القای سایه جنگ علیه ایران، صرفا عملیات روانی و اقتصادی است / اسرائیل تمام برگ‌های برنده اطلاعاتی خود را  بر سر یک غافلگیری بزرگ قمار کرد

سید سلمان صفوی مدیر مرکز بین‌المللی مطالعات صلح می‌گوید: «نظم جدید خاورمیانه بر پایه تعادل و بازدارندگی متقابل شکل گرفته و مشروعیت رژیم صهیونیستی به‌شدت تضعیف شده است.»

خبرآنلاین - فاطمه غریبی: سید سلمان صفوی، مدیر مرکز بین‌المللی مطالعات صلح (IPSC) و نویسنده بیش از هشتاد کتاب در حوزه روابط بین‌الملل و اسلام‌شناسی، در گفت‌وگو با خبرآنلاین با اشاره به شکست راهبردی رژیم تل‌آویو در جنگ ۱۲روزه با ایران تأکید کرد که اسرائیل امروز جسارت و توان نظامی، سیاسی و روانی آغاز درگیری جدید را ندارد. به گفته او، القای سایه جنگ علیه ایران تنها یک عملیات روانی است و هر درگیری تازه می‌تواند شتاب‌بخش فروپاشی نهایی رژیم تل‌آویو باشد.

صفوی در بخش دیگری از این گفت‌وگو، فعال‌سازی مکانیسم اسنپ‌بک از سوی غرب را تلاشی برای خنثی‌سازی دیپلماسی ایران دانست و تأکید کرد که کشور باید مسیر «دیپلماسی همراه با اقتدار» را در پیش گیرد؛ مسیری که گفت‌وگو را از موضع قدرت ممکن می‌سازد و در عین حال ابزارهای بازدارندگی ملی را حفظ می‌کند.

او درباره تحولات پس از ۷ اکتبر نیز گفت نظم جدید خاورمیانه بر پایه تعادل و بازدارندگی متقابل شکل گرفته و مشروعیت رژیم صهیونیستی به‌شدت تضعیف شده است. به باور صفوی، کشورهای عربی اکنون درک کرده‌اند که دشمن واقعی‌شان اسرائیل است نه ایران، و این تغییر نگاه، فرصت تازه‌ای برای همکاری‌های منطقه‌ای میان تهران و پایتخت‌های عربی فراهم کرده است.

مدیر مرکز بین‌المللی مطالعات صلح با اشاره به کندی روند عادی‌سازی روابط تهران و ریاض نیز افزود: «روابط دو کشور هنوز در مرحله اعتمادسازی قرار دارد، اما گفت‌وگو در حوزه‌های کم‌تنش مانند انرژی، گردشگری مذهبی و محیط‌زیست می‌تواند پایه‌گذار مرحله‌ای تازه از همکاری میان ایران و عربستان باشد.»

در ادامه متن کامل گفت‌وگوی «خبرآنلاین» را با سید سلمان صفوی، تحلیل‌گر مسائل بین‌الملل و مدیر مرکز بین‌المللی مطالعات صلح (IPSC)  بخوانید:

اسرائیل به ۷ دلیل از آغاز جنگ جدید علیه ایران در کوتاه مدت ناتوان است

*** ایران خردادماه سال جاری هدف حمله مشترک آمریکا و اسرائیل قرار گرفت. این جنگ تابوی درگیری مستقیم نظامی رژیم تل‌آویو با ایران را شکست. فکر می‌کنید پس از این واقعه، به‌ویژه با توجه به حمایت‌های تمام عیار آمریکا از تل‌آویو، تا چه اندازه احتمال تکرار جنگ وجود داشته ‌باشد؟

پس از شکست آشکار رژیم صهیونیستی در جنگ ۱۲ روزه با ایران، رسانه‌های غربی و صهیونیستی با القای سایه‌ جنگ می‌کوشند فضای سیاسی و اقتصادی ایران را متشنج کنند. با این حال، تحلیل واقعیت‌های میدانی، نظامی و سیاسی نشان می‌دهد که رژیم تل‌آویو امروز نه توان عملیاتی، نه پشتوانه‌ بین‌المللی و نه انسجام داخلی لازم برای آغاز درگیری جدید را دارد.

من بر اساس ۷ منطق روشن، ناتوانی رژیم تل‌آویو برای آغاز جنگ مجدد با ایران در کوتاه مدت را بیان می‌کنم.

اولین آن، منطق شکست راهبردی است. چهار دهه طراحی، آموزش و رزمایش برای حمله به ایران، در جنگ ۱۲ روزه به شکست کامل انجامید. همه‌ ابزارها، از حملات سایبری، حمله هوایی، تا عملیات ترور، به کار گرفته شد اما نتیجه معکوس داد. این شکست تاریخی، اعتماد به نفس نظامی رژیم تل‌آویو را فرو ریخت و ترمیم آن سال‌ها بازسازی می‌طلبد.

به عبارت بهتر، مواردی چون اتمام برگ‌های غافلگیری و اطلاعاتی، ناکامی طرح بلندمدت و نیاز به بازسازی، ناتوانی در هدف قرار دادن زیرساخت‌های حیاتی و هراس از کار ناتمام ایران، باعث شکست اهداف راهبردی و اطلاعاتی رژیم تل‌آویو شده است که در ادامه آن‌ها را به اختصار توضیح خواهم داد.

اتمام برگ‌های غافلگیری و اطلاعاتی: رژیم تل‌آویو تمام برگ‌های برنده اطلاعاتی خود را که طی دهه‌ها گردآوری شده بود، بر سر یک غافلگیری بزرگ قمار کرد و نتوانست به هدف اصلی خود (فروپاشی نظامی-اجتماعی ایران) دست یابد. منطقاً این رژیم برای بازسازی بانک اطلاعاتی و خلق فرصت غافلگیری جدید، به سال‌ها زمان نیاز دارد و در موقعیت حمله مجدد نیست.

ناکامی طرح بلندمدت و نیاز به بازسازی: حمله اخیر نتیجه ۱۵ سال تدارک و ۴۰ سال تأمل بود و رسماً شکست خورد. جبران این شکست با یک برنامه‌ریزی چند هفته‌ای یا چند ماهه، از نظر نظامی و استراتژیک، غیرعقلانی است و به ضد اهداف تعیین‌شده تبدیل خواهد شد.

ناتوانی در هدف قراردادن زیرساخت‌های حیاتی:‌ رژیم تل‌آویو نه اینکه نخواست، بلکه نتوانست به تأسیسات حیاتی ایران (نظیر فاز ۱۴ پارس جنوبی) حمله کند؛ زیرا پاسخ ایران با هدف قرار دادن پالایشگاه‌هایی چون بازن در حیفا، نشان داد که ایران در موقعیت برتر قرار دارد و رژیم تل‌آویو بسیار آسیب‌پذیرتر است. در نتیجه، گزینه حمله به زیرساخت‌ها دیگر کارایی ندارد.

هراس از کار ناتمام ایران: در حالی که رژیم تل‌آویو تمام ظرفیت خود را به کار گرفت، ایران همچنان کارهای ناتمام و توانمندی‌های اعلام نشده (مانند دقت نقطه‌زنی چند متری در مناطق حساس و قدرت تخریب هولناک) دارد که در صورت تکرار درگیری، حتماً از آن‌ها استفاده خواهد کرد. این تهدید بازدارندگی قدرتمندی ایجاد کرده است.

القای سایه جنگ علیه ایران، صرفا عملیات روانی و اقتصادی است / اسرائیل تمام برگ‌های برنده اطلاعاتی خود را  بر سر یک غافلگیری بزرگ قمار کرد

منطق دوم، فروپاشی بازدارندگی است. در گذشته، تل‌آویو با تهدید نظامی تلاش می‌کرد ایران را در سطح منطقه‌ای مهار کند. اما پس از پاسخ مستقیم ایران به خاک فلسطین اشغالی، این «بازدارندگی یک‌طرفه» فروپاشید. اکنون هر تهدیدی از سوی رژیم تل‌آویو، در داخل این رژیم هراس از پاسخ ایران را برمی‌انگیزد، نه برعکس.

منطق سوم، منطق پدافندی و موشکی است. جنگ اخیر نشان داد سامانه‌های دفاعی غرب و رژیم تل‌آویو، از گنبد آهنین تا تاد، در برابر موشک‌های دقیق ایران ناکارآمدند. هم‌زمان، ایران با حفظ بخش عمده‌ای از توان موشکی خود، برتری فنی‌اش را تثبیت کرد. بنابراین، هر حمله جدید، هزینه‌ سنگین‌تری برای تل‌آویو به همراه دارد. رژیم تل‌آویو در درگیری پیشین حداکثر همراهی آمریکا و ناتو را کسب کرد و علی‌رغم آن شکست خورد. هیچ قدرت غربی مؤثر دیگری باقی نمانده که بتواند در نبرد آتی، توازن قوا را به نفع رژیم تغییر دهد. لذا بعید است آمریکا نیز به سادگی طرح‌های شکست‌خورده را تأیید کند. رژیم تل‌آویو موفق به آسیب مؤثر به شهرهای موشکی ایران نشد و ایران هنوز موشک‌های با سطح تخریب بسیار بالا را به کار نگرفته است. آغاز جنگ جدید به معنای تجربه سطح تخریب بالاتر و غیرقابل تحمل برای اراضی اشغالی خواهد بود.

چهارمین منطق، منطق سیاسی و اجتماعی درون رژیم تل‌آویو است. اختلافات عمیق میان دولت نتانیاهو، ارتش و جامعه صهیونیستی بر سر جنگ غزه و بحران‌های داخلی، توان تصمیم‌گیری رژیم را مختل کرده است. رژیم تل‌آویو که در اداره‌ غزه درمانده، نمی‌تواند جبهه‌ای گسترده‌تر در برابر ایران بگشاید.

منطق پنجم، اتحاد داخلی ایران است. محاسبه‌ صهیونیست‌ها بر فروپاشی اجتماعی در ایران اشتباه از آب درآمد. پاسخ ایران به تجاوز رژیم تل‌آویو، موجب شکل‌گیری اجماع و انسجام ملی شد. تجربه‌ای که برای دشمن، هشداری روشن بود: هر حمله تازه، نه‌تنها تضعیف بلکه تقویت وحدت ایرانیان را در پی دارد.

منطق ششم، منطق بین‌المللی و تغییر موازنه‌ها است. در جنگ اخیر، رژیم تل‌آویو از حداکثر همراهی آمریکا، انگلیس و فرانسه برخوردار بود اما به نتیجه نرسید. امروز، حتی واشنگتن هم تمایلی به ورود در جنگی تازه ندارد. موازنه‌ قدرت در خاورمیانه تغییر کرده و دیگر هیچ ائتلافی توان آغاز جنگ با ایران را ندارد.

منطق هفتم، منطق افکار عمومی جهانی است. حملات رژیم تل‌آویو علیه غیرنظامیان در غزه، وجهه‌ی بین‌المللی این رژیم را به‌شدت تضعیف کرده است. اکنون هرگونه اقدام نظامی جدید علیه ایران، با واکنش منفی افکار عمومی جهانی و حتی اعتراض درون‌غربی مواجه می‌شود. تل‌آویو از یک قدرت مهاجم به نماد بی‌ثباتی و تجاوزگری بدل شده است.

در نهایت باید بگویم که جنگ ۱۲ روزه نشان داد دوران تهدیدهای یک‌طرفه رژیم تل‌آویو به سر آمده است. تل‌آویو اکنون از بازدارندگی متقابل ایران آگاه است و می‌داند که هر خطای نظامی، آغاز پایان موجودیت سیاسی آن خواهد بود. در چنین شرایطی، القای «سایه‌ی جنگ» صرفاً ابزاری برای عملیات روانی و اقتصادی علیه مردم ایران است. ایران اما با حفظ آمادگی دفاعی و تکیه بر منطق عقلانی بازدارندگی، نه‌تنها تهدیدها را مهار کرده، بلکه نظم امنیتی جدیدی در منطقه پایه‌گذاری کرده است.

رژیمی که در برابر مقاومت غزه به زانو درآمده، در برابر ایران نه ابتکار دارد، نه جسارت. هر حماقت تازه از سوی تل‌آویو، تنها یک معنا دارد: شتاب‌بخشیدن به فروپاشی نهایی رژیم تل‌آویو.

تهران تدوام همکاری با آژانس را به رفع تحریم‌ها گره بزند

*** پس از جنگ ۱۲‌روزه، اروپا هم در همراهی با سیاست فشار حداکثری آمریکا، قطعنامه‌های پیشین شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه ایران را با استفاده از مکانیسم اسنپ‌بک اجرایی کرد. فکر می‌کنید در شرایطی که ایران تحت سایه جنگ و تحریم قرار دارد، دستگاه دیپلماسی ایران باید چه راهکاری را در پیش بگیرد؟ آیا ایران باید به دنبال مذاکره با غرب برود؟ آیا صرف مذاکره در موضوع هسته‌ای برای حل و فصل اختلافات کافی است؟ آیا اقداماتی مانند خروج از ان‌پی‌تی یا قطع همکاری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، کمکی به ایران در بهبود شرایط خود خواهد کرد؟

ایران باید با کارت‌های جدید کانال مذاکرات را باز بگذارد. کارت‌های جدید عبارتند از:

 ۱. تعلیق همکاری با آژانس تا برداشتن تحریم‌ها

 ۲. صدور اعلامیه خروج از «ان پی تی» برای فشار به غرب جهت مذاکرات منصفانه فوری. در صورت عدم توافق منصفانه غرب با ایران، ایران باید پروژه هسته‌ای خود را در مناطق مختلف در واحدهای کوچک پخش کند و آن را کامل کند، اما صرفا به عنوان به ابزار بازدارندگی. «وَأَعِدُّوا لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ»(انفال، ۶۰) (و در برابر آنها تا می‌توانید نیرو و اسبان سواری آماده کنید.)

۳. در صورت موفقیت در مذاکرات هسته‌ای در فاز دوم راجع به امنیت منطقه‌ای نیز مذاکره کند.

ذکر این نکته نیز حائز اهمیت است که مذاکرات موشکی نتیجه‌بخش نیست چون در خواست غرب برای کاهش برد موشکی ایران به زیر ۵۰۰ کیلومتر توجیه معقول نظامی ندارد. در حال حاضر توان موشکی ایران تنها ابزار مهم دفاع نظامی ایران در مقابل اسراییل و آمریکا است.

جواب مفصلتر در خصوص راهکارهای پیشنهادی برای ایران در شرایط فعلی را در چند محور بیان می‌نمایم.

دیپلماسی در سایه تحریم و تهدید؛ راهبرد ایران برای حفظ موازنه: در حالی که اروپا با تکیه بر سیاست فشار حداکثری آمریکا، مکانیسم اسنپ‌بک را فعال کرده است، ایران باید مسیر تازه‌ای از مقاومت هوشمندانه و دیپلماسی فعال را در پیش گیرد؛ مسیری که نه با انزوا همراه باشد و نه با تسلیم.

بازتعریف دیپلماسی در نظم جدید: جنگ ۱۲‌ روزه و بازگشت غیرقانونی قطعنامه‌های شورای امنیت، مرحله‌ی تازه‌ای از فشار بر ایران ایجاد کرده است. در چنین فضایی، قطع کامل گفت‌وگو با غرب نه‌تنها راه‌حل نیست، بلکه موجب انسجام بیشتر جبهه مخالفان می‌شود. ایران باید مسیر مذاکره را باز نگه دارد، اما نه از موضع نیاز، بلکه از موضع قدرت. گفت‌وگو، زمانی ارزشمند است که ابزارهای فشار در دست ایران باشد، نه در دست طرف مقابل.

استفاده از کارت‌های مشروع برای فشار دیپلماتیک: ایران می‌تواند از ابزارهای قانونی و بازدارنده برای واداشتن غرب به مذاکره منصفانه بهره ببرد. در واقع تهران به جای واکنش‌های فوری و پرهزینه، می‌تواند همکاری‌های داوطلبانه با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را به‌صورت مرحله‌ای و مشروط تنظیم کند؛ یعنی تداوم همکاری را به رفع تحریم‌ها گره بزند. علاوه‌بر آن تهران باید هم‌زمان با اعلام بررسی بازنگری در برخی تعهدات هسته‌ای، این پیام را منتقل کند که تداوم فشار، هزینه خواهد داشت.

چنین اقداماتی نه به معنی خروج از مسیر تعامل، بلکه افزایش قدرت چانه‌زنی ایران است. هرچقدر طرف مقابل احساس کند ایران گزینه‌های متنوعی روی میز دارد، احتمال مذاکره واقعی و منصفانه بیشتر می‌شود.

گفت‌وگوی چند فازی: تجربه برجام نشان داد که تمرکز صرف بر پرونده هسته‌ای، مانع تکرار فشارهای غیرهسته‌ای نمی‌شود. ایران در مذاکرات احتمالی آینده باید چارچوبی جامع‌تر مطرح کند و آن را طی چند فاز مطرح کند. گفت‌وگویی که علاوه بر موضوع هسته‌ای، به امنیت منطقه‌ای، مبارزه با تروریسم و همکاری‌های اقتصادی پایدار نیز بپردازد. چنین راهبردی ایران را از «موضوع بحران» به «بازیگر ثبات‌ساز» تبدیل می‌کند.

مرز روشن در توان دفاعی: توان موشکی ایران، ستون اصلی بازدارندگی ملی و ضامن امنیت در برابر تهدیدهای رژیم تل‌آویو و آمریکا است. هرگونه مذاکره درباره کاهش برد یا ظرفیت موشکی ایران منطق عقلایی ندارد. این توان دفاعی نه ابزار تهاجم، بلکه بخشی از دکترین بازدارندگی است.

تنوع‌بخشی به سیاست خارجی: ایران باید ضمن حفظ ارتباط محدود با اروپا، تمرکز سیاست خارجی خود را بر شرق و جنوب جهانی بگذارد. گسترش روابط با چین، روسیه، هند، همسایگان، آفریقا و آمریکای لاتین، نه تنها به خنثی‌سازی تحریم‌ها کمک می‌کند بلکه توازن قدرت دیپلماتیک ایران را در برابر غرب تقویت خواهد کرد. اتکا به یک محور جهانی، بزرگ‌ترین خطای استراتژیک در شرایط چندقطبی امروز است.

ایجاد توازن میان بازدارندگی و تعامل: راهبرد مطلوب برای ایران، ترکیبی است از اقتدار نظامی، دیپلماسی پویا و انسجام داخلی. تهران باید نشان دهد که نه از مسیر گفت‌وگو گریزان است و نه در برابر فشار کوتاه می‌آید. در واقع، مذاکره هنگامی ارزش دارد که ابزار بازدارندگی پشتوانه‌ آن باشد و مقاومت نیز زمانی نتیجه می‌دهد که در کنار آن، دیپلماسی فعال جریان داشته باشد.

در چنین چارچوبی، ایران می‌تواند ضمن حفظ منافع حیاتی خود، از تبدیل‌شدن بحران‌های بین‌المللی به تهدیدی واقعی جلوگیری کند و از موضعی برابر، خواهان مذاکره منصفانه و متقابل شود. ایران امروز در موقعیتی قرار دارد که می‌تواند میان «انفعال» و «ابتکار» یکی را برگزیند. بستن درِ مذاکره، خطای راهبردی است؛ اما مذاکره بدون پشتوانه‌ قدرت نیز اتلاف سرمایه ملی خواهد بود. سیاست خارجی ایران باید بر مبنای اصل «دیپلماسی همراه با اقتدار» شکل گیرد؛ یعنی حفظ مسیر گفت‌وگو، استفاده از ابزارهای مشروع فشار، و حرکت هم‌زمان در دو مسیر بازدارندگی و تعامل. چنین رویکردی، ایران را نه تنها از زیر سایه تهدید و تحریم خارج می‌کند، بلکه جایگاه آن را در نظم جدید جهانی ارتقا خواهد داد.

عرب‌ها فهمیدند در مقابل تهدیدات اسراییل نمی‌توانند بر آمریکا تکیه کنید

*** وقایع دو سال گذشته پس از ۷ اکتبر آثار بسیار مهمی بر توازن قوا در خاورمیانه بر جا گذاشته ‌است، تا جایی که برخی از کارشناسان معتقدند خاورمیانه پیش از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ دیگر وجود ندارد و ما با یک خاورمیانه جدید مواجهیم. فکر می‌کنید این خاورمیانه جدید چه ویژگی‌هایی دارد؟

در ترسیم آثار ۷ اکتبر و توصیف خاورمیانه جدید می‌توان این موارد را برشمرد:

  1. رژیم اسرائیل در سطح جهانی نامشروع شناخته شد.
  2. برخوردهای دوگانه غرب با مسلمانان، اسراییل و اوکراین اشکار شد.
  3. عرب‌ها فهمیدند دشمن آنها اسرائیل است نه ایران.
  4. عرب‌ها فهمیدند در مقابل تهدیدات اسراییل نمی‌توانند بر آمریکا تکیه کنند مثل موضوع قطر.
  5. اقتدار دفاعی و نظامی ایران در منطقه و جهان اثبات شد.
  6. افسانه آسیب‌ناپذیری اسراییل با موشک‌های ایرانی شکسته شد.
  7. مسئله استقلال فلسطین در سطح جهانی احیا شد.
  8. عرب‌ها به محور ایران، روسیه و چین نزدیکتر شدند و از اسرائیل دور شدند و از آمریکا کمی فاصله گرفتند.

به صورت تفصیلی باید گفت که در خاورمیانه پس از ۷ اکتبر، نظمی تازه در منطقه متولد شد. تحولات دو سال گذشته نه‌تنها چهره امنیتی و سیاسی خاورمیانه را تغییر داده، بلکه مرزهای جدیدی میان مشروعیت، قدرت و اتحاد در منطقه ترسیم کرده است. خاورمیانه پس از ۷ اکتبر، دیگر همان خاورمیانه سابق نیست.

پس از ۷ اکتبر، افسانه مشروعیت رژیم تل‌آویو پایان یافت. حملات بی‌سابقه رژیم تل‌آویو به غزه و رفتار غیرانسانی این رژیم با غیرنظامیان، افکار عمومی جهان را علیه آن برانگیخت. برای نخستین بار، مشروعیت اخلاقی و سیاسی رژیم صهیونیستی در سطح جهانی به چالش کشیده شد. از دانشگاه‌های غرب تا پارلمان‌های اروپایی، موج انتقاد از رژیم تل‌آویو، آن را از یک «قربانی تاریخی» به یک «ناقض سیستماتیک حقوق بشر» تبدیل کرد. امروز، در وجدان عمومی جهان، رژیم تل‌آویو دیگر چهره‌ای مشروع ندارد.

همچنین چهره دوگانه غرب آشکار شد. تحولات پس از ۷ اکتبر، تناقض بنیادین در گفتمان غرب درباره حقوق بشر را آشکار کرد. همان کشورهایی که در ماجرای اوکراین از اصول انسان‌دوستانه سخن می‌گفتند، در برابر نسل‌کشی در غزه سکوت کردند یا از آن حمایت سیاسی نمودند. این دوگانگی، شکاف عمیقی در اعتبار اخلاقی غرب پدید آورد و زمینه‌ساز فاصله‌گیری بسیاری از کشورهای مستقل از محور غرب شد.

علاوه‌بر آن دشمن در جهان عرب بازتعریف شد. وقایع اخیر، تحولی بزرگ در نگاه ملت‌ها و دولت‌های عربی ایجاد کرد. افکار عمومی عرب دریافت که تهدید اصلی منطقه، نه ایران، بلکه رژیم تل‌آویو است؛ دشمنی که امنیت و کرامت عربی را مستقیماً هدف گرفته است. این تغییر نگرش، پایان دوره‌ای بود که برخی دولت‌های عرب با اتکا به روایت‌های امنیتی غرب، ایران را دشمن اصلی معرفی می‌کردند.

بی‌اعتباری چتر امنیتی آمریکا نیز آشکار شد. تجربه دو سال گذشته نشان داد که واشنگتن، در مواقع حساس، متحدان عرب خود را تنها می‌گذارد. از عدم حمایت کافی از قطر در بحران‌های گذشته تا ناتوانی در مهار تجاوزات رژیم تل‌آویو، اعتماد به چتر امنیتی آمریکا به‌شدت تضعیف شد. این مسئله موجب شد بسیاری از کشورهای عربی به فکر بازتعریف روابط خود با قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی بیفتند.

در مقابل، ایران در این دوره توانست جایگاه خود را به‌عنوان قدرتی باثبات و تأثیرگذار تثبیت کند. پاسخ‌های دقیق و هدفمند ایران به تجاوزات رژیم تل‌آویو، توان موشکی و پدافندی آن را به‌عنوان رکن اصلی موازنه قدرت در منطقه مطرح ساخت. افسانه شکست‌ناپذیری رژیم تل‌آویو، با دقت و تخریب موشک‌های ایرانی پایان یافت و «بازدارندگی متقابل» به واقعیت جدید امنیت خاورمیانه تبدیل شد.

در سطح جهانی نیز آرمان فلسطین احیا شد. جنبش جهانی حمایت از فلسطین، در دو سال اخیر، ابعادی فراملی پیدا کرده است. از آمریکای لاتین تا آسیا و اروپا، میلیون‌ها نفر بار دیگر مسئله استقلال فلسطین را مطالبه‌ای انسانی و اخلاقی دانستند. موضوعی که سال‌ها در سایه عادی‌سازی روابط برخی دولت‌های عربی با رژیم تل‌آویو به حاشیه رفته بود، اکنون به مرکز گفت‌وگوهای سیاسی و حقوقی جهان بازگشته است.

تحولات ۷ اکتبر به شکل‌گیری محور جدید قدرت در شرق نیز انجامید. در برابر افول اعتماد به غرب، بسیاری از کشورهای عربی مسیر نزدیکی به محور ایران، روسیه و چین را در پیش گرفته‌اند. این سه‌گانه، امروز در عرصه انرژی، تجارت و امنیت، جایگزینی واقعی برای الگوی تک‌قطبی غربی محسوب می‌شود. افزایش همکاری‌های اقتصادی عربستان و امارات با چین، تمایل به گفت‌وگو با ایران، و حضور فعال روسیه در معادلات خاورمیانه، نشانه‌های آشکار این تغییر موازنه‌اند.

در نهایت باید گفت که خاورمیانه جدید، نه بر محور وابستگی، بلکه بر محور تعادل و بازدارندگی متقابل شکل گرفته است. رژیم تل‌آویو دیگر هژمونی سیاسی و نظامی پیشین را ندارد، آمریکا اعتبار گذشته را از دست داده، و ایران توانسته از دل فشارها، موقعیتی باثبات‌تر و مؤثرتر بیابد. در این نظم تازه، مشروعیت، امنیت و اتحاد، نه با قدرت نظامی صرف، بلکه با استقلال، مقاومت و عقلانیت راهبردی تعریف می‌شود.

*** تا پیش از جنگ غزه، آمریکا و رژیم تل‌آویو توانسته‌ بودند کشورهای عربی را قانع کنند که ایران دشمن اصلی کشورهای عربی است. اما اقدام‌های رژیم تل‌آویو پس از هفت اکتبر به شکل چشمگیری بر ادراک تهدید از سوی کشورهای عربی نسبت به رژیم تل‌آویو تاثیر گذاشت. فکر می‌کنید این شرایط چه تاثیری بر روابط ایران و کشورهای عربی منطقه بر جا بگذارد؟

تحولات پس از ۷ اکتبر، واقعاً نقطه‌ عطفی در بازتعریف تهدید و اتحاد در خاورمیانه بوده است. برای پاسخ تحلیلی، می‌توان این اثرات را در چند محور تغییر ادراک تهدید در جهان عرب، فرصت برای نزدیکی به ایران، تضعیف محور غرب-عرب، افزایش وزن ایران در معادلات منطقه‌ای بررسی کرد. 

تغییر ادراک تهدید در جهان عرب: پیش از جنگ غزه، آمریکا و رژیم تل‌آویو با سیاست‌های رسانه‌ای و دیپلماتیک توانسته بودند ایران را به‌عنوان تهدید اصلی منطقه معرفی کنند و بسیاری از کشورهای عربی به این روایت باور داشتند. اما حملات رژیم تل‌آویو به غزه و پیامدهای انسانی و سیاسی آن، ادراک تهدید را به شدت تغییر داد. اکنون بسیاری از کشورهای عربی رژیم تل‌آویو را به‌عنوان تهدید مستقیم و عملی برای امنیت ملی و مردم خود می‌بینند. این تغییر ادراک، اعتماد سنتی به آمریکا و رژیم تل‌آویو را کاهش داده و نگاه به ایران به عنوان یک بازیگر ثبات‌ساز نسبی افزایش یافته است.

فرصت برای نزدیکی به ایران: با کاهش اعتماد به رژیم تل‌آویو و آمریکا، کشورهای عربی فرصت دارند روابط خود را با ایران بازسازی کنند یا توسعه دهند. دیپلماسی اقتصادی و انرژی با ایران می‌تواند اولویت بیشتری پیدا کند. مسائل امنیتی منطقه‌ای، از جمله تهدیدات گروه‌های تروریستی یا تنش در خلیج فارس، باعث افزایش همکاری‌های مشترک با ایران خواهد شد. ایران می‌تواند نقش میانجیگر یا شریک کلیدی در پرونده‌های منطقه‌ای ایفا کند، به‌ویژه اگر ابتکارات صلح‌آمیز و همکاری‌های اقتصادی را تقویت کند.

تضعیف محور غرب-عرب: کاهش اعتماد به واشنگتن و رژیم تل‌آویو، برخی کشورها را وادار کرده است که سیاست خارجی خود را متنوع کنند. یعنی این کشورها به سمت همکاری با قدرت‌های شرق جهانی مانند چین و روسیه گرایش پیدا کنند، استقلال سیاسی و اقتصادی بیشتری برای خود قائل شوند و وابستگی سنتی به غرب را کاهش دهند.

افزایش وزن ایران در معادلات منطقه‌ای: با تغییر ادراک تهدید، ایران به‌عنوان یک بازیگر بازدارنده و مؤثر در منطقه تثبیت می‌شود؛ توان دفاعی و موشکی ایران به‌عنوان عامل بازدارنده مشروع شناخته شده است. ایران قادر است به‌طور هدفمند همکاری‌های سیاسی و امنیتی با کشورهای عربی را توسعه دهد بدون اینکه نگرانی‌های گذشته درباره تهدید مستقیم برای این کشورها وجود داشته باشد.

نتیجه‌ کلی این تغییرات، ایجاد فرصت برای بازسازی و تعمیق روابط ایران با کشورهای عربی منطقه، به‌ویژه در حوزه‌های همکاری‌های امنیتی و نظامی مشترک، پروژه‌های انرژی و اقتصادی منطقه‌ای و تثبیت نقش میانجیگر و ثبات‌بخش ایران در بحران‌های منطقه‌ای است. این تغییر به معنای تقویت موازنه قدرت منطقه‌ای به نفع بازیگران مستقل است و امکان کاهش فشار و انزوای ایران را در معادلات منطقه‌ای فراهم می‌کند.

تهران و ریاض هنوز در مرحله اعتمادسازی هستند

*** نزدیک به سه سال از عادی‌سازی روابط ایران و عربستان سعودی می‌گذرد، اما دو کشور هنوز نتوانسته‌اند زمینه‌های مشترک برای همکاری پیدا کنند. فکر می‌کنید دلیل کندی توسعه روابط میان ایران و عربستان چیست؟

پرسش بسیار مهمی است، چون روابط ایران و عربستان یکی از ستون‌های اصلی ثبات یا بحران در خاورمیانه به شمار می‌رود. برای تحلیل دقیق، باید عوامل سیاسی، امنیتی، اقتصادی و روانی را در کنار هم دید. در ادامه، یک تحلیل جامع و متوازن از دلایل کندی توسعه روابط میان این دو کشور را بیان می‌کنم.

اولین دلیل بی‌اعتمادی عمیق و انباشته تاریخی است. هرچند توافق عادی‌سازی در سال ۲۰۲۳ با میانجیگری چین، نقطه‌ی مثبتی در روابط تهران و ریاض بود، اما سطح بی‌اعتمادی میان دو کشور هنوز بسیار بالاست. عربستان سال‌ها ایران را به‌عنوان رقیب ایدئولوژیک و تهدید امنیتی تلقی کرده است. در مقابل، ایران نیز عربستان را مجری سیاست‌های آمریکا و شریک رژیم تل‌آویو در منطقه می‌دانست. این بی‌اعتمادی هنوز در نهادهای تصمیم‌گیر دو کشور زنده است و مانع از شکل‌گیری پروژه‌های مشترک می‌شود.

دومین دلیل رقابت برای نفوذ منطقه‌ای است. ایران و عربستان هر دو خود را قدرت محوری خاورمیانه می‌دانند و در پرونده‌های متعددی مواضع متفاوت دارند؛ در یمن، سوریه، لبنان و حتی عراق، هنوز دیدگاه‌های امنیتی دو کشور به‌طور کامل همسو نشده است. عربستان نگران است که افزایش نفوذ ایران در جهان عرب، جایگاه سنتی آن را تضعیف کند. به همین دلیل، حتی در فضای پساعادی‌سازی، نوعی رقابت کنترل‌شده میان دو کشور وجود دارد که روند همکاری را کند می‌کند.

سومین دلیل فشارهای خارجی و ملاحظات آمریکا است. آمریکا تمایل ندارد که روابط ایران و عربستان به‌سرعت به سطح همکاری استراتژیک برسد. واشنگتن تلاش می‌کند ریاض را در چارچوب ائتلاف‌های امنیتی وابسته به خود نگه دارد. فشارهای غیرمستقیم سیاسی و رسانه‌ای برای محدودکردن همکاری‌های اقتصادی یا امنیتی با تهران همچنان ادامه دارد و این مسئله باعث می‌شود عربستان در روابط با ایران، رویکردی محافظه‌کارانه و محتاطانه در پیش بگیرد.

چهارمین دلیل اختلاف در اولویت‌های سیاست خارجی است. تهران تمرکز خود را بر مقاومت منطقه‌ای و استقلال راهبردی گذاشته، در حالی که ریاض پس از چشم‌انداز ۲۰۳۰، بیشتر به نوسازی اقتصادی، جذب سرمایه و ثبات داخلی فکر می‌کند. این تفاوت در اولویت‌ها سبب شده دو کشور هنوز زبان مشترکی برای همکاری در پروژه‌های عملی پیدا نکنند. برای مثال ایران مایل به گسترش همکاری در حوزه انرژی و امنیت خلیج فارس است، اما عربستان بیشتر به پروژه‌های فناوری، گردشگری و سرمایه‌گذاری با شرکای غیرمنطقه‌ای علاقه دارد.

پنجمین دلیل پرونده‌های باز امنیتی است. با وجود بهبود نسبی روابط دیپلماتیک، هنوز مسائل امنیتی مهمی میان دو کشور حل نشده است. پرونده جنگ یمن و نقش نیروهای انصارالله، اختلاف بر سر ترتیبات امنیتی در خلیج فارس و نگرانی‌های متقابل درباره نفوذ رسانه‌ای و فرقه‌ای، از پرونده‌های باز امنیتی میان دو کشور هستند. تا زمانی که این پرونده‌ها به شکل نهادی و توافق‌شده حل نشود، روابط سیاسی در سطح محدود باقی خواهد ماند.

ششمین دلیل دیپلماسی محتاطانه و تدریجی هر دو کشور است. هر دو کشور ترجیح داده‌اند پس از توافق، روابط را به‌صورت مرحله‌ای و کنترل‌شده پیش ببرند تا واکنش داخلی یا خارجی شدیدی ایجاد نشود. در واقع، سرعت پایین روابط به‌نوعی بخشی از استراتژی احتیاط دو طرف است، نه لزوماً نشانه شکست دیپلماسی. هر دو کشور در حال آزمون و خطای متقابل‌اند تا از پایایی این روند اطمینان حاصل کنند.

بنابراین کُندی روابط ایران و عربستان را باید نتیجه‌ ترکیب چند عامل بی‌اعتمادی تاریخی، رقابت برای نفوذ منطقه‌ای، فشارهای آمریکا، تفاوت در اولویت‌های سیاست خارجی و پرونده‌های امنیتی حل‌نشده دانست.

با این حال، تداوم گفت‌وگو، همکاری در موضوعات کم‌تنش(مثل انرژی، محیط‌زیست، ورزش، هنر، آکادمیک، پزشکی، یا گردشگری مذهبی) و تداوم میانجیگری کشورهایی چون چین و عمان می‌تواند مسیر را برای گسترش همکاری‌های واقعی هموار کند.

همبستگی آمریکا و اروپا بدون تردید فشار زیادی بر سیاست همسایگی ایران وارد خواهد کرد

*** در حالی که ایران تلاش می‌کند در چارچوب سیاست همسایگی روابط خود را با کشورهای منطقه توسعه دهد، فشارهای بین‌المللی با ایجاد همبستگی میان اروپا و آمریکا و بازگشت تحریم‌های بین‌المللی، فشار بر ایران و فشار برهمسایگان برای کاهش روابط با ایران افزایش پیدا کرده ‌است. فکر می‌کنید این فشارها چه تاثیری بر روابط ایران با کشورهای همسایه بر جای بگذارد؟

پرسش بسیار دقیقی است، چون نقطه‌ تلاقی سیاست همسایگی ایران با نظام تحریم‌ها و فشار غربی را هدف گرفته است؛ یعنی همان جایی که سیاست خارجی تهران بیشترین چالش و در عین حال بیشترین فرصت را دارد. در ادامه تحلیلی جامع و واقع‌بینانه را خدمتتان عرض می‌کنم.

افزایش فشار غربی می‌تواند برخی همسایگان (مثلاً روسیه، عراق، ، افغانستان و حتی ترکیه و پاکستان) را بیش از گذشته به ایران نزدیک کند، زیرا این کشورها نیز از فشارهای مشابه رنج می‌برند یا منافع مشترکی در مقابله با نفوذ غرب دارند. در نتیجه ممکن است شاهد نوعی همگرایی دفاعی-اقتصادی محدود میان برخی کشورهای همسو با ایران باشیم؛ چیزی شبیه یک نوار مقاومت توسعه‌یافته در حوزه‌های انرژی، ترانزیت و تجارت محلی. علاوه‌بر آن وقتی مسیرهای سنتی همکاری با غرب و اروپا بسته می‌شود، ایران و همسایگانش ناگزیر به چین، روسیه و سازمان‌هایی چون شانگهای و بریکس نگاه می‌کنند. در چنین شرایطی، همسایگان ایران ممکن است از ترس فشار آمریکا، به‌صورت غیرمستقیم و از طریق سازوکارهای چندجانبه منطقه‌ای با ایران همکاری کنند. این امر باعث می‌شود روابط ایران با کشورهای همسایه از شکل دوجانبه کلاسیک به سمت شبکه‌ای و چندجانبه آسیایی تغییر جهت دهد.

ایران می‌تواند برای خنثی‌سازی این فشارها، از چند کارت راهبردی استفاده کند. از لحاظ امنیت انرژی و مسیرهای ترانزیتی ایران می‌تواند تضمین‌کننده‌ ثبات انرژی برای همسایگان باشد. از لحاظ امنیت مرزی و مقابله با تروریسم، می‌تواند با عراق، ترکیه، پاکستان و افغانستان همکاری کند. همچنین می‌تواند به پروژه‌های چندجانبه آسیایی بپیوندد تا روابط ایران با همسایگان در چارچوب‌های فرامنطقه‌ای تعریف شود، نه صرفاً روابط دوجانبه.

بنابراین بازگشت تحریم‌ها و همبستگی آمریکا و اروپا بدون تردید فشار زیادی بر سیاست همسایگی ایران وارد خواهد کرد، اما تأثیر آن مطلق و یک‌سویه نخواهد بود. ایران اگر بتواند روابط خود را با محور شرق (چین، روسیه، هند) تقویت کند، مسیرهای همکاری منطقه‌ای را چندجانبه‌سازی کند و از ظرفیت ژئواکونومیک خود (انرژی، ترانزیت، امنیت مرزی) بهره بگیرد، می‌تواند بخشی از این فشارها را به فرصت تبدیل کند و حتی همسایگان را در برابر تحریم‌ها به سیاست استقلال منطقه‌ای سوق دهد.

۳۱۲/۴۲

کد خبر 2127565

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 13
  • نظرات در صف انتشار: 2
  • نظرات غیرقابل انتشار: 1
  • علی IR ۱۴:۲۹ - ۱۴۰۴/۰۷/۲۰
    0 10
    نه شیطان بزرگ قدرت مقابله با ایران را دارد نه اون رژیم کودک کش چهل و شش سال این ملت و مملکت چوب ندانم کاری و تاوان یک عده نادان و احمق را میخورند که کار را دست دزد و دلال داده اند که اون ... ها هم خون مردم را در شیشه کرده اند شیطان هم همین را میخواهد
  • سعید IR ۱۴:۳۸ - ۱۴۰۴/۰۷/۲۰
    20 1
    داداش تمام عربها اسرائیل رو به رسمیت می شناسند و با موساد تبادل اطلاعاتی دارند. در جنگ 12 روزه هم که شکست خوردیم این عربها بودند که به ما خیانت کردند. حتی فلسطینی ها و حماس هم به ما خیانت کردند... باز بیایید دلارهای نفتی ما رو به این ...ها بدهید..‌
  • IR ۱۴:۵۲ - ۱۴۰۴/۰۷/۲۰
    13 0
    وقتی از واقعیت خیلی فاصله بگیری نتیجش میشه تصمیمات غلط و گراهای غلط تر
  • IR ۱۵:۵۶ - ۱۴۰۴/۰۷/۲۰
    3 0
    سید کدام غافلگیری ؟ کدام قمار ؟ اسراییل حماس ، حزب الله و رهبران آنها را از بین برد و ۷۰ هزار مسلمان را در غزه شهید و غزه را به ویرانه‌ای تبدیل کرد . الان هم اسرای حود را آزاد و حماس را خلع سلاح می کند و یک دولت سکولار به رهبری تونی بلر در آنجا مستقر خواهدکرد حالا شما بنشین تئوری بباف
  • IR ۱۶:۰۲ - ۱۴۰۴/۰۷/۲۰
    0 0
    من تحلیل سید سلمان صفوی مدیر مرکز بین‌المللی مطالعات صلح راتایید میکنم.
  • IR ۱۶:۰۵ - ۱۴۰۴/۰۷/۲۰
    2 0
    معنای شکست هم فهمیدیم!!! تمام رهبران نظامی کشور رو در یک ساعت زده الان هم تو تهران ماموران موساد دنبال قاآنی هستن تا ترورش کنن حالا تو بیا بگو اسراییل شکست خورده.
  • جانباز پیر IR ۱۶:۲۱ - ۱۴۰۴/۰۷/۲۰
    1 0
    به شعور مردم احترام بگذارید شماها ده ها ساله همش میگید جنگ جنگ مخصوصا بعد جنگ 12 روزه که مسئولین لشگری و کشوری همش میگن ما در بهترین وضعیتیم و پاسخ کوبنده میدیم و تیتر های آیا جنگ در راه هست آماده باش و فلان و...
  • دلواپس IR ۱۶:۲۶ - ۱۴۰۴/۰۷/۲۰
    1 0
    منه بیسواد نادان رو لطفا روشن کنید غیر از ضررهای ناشی از تحریم هزاران میلیارد دلار فقط خرج هسته ای و سوریه و حماس و... کردیم الان چه دستاوردی داریم
  • IR ۱۶:۴۴ - ۱۴۰۴/۰۷/۲۰
    1 0
    قبلا هم از این حرفا زیاد میزدین. نتیجه اش رو دیدید و بیشترش رو در آینده خواهید دید.
  • علی IR ۱۶:۵۵ - ۱۴۰۴/۰۷/۲۰
    1 0
    شماها آخر توهم هستین تا دیروز یک شعار میدادین و مدعی بودین تو یه شب کار را تمام میکنید حالا خوشحالین که اسرائیل فعلا حمله نمیکنه..اسرائیل دقیقا یک صدوبیستم ایران هست .شما فعلا بابک زنجانیها را بچسبید که نفتتان را بفروشد زیر قیمت و سالها بعد بگوید تمام قسطی حساب کنید بدون ضامن معتبر..دیگه حناتون رنگ نداره
  • IR ۱۷:۱۲ - ۱۴۰۴/۰۷/۲۰
    2 0
    کل جمهوری اسلامی در مشت اسراییل است کل خاورمیانه بگم بهتره
  • نیکنام IR ۱۷:۱۳ - ۱۴۰۴/۰۷/۲۰
    1 0
    همه رو خواندم اولین اشتباه راه بردی اسرائیل و آمریکا ترور ابراهیم رئیسی قبل از حمله به ایران و جنگ ۱۲روزه بود اگر دولت رئیسی ادامه پیدا می کرد لایحه عفاف و حجاب و ناکارآمدی اقتصادی آنقدر به مملکت آسیب وارد کرده بود مردم در جنگ ۱۲روزه کنار نظام نمی ماندند دوم مردم با حاکمیت آشتي نکردن مردم صرفا بخاطر ایران جان سکوت کردن بازدارندگی قبل از توان دفاعی مردم بودند همون سکوت صحنه ی جنگ رو عوض کرد سوم اگر جناح رانت خوار پایداری ها ادامه دهند و به مردم شلیک کنند آنگاه مردم مجبور می‌شوند بین بد و بدتر یکی رو انتخاب کنند بله اسرائیل و آمریکا روح و جسم مردم ایران رو جریحه دار کردن و نقش اپوزیسیون و در رأس آن پیرکودک وطن فروش رضا پهلوی رو نمی توان نادیده گرفت اما گاهی زود دیر میشود مردم دیگر از چرندیات ذلنور ظهره وند رسائی ثابتی شریعتمداری جلیلی خضریان و امثالهم خسته شدن این ۳درصدی ها بنحوی از انحاء موازی همون ۵درصدی های سلطنت طلب دارن به کشور خیانت می کنن بله مردم بواسطه ی فشار اینان از اصلاحات هم عبور کردن اما آتیش 🔥 زیر خاکستر اند اگر و اگر پايداری ها حذف نشوند مجبورند بین بد و بدتر به بد ب
  • IR ۱۷:۱۷ - ۱۴۰۴/۰۷/۲۰
    0 2
    لسزاعیل از اول هم ناتوام بود اگه توان داشت نزدیک دوسال نتونسته اسرای خودشو از یه گروه کوچک حماس که سلاح سبک دارن خلاص کنه آخر با آتش بس مجبور شد ایران هم توسط عوامل نفودی ضربه خورد والا اسراعیل عددی نیست با کمک کل عرب کل تجهیزات ابر قدرتی بنام آمریکا ۱۲ روز مقابل ایران دوام نیورد

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین