظ اسد خواست تعدادی از موشکهای دوربرد اسکاد، موشکهای زمینبهزمین و سامانههای پدافند هوایی را در اختیار ایران قرار دهد؛ اما حافظ اسد پاسخ قاطعانهای نداد و نه موافقت خود را اعلام کرد و نه مخالفت؛ پس از ساعتها گفتوگو، در پایان هاشمی رفسنجانی بار دیگر نظر حافظ اسد را درباره موشکها جویا شد و اسد از او خواست تا پس از بررسی موضوع، پاسخ آنان را بدهد.
حافظ اسد در موضعی تردیدآمیز قرار داشت، زیرا از یک سو امکان داشت این موشکها از طرف ایران در بغداد برسد و از سوی دیگر، رد درخواست ایران موجب آسیب به روابط میان دو کشور شود. بنابراین از عبدالحلیم خدام مشورت گرفت. عبدالحلیم پیشنهاد کرد که به ایران توضیح داده شود کشور سوریه در شرایط پیچیدهای قرار دارد؛ اشاره کرد که در جنگ تشرین (جنگ رژیم صهیونیستی با سوریه در ۱۹۷۳) ارتش عراق به یاری سوریه رفته بود، اما اکنون دادن موشک به ایران میتوانست به معنای نابودی نیروهای عراقی باشد. لذا بهتر است به ایران گفته شود به دلیل پیچیدگی شرایط نمیتوانیم موشک تحویل دهیم، اما میتوانیم زمینه را فراهم کنیم تا ایران از لیبی موشک دریافت کند، زیرا لیبی برخلاف سوریه در آن زمان در شرایط داخلی پیچیدهای قرار نداشت.
این پیشنهاد به هاشمی رفسنجانی منتقل شد و او با درک شرایط سوریه آن را پذیرفت. بر این اساس، عبدالحلیم برای پیگیری موضوع تأمین موشکها از طریق لیبی مأمور شد به آن کشور سفر کند.
ائتلاف ایران و سوریه در تحولات لبنان و فلسطین در دهه ۱۹۸۰
در اوایل ماه ژوئن ۱۹۸۲، اسرائیل به لبنان حمله کرد. به گفته خدام، جمهوری اسلامی ایران، با وجود درگیری همزمان در جنگ با عراق، گروهی از نیروهای سپاه پاسداران را برای یاریرسانی به مردم لبنان اعزام کردند و مقدمات تشکیل حزبالله را فراهم ساختند. حزبالله با انجام مجموعهای از عملیاتها توانست نیروهای اشغالگر اسرائیلی را از خاک لبنان، ازجمله بیروت، بیرون براند و بهتدریج دامنه نفوذ و تأثیر خود را گسترش دهد. این گروه در ادامه به یکی از جریانهای اصلی سیاسی در صحنه لبنان تبدیل شد.
از دید عبدالحلیم خدام، به این ترتیب، ایران به یکی از بازیگران در پرونده مناقشه عربی–اسرائیلی و در تحولات داخلی لبنان تبدیل شد. همچنین ایرانیان توانستند از طریق ائتلاف با سوریه و حضور در لبنان، نقش فعالی در مسئله فلسطین ایفا کنند و روابط گستردهای با سازمانهای فلسطینی برقرار سازند. تمرکز اصلی ایران بر جریانهای اسلامی، بهویژه جنبش حماس و جهاد اسلامی، قرار گرفت. به این ترتیب، ایران توانست از راه همکاری با گروههای فلسطینی به یکی از بازیگران اصلی در صحنه فلسطین تبدیل شود.
پیش از سال ۱۹۸۰، ایران هیچگونه نفوذ یا حضور سیاسی و نظامی در لبنان نداشت و حضورش بیشتر جنبه نمادین داشت؛ اما در ابتدای سال ۱۹۸۲ و همزمان با اشغال لبنان توسط اسرائیل، ایران حضور فعالی در این کشور پیدا کرد. در این مقطع، ایران یک تیپ وابسته به سپاه پاسداران را به سوریه اعزام کرد که پس از چند روز، بخش عمدهای از نیروهای آن به لبنان منتقل شدند. ازجمله مأموریتهای ایران در لبنان، تشکیل حزبالله، سازماندهی مقاومت اسلامی و پشتیبانی آموزشی و تسلیحاتی از نیروهای آن بود. رویکرد ایران این بود که حزبالله از ورود زودهنگام به عرصه سیاسی لبنان خودداری کند و تمرکز خود را بر تقویت مقاومت و گسترش توان عملیاتی آن معطوف سازد.
سیاست واقعگرایانه در برابر دشمن مشترک
به گفته عبدالحلیم خدام، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، رهبر ایران، آیتالله خمینی، موضعی انتقادی نسبت به ایالات متحده اتخاذ کرد و این کشور را «شیطان بزرگ» نامید. با این حال، در برخی مقاطع، همکاریهای غیرمستقیم با «شیطان بزرگ» را داشته است. نمونهای از این همکاری در دوران حکومت طالبان در افغانستان بود که روابط ایران و طالبان تیره و پرتنش بود. در آن زمان، شیعیان افغانستان تحت فشار و آزار قرار داشتند و شماری از دیپلماتهای ایرانی نیز در مزار شریف به قتل رسیدند. با وجود این رویدادها، ایران وارد درگیری نظامی مستقیم با طالبان نشد، بلکه کمکهای خود را به احزاب مخالف طالبان منتقل میکرد. به عنوان نمونه، پس از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، ایالات متحده و متحدانش جنگی را علیه طالبان در افغانستان آغاز کردند. در جریان این جنگ، ایران به صورت غیرمستقیم برخی کمکهای مردمی را در اختیار نیروهای آمریکایی قرار داد. از دید عبدالحلیم خدام، در پاسخ به این پرسش که چرا ایران در این مقطع به آمریکا یاری رساند، میتوان به تعبیر نمادینی اشاره کرد که میگوید: «برای کشتن مار، از دست دشمن استفاده کن، نه از دست خود.» ایران نیز در واقع برای نابودی «افعی افغان» از دشمن خود بهره گرفت.
نمونه دیگری از همکاری غیرمستقیم ایران و آمریکا به زمان اشغال کویت توسط رژیم صدام حسین بازمیگردد. پس از حمله عراق به کویت در دوم اوت ۱۹۹۰، ائتلافی بینالمللی به رهبری ایالات متحده با هدف بیرون راندن نیروهای عراقی از کویت تشکیل شد. در دوران ریاستجمهوری کلینتون، تنش میان آمریکا و رژیم صدام شدت یافت و ایالات متحده تلاش خود را برای تضعیف و سرنگونی حکومت عراق افزایش داد. در این شرایط، رهبران ایران به برخی از همپیمانان اسلامی خود اجازه دادند تا در چارچوب این ائتلاف با آمریکا همکاری داشته باشند.
روایت خدام از همکاریهای ایران و آمریکا در برابر دشمنان مشترک
در دورهای که منطقه خاورمیانه درگیر فشارهای ناشی از شکاف میان دولتهای عربی و تجاوزات اسرائیل بود، انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید. حافظ اسد، رئیسجمهور وقت سوریه، پیامی تبریکی برای امام خمینی فرستاد و تمایل خود را برای برقراری ارتباط و همکاری با جمهوری اسلامی ابراز کرد. در ابتدای ماه اوت سال ۱۹۷۹، عبدالحلیم خدام، به دعوت ابراهیم یزدی، وزیر امور خارجه وقت ایران، سفری به تهران انجام داد. در جریان این سفر، او با مهدی بازرگان، نخستوزیر وقت ایران، ابراهیم یزدی، وزیر امور خارجه و صادق طباطبایی، معاون نخستوزیر، دیدار و گفتوگو کرد. در این جلسات، دیدگاههای مشترک ایران و سوریه درباره مسائل منطقهای مطرح شد؛ ازجمله حمایت از جنبشهای مقاومت در برابر صهیونیسم، مقابله با امپریالیسم آمریکایی و ایستادگی در برابر زیادهخواهی قدرتهای خارجی.
محور اصلی گفتوگوها بر اهمیت گسترش روابط میان دو کشور و ضرورت تقویت همکاریها برای مقابله با اسرائیل و نفوذ آمریکا در منطقه متمرکز بود. در این دیدار، ابراهیم یزدی آزادی فلسطین و مقابله با استکبار جهانی را از اهداف اساسی انقلاب اسلامی ایران دانست و تأکید کرد که گسترش روابط و همکاری میان ایران و سوریه میتواند نتایج مثبتی برای ملتهای دو کشور به همراه داشته باشد. بر اساس توافقهای انجامشده، قرار شد روابط و همکاریهای همهجانبه میان دو کشور سوریه و ایران ادامه یابد و اقدامات و مواضع ایران و سوریه در قبال مسائل مهم منطقهای با هماهنگی و مشورت متقابل صورت گیرد. مسائلی همچون موضع مشترک در برابر رژیم صدام، تجاوزات اسرائیل و فشارهای سیاسی ایالات متحده، نقطه آغاز شکلگیری این ائتلاف به شمار میرفت. این ائتلاف بهتدریج گسترش یافت و هر روز ابعاد عمیقتری پیدا کرد.
در زمینه مقابله با اسرائیل نیز دو کشور با همکاری نزدیک از مقاومت در لبنان و گروههای فلسطینی حمایت کردند و سیاستی مشترک در مخالفت با هرگونه مصالحه با اسرائیل اتخاذ نمودند. به گفته عبدالحلیم خدام، گسترش روابط ایران و سوریه در آن دوران هیچگاه مبتنی بر بهرهبرداری یکجانبه از منافع طرف مقابل نبود؛ هرگاه میان دو کشور تضاد منافع به وجود میآمد، هر یک بر اساس مصالح ملی خود عمل میکردند. بهعلاوه، شکلگیری این ائتلاف مانعی برای برقراری روابط مستقل دو کشور با سایر طرفها ایجاد نکرد. پس از تشکیل این ائتلاف، برخی کشورهای عربی فشارهای سنگینی بر سوریه وارد کردند تا همکاری خود را با ایران پایان دهد و با عراق آشتی کند، اما این تلاشها بینتیجه ماند و سوریه بر تداوم همپیمانی خود با ایران پایبند باقی ماند.
همگرایی و همکاری سوریه با ایران در دوران جنگ تحمیلی
در مقطعی که خاورمیانه با تنشهای ناشی از شکاف میان دولتهای عربی و تجاوزات اسرائیل روبهرو بود، انقلاب اسلامی ایران پیروز شد. ایالات متحده آمریکا در رأس حامیان غربی رژیم صدام حسین قرار داشت و از طریق برخی کشورهای عربی همپیمان، نقش مؤثری در تشویق و تحریک صدام برای آغاز جنگ علیه ایران ایفا کرد. سفر معاون جورج بوش، رئیسجمهور وقت آمریکا، به چند کشور منطقه نیز بیارتباط با زمینهسازی این جنگ نبود؛ جنگی که علیه انقلابی آغاز شد که رهبر آن، آیتالله خمینی، ایالات متحده را «شیطان بزرگ» مینامید.
به اعتقاد عبدالحلیم خدام، معاون رئیسجمهور سوریه، ایران نخستین هدف صدام بود و سوریه دومین. مقامات عراقی این هدف را پنهان نمیکردند. در دیداری میان خالد الفاهوم، رئیس مجلس ملی فلسطین و نعیم حداد، عضو شورای فرماندهی و رئیس مجلس ملی عراق در مسکو، حداد گفته بود: «تا دو هفته دیگر به تهران میرسیم و سپس به سوی شما در دمشق خواهیم آمد.» زمانی که خالد الفاهوم این موضوع را به اطلاع مقامات سوری رساند، آنها به خطرات جدی برنامههای عراق پی بردند. دمشق معتقد بود صدام حسین در دامی گرفتار شده که کشور عراق بهای سنگینی برای آن خواهد پرداخت. با آغاز درگیری میان نیروهای عراقی و ایرانی و ورود ارتش عراق به خاک ایران، سوریه در ابتدا تصمیمی برای جانبداری از هیچیک از طرفین نگرفت. حافظ اسد با رؤسای چند کشور عربی، از جمله شاذلی بن جدید (رئیسجمهور الجزایر)، امیر کویت و فهد بن عبدالعزیز (ولیعهد عربستان)، تماس گرفت و خواستار پایان فوری جنگ شد. او هشدار داد که در صورت تداوم درگیری، مهار ویرانی و کشتار در آینده بسیار دشوارتر خواهد بود.
ائتلاف ایران و سوریه؛ واکنشی مشترک به تهدیدهای عراق و اسرائیل در دوران جنگ
با تشدید جنگ، حافظ اسد به عبدالحلیم خدام دستور داد نشست رسانهای گستردهای برگزار کند تا از مدیران رسانهها بخواهد حملات تبلیغاتی علیه عراق را متوقف کنند. هدف آن بود که در فضای جنگی، موضع سوریه بیطرف جلوه کند و اخبار جنگ صرفا بر پایه منابع رسمی دو طرف منتشر شود. با وجود این رویکرد، زمانی که وزیر دفاع عراق ادعا کرد تعدادی از سربازان سوری و لیبیایی در کنار نیروهای ایرانی میجنگند، موجی از تبلیغات و اتهامزنی علیه سوریه آغاز شد. در واکنش، ناصر قدور، معاون وزیر خارجه سوریه، کاردار سفارت عراق در دمشق را احضار و اعتراض رسمی دولت خود را اعلام کرد. چند روز بعد، در ۹ اکتبر ۱۹۸۰ [۱۷ مهر ۱۳۵۹]، عراق به بهانه ارسال کمکهای نظامی سوریه به ایران، روابط دیپلماتیک خود با دمشق را قطع کرد. دمشق در پاسخ، انگیزه عراق را از این اقدام، تلاشی برای مشروعیتبخشی به نقشه گسترش جنگ علیه سوریه دانست. مقامات عراقی گمان میکردند پس از پیروزی سریع بر ایران، میتوانند رژیم سوریه را نیز سرنگون کنند، اما این محاسبه کاملاً اشتباه از آب درآمد. سوریه از ابتدا کوشید از ورود به رویارویی نظامی مستقیم پرهیز کند، زیرا بر این باور بود که چنین جنگی جز ویرانی برای دو ملت عرب نتیجهای نخواهد داشت و تنها اسرائیل از آن سود میبرد. اما تصمیم صدام برای قطع روابط، دمشق را به طور طبیعی بهسوی ایران سوق داد.
دشمنی مشترک با رژیم بعث عراق، نخستین نقطه اتصال میان دو کشور ایران و سوریه بود، اما در ادامه، این همکاری به ائتلافی پایدار تبدیل شد که محورهای مهمی همچون مقابله با اسرائیل، اوضاع لبنان و روابط با کشورهای عربی خلیجفارس را دربر گرفت. درنتیجه، روابط تهران و دمشق روزبهروز گسترش یافت. هیأتهایی از دو کشور به صورت مستمر میان تهران و دمشق در رفتوآمد بودند و درباره مسائل منطقهای و همکاریهای دوجانبه رایزنی میکردند. در حوزه اقتصادی، ایران با اختصاص سالانه یک میلیون بشکه نفت رایگان و امضای توافقنامههای همکاری، بخشی از خسارتهای ناشی از تحریمهای کشورهای خلیجفارس علیه سوریه را جبران کرد. در عرصه نظامی نیز سوریه نقش واسطهای داشت تا اتحاد جماهیر شوروی فروش سلاح از طریق کشورهای اروپای شرقی به ایران را تسهیل کند؛ قراردادها به نام سوریه امضا میشد و ایران هزینهها را میپرداخت. به این ترتیب، ائتلاف ایران و سوریه که از دل بحران عراق شکل گرفت، بهتدریج به یکی از محورهای اصلی تحولات خاورمیانه تبدیل شد؛ ائتلافی که نهتنها بر پایه منافع مشترک، بلکه بر نگرانیها و تهدیدهای مشترک بنا شده بود.
کتاب «سرنوشت منطقه، ائتلاف ایران و سوریه به روایت عبدالحلیم خدام» مجموعهای از خاطرات و روایتهای شفاهی عبدالحلیم خدام با ترجمه محمد رزیجی در ۷۳۶ صفحه در موسسه انتشاراتی روزنامه ایران به چاپ رسیده است.
۲۵۹
نظر شما