اما مفهوم «استکبار» در این چهار دهه، گاه بهگونهای تفسیر شده که از معنا و گسترهی اصلی خود فاصله گرفته است. در حالی که استکبار نه در یک کشور خلاصه میشود و نه در یک جغرافیا، بلکه نوعی رفتار و نگرش است که میتواند از هر فرد، گروه یا قدرتی سر بزند.
استکبار، یعنی خودبرتربینی و تحمیل اراده بر دیگران؛ یعنی نادیده گرفتن حقوق ملتها و تبدیل دوستی به ابزار نفوذ برای به سلطه درآوردن.
از این منظر، هر کس و هر قدرتی که چنین رفتاری داشته باشد، مستکبر است؛ خواه در واشنگتن باشد، خواه در مسکو، یا حتی در دل ساختارهای داخلی کشور حضور داشته باشند.
اشتباه تاریخی آن است که استکبار را تنها در چهره آمریکا خلاصه کنیم، در حالی که امروز مصادیق تازهای از آن در جهان و حتی در داخل مرزهای خودمان قابل مشاهده است.
روسیه به عنوان یکی از قدرتهای بزرگ شرق، در ظاهر همپیمان ایران معرفی میشود، اما رفتارهای سیاسی و نظامی آن بارها نشان داده که بیش از آنکه به منافع ملت ایران پایبند باشد، به منافع و مصلحت خود میاندیشد.
تاریخ روابط ایران و روسیه، از جنگهای قفقاز تا بحران سوریه، سرشار از نمونههایی است که در آن، ایران هزینه بیشتری داده و روسیه بهره بیشتری برده است.
در سوریه، مسکو با ظرافت سیاسی میان تهران، تلآویو و آنکارا توازن برقرار کرد و حتی در برابر حملات مکرر اسرائیل به مواضع ایران سکوت اختیار نمود.
در حوزه نظامی نیز بارها از تحویل سلاحهای پیشرفته به ایران سرباز زد و در حوزهی انرژی، نه تمها سرمایه گذاری اطمینان بخش و پایدار نداشت بلکه به رقیب مستقیم ایران تبدیل شد.
چنین رفتاری، بهوضوح نشانهای از همان روحیه استکباری است که در چهرهای شرقی ظاهر شده است.
اما استکبار تنها در روابط خارجی بروز نمیکند. در درون هر جامعه نیز میتواند به شکل دیگری خود را نشان دهد. زمانی که گروهی تندرو یا جریان تمامیتخواه، نقد و گفتوگو را برنمیتابد، خود را معیار حق میپندارد و هر صدای متفاوت و نقدی را سرکوب میکند، در واقع همان منطق استکباری را بازتولید میکند؛ منطقی که به جای گفتوگو و قانون، به حذف و تهدید متوسل میشود.
چنین گروههایی، هرچند در ظاهر شعار استقلال و عدالت سر میدهند، اما در عمل مانع رشد عقلانیت، آزادی، آگاهی و توسعه در جامعه میشوند.
استکبار داخلی خطرناکتر از استکبار خارجی است، زیرا با چهرهای آشنا و در پوشش دفاع از ارزشها عمل میکند و گاه آنقدر به ساختار قدرت نزدیک میشود که نقدش هزینهدار میگردد.
مبارزه با استکبار اگر قرار است اصیل و ریشهدار باشد، باید همه این وجوه را دربرگیرد. نمیتوان با آمریکا دشمنی کرد اما در برابر زیادهخواهی روسیه سکوت نمود؛ نمیتوان از استقلال سخن گفت اما در برابر استبداد فکری و سیاسی در داخل بیتفاوت ماند. استکبار به همان میزان که در سیاست خارجی معنا دارد، در فرهنگ و سیاست داخلی نیز میتواند رخنه کند.
هر جا که نقد و اندیشه محدود شود، هر جا که قدرت بدون پاسخگویی شکل گیرد، استکبار حضور دارد.
سیزدهم آبان باید یادآور مبارزهای فراگیر با همهی اشکال سلطه باشد، نه فقط تقابل با یک کشور خاص. ملت ایران در طول تاریخ نشان داده است که استقلالطلبی و عزتخواهی در ذات اوست. اما پاسداشت این استقلال، نیازمند بازتعریف صادقانه مفهوم استکبار است.
امروز اگر قرار است از آرمانهای انقلاب و نهضت امام خمینی(ره) پاسداری کنیم، باید بدانیم که استکبار، نه غربی است نه شرقی، بلکه رفتاری است که هر جا خود را برتر و حق دیگران را نادیده میگیرد، باید با آن مقابله کرد.
مبارزه با همه شقوق استکبار یعنی دفاع از استقلال فکری، آزادی نقد، و حق انتخاب ملت، یعنی نترسیدن از گفتن حقیقت، حتی اگر مخاطب آن قدرتی خارجی یا جریان داخلی باشد. تنها در این صورت است که شعار “نه شرقی، نه غربی” معنای واقعی خود را پیدا میکند و ملت ایران میتواند همچنان سربلند و مستقل بماند.






نظر شما