به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از جماران، چهارم آبان ماه سال ۴۳، امام خمینی(ره) در پیامی خطاب به علما، روحانیون و ملت ایران، به مخالفت با لایحه کاپیتولاسیون پرداختند و آنان را به قیام علیه آن دعوت کردند. همین پیام و در ادامه سخنرانی ایشان در همان روز، رژیم را تا جایی آشفته کرد که دست به تبعید امام زد و اما کاپیتولاسیون چیست و چرا امام واکنش تندی مقابل آن داشت.
تعریف کاپیتولاسیون
واژه کاپیتولاسیون برگرفته از کلمه لاتین capitular به معنای انعقاد، قرارداد و عهدنامه است. سابقه کاپیتولاسیون به دوران روم باستان برمیگردد، اما به طور مشخص این اتفاق در دوره خلافت فرمانروایان عثمانی رخ داد.
کاپیتولاسیون در حقیقت همان حق قضاوت کنسولی است که قضاوت نهایی راجع به اقدامات یک تبعه خارجی در کشور دیگر را به عهده قوانین آن کشور نمیداند بلکه به عهده قوانین دولت متبوع این فرد است. اینگونه حقوق و امتیازات که به اتباع خارجی در یک کشور داده میشود، درواقع یک امتیاز استعماری است، زیرا برای اتباع یک کشور خارجی در کشوری که مقررات کاپیتولاسیون را پذیرفته است، مصونیت قضایی ایجاد کرده و آنها را از تعقیب و مجازات اعمال خلاف خود در کشوری که مرتکب جرم یا خلاف شدهاند، مصون میدارد. این قراردادها گاهی از این هم فراتر رفته، حقوق و امتیازات دیگری از قبیل معافیتهای گمرکی و مالیاتی یا حق مالکیت و فعالیتهای تجارتی برای اتباع بیگانه قائل میشود.
همچنین می توان کاپیتولاسیون را به سه مفهوم زیر بسط داد:
۱. قراردادی که براساس آن حکومت یک کشور حق خود را در محاکمه و قضاوت اتباع سایر کشورها لغو میکند و چون در سابقه کاپیتولاسیون، حق قضاوت را به کنسول کشور بیگانه واگذار میکردهاند، در فارسی، آن را «حق قضاوت کنسولی» عنوان دادهاند ولی بهتر است آن را «سلب حق قضاوت بر اتباع بیگانه» بدانیم.
۲. قرارداد تسلیم نظامی، پس از پایان جنگ که بر طرف مغلوب تحمیل میشود.
۳. قراردادهایی که پادشاهان غرب در زمان تسلط کلیسا بر امپراتوران، با پاپ و رهبران کلیسا منعقد میکردند تا مشروعیت مذهبی حکومت آنان از طرف کلیسا به رسمیت شناخته شود که باز درواقع نوعی تسلیم و پذیرش تسلط پاپ بر پادشاه بود.
روند کاپیتولاسیون در ایران
برای اولین مرتبه این قرارداد پس از انعقاد عهدنامه ترکمنچای میان ایران و روس در سال ۱۲۰۳ ق (۱۸۲۸ میلادی) بسته شد. در فصل هفتم و هشتم قرارداد مذکور به مسئله مصونیت اتباع روسیه در خاک ایران اشاره شده بود.
مدتی بعد کشورهای دیگر مانند اسپانیا، فرانسه، آمریکا، انگلیس، آلمان، ایتالیا و عثمانی نیز از این وضعیت استفاده و شرایط کنسولی خود را بر ایران تحمیل کردند.
در سال ۱۲۹۷ دولت صمصامالسلطنه، لایحهای را به تصویب مجلس رساند که به موجب آن حق کاپیتولاسیون روسها در ایران لغو شد، اما مسئله اینجا بود که دول غربی و روسها بهسادگی حاضر به چشمپوشی از امتیازات خود نبودند.
در پی تلاشهای مرحوم مدرس و سایر نمایندگان، مجلس شورای ملی در سال ۱۳۰۶ لایحه لغو کاپیتولاسیون را به تصویب رساند و به همه طرفهای ذینفع اعلام کرد که در مدت یک سال وضعیت خود را روشن کرده و با شرایط جدید تطبیق دهند.
در ۲۱ اردیبهشت ۱۳۰۷ در جلسهای که با حضور مخبرالسلطنه رئیسالوزرا، در مجلس شورای ملی برگزار شد، مخبرالسلطنه لغو کاپیتولاسیون را اعلام کرد.
کاپیتولاسیون در دوره محمدرضا پهلوی
سال ۱۹۵۰ میلادی، در دوره محمدرضا پهلوی وزارت دفاع آمریکا طرحی برای بررسی وضعیت حقوقی سربازان آمریکا در کشورهای عضو آتلانتیک شمالی (ناتو) ارائه کرد تا با همکاری دول طرف قرارداد به لحاظ قضایی و حقوقی سربازان آمریکایی که در دیگر کشورها در حال گذراندن خدمت هستند، وضعیت شفافتری پیدا کنند.
در اسفند ۱۳۴۰ شمسی سفارت آمریکا سعی داشت با ترغیب علی امینی نخستوزیر، قانون مصونیت مستشاران نظامی آمریکا را به تصویب مجلس برساند که عمر دولت علی امینی کفاف این موضوع را نداد.
در ۱۳ مهر ۱۳۴۲ در دوره نخستوزیری اسدالله علم وی مادهواحده مبهمی را درباره انعقاد قرارداد مجددی در مورد حق قضاوت کنسولی به مجلس فرستاد، اما شریفامامی رئیس مجلس از تصویب لایحه ترسید و آن را تصویب نکرد.
با بازگشت شاه از آمریکا، لایحه کاپیتولاسیون در ساعات پایانی روز سوم مرداد پس از یک جلسه بسیار طولانی و خستهکننده، مقارن ساعت ۱۲ شب در مجلس سنا به گونه مفتضح و رسوا مطرح شد و به تصویب رسید. پس از پایان جلسه تعدادی از سناتورها به صورت شفاهی نارضایتی خود را از تصویب این لایحه ابراز کردند به گونهای که در گزارش سفارت آمریکا در ایران ذکر شده است سناتورهایی که در حمایت از رژیم شاه استخوان پوساندهاند نسبت به این مصوبه اعتراض داشتند.
زمانی که قرار بود این لایحه در مجلس شورای ملی طرح شود، میرفندرسکی معاون وقت وزیرخارجه و عزالدین کاظمی رئیس اداره حقوقی وزارت خارجه ایران جلسات مشاوره با آمریکاییان برگزار میکنند تا بتوانند در مقابل اعتراضات احتمالی برخی از نمایندگان در مجلس شورای ملی از لایحه دفاع کنند. از طرف دیگر مقامات سفارت با برخی از نمایندگان تماس گرفته تا این لایحه بدون دردسر تصویب شود. مقامات دولت منصور هم یک روز قبل از جلسه مجلس از نمایندگان حزب «ایران نوین» که اکثریت مجلس را در دست داشتند، دعوت کرد، و در یک مجلس خصوصی آنان را توجیه کردند تا از بحث و گفتوگو در مورد این لایحه خودداری کنند.
سرانجام در روز ۲۱ مهرماه لایحه کاپیتولاسیون در جلسه علنی مجلس شورای ملی مطرح شد. اما جالب اینجاست که عبدالله ریاضی رئیس وقت مجلس برای شرکت نکردن در این جلسه، پنج روز قبل به بهانه معالجه از کشور خارج شده بود و معاون او جلسه را اداره میکرد و ۵۲ نماینده از ۱۸۸ نماینده نیز برای فرار از رأی دادن به این لایحه، غایب بودند. جلسه از ساعت ۸ صبح آغاز و تا ساعت ۵ بعد از ظهر بیوقفه ادامه یافت و حتی برای خوردن ناهار نیز اجازه تعطیل شدن ندادند، چون میترسیدند در این بین، عدهای از نمایندگان برای فرار از مشارکت در رأی دادن از مجلس خارج شده و باز نگردند و مجلس از رسمیت بیفتد. بالاخره این لایحه، پس از ۸ ساعت بحث و بررسی با ۷۴ رای موافق در برابر ۶۱ رای مخالف به تصویب مجلس بیستویکم رسید. خبر این مصوبه از طریق یکی از عناصر نفوذی طرفدار انقلاب که جزو کارمندان اداری مجلس بود به دوستان و یاران امام رسید.
شهید مهدی عراقی چگونگی رساندن صورت جلسه تصویب لایحه کاپیتولاسیون به امام را چنین روایت کرده است:
اواخر شهریور بود که یکی از رفقایی که در مجلس داشتیم به ما اطلاع داد یک لایحه را دولت میخواهد بیاورد در مجلس و مصونیت بدهد به ۱۷۰۰ مستشار آمریکایی که بعدا به همین نام لایحه کاپیتولاسیون مشهور شد. این مسئله با آقا مطرح شد. آقا اینجوری قبول نکردند، گفتند تا مدرک نباشد ما نمیتوانیم روی آن حرفی بزنیم، شما اگر بتوانید مدرکش را تهیه بکنید. تا اینکه لایحه آمد در مجلس و عدهای مخالفت کردند با لایحه، ما فرستادیم صورتجلسهای که در مجلس بود از روی آن فتوکپی کردند، عین صورتجلسه را خارج کردیم هم از مجلس شورا، هم از مجلس سنا، در اختیار آقا گذاشتیم. (ناگفتهها، ص ۲۴۷)
روایت مرحوم هاشمی از تحقیقات امام درباره کاپیتولاسیون
مرحوم آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی این واقعه را اینگونه روایت کرده است:
باخبر شدیم که در مجلس رژیم، لایحهای در مسیر تصویب است که در آن، به مستشاران آمریکایی امتیازاتی داده میشد. در پیگیری این خبر، زمینه جدیدی فراهم شد برای مبارزه امام. امام چند نفری را مأمور تحقیق درباره جزئیات این خبر کردند که یکی از آنها من بودم. رفتم پیش آقایان فلسفی و تولیت و سید جعفر بهبهانی؛ پیام امام را رساندم و گفتم ما اخبار پشت پرده این جریان را هرچه بیشتر و دقیقتر میخواهیم. آقای بهبهانی از طریق یکی از نمایندگان مجلس سنا متن لایحه و اسناد مربوطه را به دست آورد و به من داد. من دو روزی تهران ماندم و متن مذاکرات مجلس و جزوه کنوانسیون وین را تهیه کردم. اخباری را هم مرحوم آقای تولیت در اختیار من گذاشت که مجموعا با اطلاعات کاملی بردم خدمت امام. ایشان تصمیم به مبارزه داشتند و ما هم ستادی برای اداره مسائل مبارزه در این مقطع جدید، ایجاد کردیم. امام هم اعلامیه دادند، هم آن سخنرانی معروف را کردند و هم پیامهایی را به علمای سراسر کشور فرستادند. مسجد امام هم پایگاه مهمی شده بود که در این مقطع (به پیروی امام) هر شب یکی از چهرههای مشهور آنجا سخنرانی میکرد.
قضیه کاپیتولاسیون یک قضیه مهمی است، زود از آن نگذریم. من به عنوان یکی از شاگردان امام، جزو اولین آدمهایی بودم که خبر آن را شنیدم. آن هم از رادیوهای بیگانه. رفتم خدمت امام گفتم. امام قدری تحقیق کردند، فرمودند: «مسئله بسیار خطرناکی است.» مرا مأمور کردند و من رفتم تهران. گفتند بروید و حقایق را پیدا کنید. من هم آمدم تهران... دو یا سه روز طول کشید و من برگشتم خدمت امام. امام فرمودند: سفر خیلی پرباری بود. این دو سه روز خیلی چیزها آوردی. بعد هم آن موقع تصمیمی گرفتند که تاریخی و جالب است؛ آن موقع در حوزه کسی رادیو نداشت، رسم نبود طلبهها رادیو داشته باشند. امام فرمودند: «تو برو رادیو بخر و ترتیبی بده که همه اخبار به ما بهموقع برسد.» دویست تومان هم پول به ما دادند و گفتند رادیو بخرید. ما آمدیم در خیابان ارم مغازهای بود الکترولوکس، یک رادیو بخریم. گفت: ۴۰۰ تومان و از این ارزانتر نمیشود. ۲۰۰تومان قسطی کردیم و دویست تومانش را دادیم رادیو «ارس» و هنوز هم، من این مطلب را حفظ کردهام برای مبدأ تاریخ و گذاشتم توی موزه. امام وقتی که به اصل قضیه خوب واقف شدند، آن حرکت عظیم ضدآمریکایی را شروع کردند. (امام خمینی به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانی؛ ص ۵-۶)
روایت حاج شیخ علی عراقچی از سخنرانی امام علیه کاپیتولاسیون
در آن زمان هیچکس از لایحه کاپیتولاسیون خبر نداشت و اگر هم در حوزه بحثهای سیاسی پیش میآمد، درباره همان مسائل گذشته مثل غائله فیضیه و کشتار پانزده خرداد و دستگیری امام بود، در حالی که اتفاق مهمی در کشور افتاده بود و هیچکس از آن خبر نداشت. در اوایل آبانماه ۱۳۴۳، یکدفعه اعلام کردند که امام روز بیستم جمادی الثانی ۱۳۸۴ق، تولد حضرت زهرا مصادف با ۱۳۴۳.۸.۲۳ میخواهند صحبت کنند. وقتی ایشان برای اولین بار این موضوع را مطرح کردند، همه غافلگیر شدند. با اینکه ما هر روز تقریبا در منزل امام حضور مییافتیم یا بعضی از دوستان ما جزو اطرافیان ایشان هم بودند، اما هیچکدام نمیدانستند که چه خبر شده است و امام در مورد چه مسئلهای میخواهند سخن بگویند؟ یعنی حضرت امام با اینکه در ظاهر مشغول درس و بحث و کارهای به قول خودشان طلبگی بودند، ولی کاملا اوضاع کشور و فعالیتهای دولت و مجلس را زیر نظر داشتند. ایشان تعدادی افراد موثق در مجلس و دولت داشتند که خبرها را به ایشان میرساندند، اگرچه بعضیها تعبیرشان این بود که ایشان علم غیب دارد، این مسائل از مدتها قبل در دولت و در مجلس شورای ملی و سنا مطرح میشده، اما در حوزه هیچکس، حتی بزرگان هم نمیدانستند چه اتفاقی دارد میافتد و همه مشغول کارهای خودشان بودند.
ما از حرکات و برخوردهای غیرعادی امام میفهمیدیم که چیزهایی هست ولی نمیدانستیم که چیست! چون از چند روز پیش اخمهای امام خیلی درهم بود، هیچ حالت تبسم نداشتند و سر حال نبودند؛ حتی وقتی سؤال فقهی میپرسیدیم، جواب نمیدادند و میفرمودند که: «خودتان مراجعه کنید.» همه اطرافیان احساس میکردند که ایشان یک ناراحتی جدی دارند و نمیگویند، تا اینکه روز چهارم آبان فرا رسید.
آن روز من صبح زود از منزل بیرون آمدم تا خودم را به منزل امام برسانم. چون میدانستم اگر دیر بشود در داخل جا گیر نمیآید. وقتی به نزدیک منزل رسیدم، دیدم تمام کوچههای اطراف منزل هم پرجمعیت است. قسمت جنوبی منزل باغ انار بزرگی بود، آنجا هم مملو از مردم بود. بهناچار یک جایی پیدا کردم و همانجا نشستم. معلوم بود تنها مردم قم نبودند بلکه از جاهای دیگر بخصوص از تهران نیز زیاد آمده بودند. در اطراف کوچهها و حتی باغ بلندگو نصب کرده بودند و صدای امام بهخوبی شنیده میشد.
وقتی امام سخنرانی را شروع کردند، اول گفتند که من چند روز است که از شدت ناراحتی خواب ندارم، وقتی این خبر را شنیدم قلب من در فشار است و روزشماری میکنم تا مرگ من فرا برسد. با اینکه روز تولد حضرت زهرا بود، فرمودند: ایران دیگر عید ندارد، اینها عید ما را به عزا تبدیل کردند، ما را به اجانب فروختند، استقلال ما را فروختند. هر جملهای که امام بیان میکردند، مردم هم با صدای بلند گریه میکردند. حضرت امام نخست گریهای حسابی از مردم گرفتند، بعد شروع به توضیح مسئله و ماجرای لایحه کاپیتولاسیون نمودند. خیلی با حرارت و آتشین صحبت میکردند؛ به گونهای که احتمال میرفت از شدت ناراحتی، خدای ناکرده، مریضی و ناراحتی پیش آید، ولی خدا را شکر که چیزی نشد. (پرتو آفتاب؛ خاطرات حضرت آیت الله حاج شیخ علی عراقچی؛ ص ۲۶۰-۲۶۲)
پیامی از امام که تبعید ایشان به ترکیه را رقم زد:
"بسم الله الرحمن الرحیم
لَنْ یَجْعَلَ الله ُ لِلکافِرینَ عَلی المُؤمِنینَ سَبیلا[۱]
آیا ملت ایران میداند در این روزها در مجلس چه گذشت؟ میداند بدون اطلاع ملت و به طور قاچاق چه جنایتی واقع شد؟ می داند مجلس، به پیشنهاد دولت، سند بردگی ملت ایران را امضا کرد، اقرار به مستعمره بودن ایران نمود؟ سند وحشی بودن ملت مسلمان را به آمریکا داد؟ قلم سیاه کشید بر جمیع مفاخر اسلامی و ملی ما؟ قلم سرخ کشید بر تمام لاف و گزافهای چندینساله سران قوم؟ ایران را از عقبافتادهترین ممالک دنیا پستتر کرد؟ اهانت به ارتش محترم ایران و صاحبمنصبان و درجهداران نمود؟ حیثیت دادگاههای ایران را پایمال کرد؟ به ننگینترین تصویبنامه دولت سابق، با پیشنهاد دولت حاضر، بدون اطلاع ملت، با چند ساعت صحبتهای سری، رأی مثبت داد؟ ملت ایران را در تحت اسارت آمریکاییها قرار داد؟ اکنون مستشاران نظامی و غیرنظامی آمریکا با جمیع خانواده و مستخدمین آنها آزادند هر جنایتی بکنند. هر خیانتی بکنند؛ پلیس ایران حق بازداشت آنها را ندارد. دادگاههای ایران حق رسیدگی ندارند. چرا؟ برای آنکه آمریکا مملکت دلار است، و دولت ایران محتاج به دلار!
به حسب این رأی ننگین، اگر یک مستشار آمریکایی یا یک خادم مستشار آمریکایی به یکی از مراجع تقلید ایران، به یکی از افراد محترم ملت، به یکی از صاحبمنصبان عالیرتبه ایران، هر جسارتی بکند، هر خیانتی بنماید، پلیس حق بازداشت او را ندارد؛ محاکم ایران حق رسیدگی ندارد. ولی اگر به یک سگ آنها تعرضی بشود، پلیس باید دخالت کند؛ دادگاه باید رسیدگی نماید!
امروز که دولتهای مستعمره یکی پس از دیگری با شهامت و شجاعت، خود را از تحت فشار استعمار خارج میکنند و زنجیرهای اسارت را پاره میکنند، مجلس مترقی ایران با ادعای سابقه تمدن ۲۵۰۰ ساله، با لاف همردیف بودن با ممالک مترقیه، به ننگینترین و موهنترین تصویبنامه غلط دولتهای بیحیثیت رأی میدهد، و ملت شریف ایران را پستترین و عقبافتادهترین ملل به عالَم معرفی میکند؛ و با سرافرازی هرچه تمامتر دولت از تصویبنامه غلط دفاع میکند و مجلس رأی میدهد. از بعض منابع مطلع به من اطلاع دادند که این طرح مفتضح را به دولت پاکستان، اندونزی، ترکیه، آلمان غربی، پیشنهاد کردهاند، و هیچکدام زیر بار این اسارت نرفتهاند. تنها دولت ایران است که اینقدر با حیثیت ملت و اسلامیت ما بازی میکند و آن را به باد فنا میدهد.
علما و روحانیون که میگویند باید قدرت سرنیزه در مقدرات کشور دخالت نکند، باید وکلای پارلمان مبعوث از ملت باشند، باید دولتها ملی باشند، باید اختناق از مطبوعات برداشته شود و سازمانها نظارت در آنها نکنند و آزادی را از ملت مسلمان سلب ننمایند، برای آن است که این ننگها را بر ملت تحمیل نکنند و ما را مواجه با این مصیبتها ننمایند. چرا وکلای پارلمان، با آنکه به حسب قاعده انسانیت و ملیت با همچو سند اسارتی صد درصد مخالف هستند، نفس نمیکشند؛ و جز دو ـ سه نفر آنها، که معلوم است با اضطراب صحبت کردهاند، خاموش نشستهاند؟ برای آنکه اتکا به ملت ندارند، دستنشانده هستند، و قدرت مخالفت ندارند، آنها را با یک اشاره بیرون میریزند؛ به زندان میاندازند.
آیا ملت ایران میداند که افسران ارتش به جای سوگند به قرآن مجید، «سوگند به کتاب آسمانی که به آن اعتقاد دارم» یاد کردهاند؟ این همان خطری است که کراراً تذکر دادهام: خطر برای قرآن مجید؛ برای اسلام عزیز؛ خطر برای مملکت اسلام؛ خطر برای استقلال کشور.
من نمیدانم دستگاه جبار از قرآن کریم چه بدی دیده است، از پناه به اسلام و قرآن چه ضرری برده است که اینقدر پافشاری برای محو اسم آن میکند. اگر پناه به قرآن و اسلام بیاورید، اجنبی به خود اجازه نمیدهد که از شما سند بردگی بگیرد؛ اجازه نمیدهد که مفاخر ملی و اسلامی شما پایمال شود. جدا بودن ملت از هیأت حاکمه، برخوردار نبودن آنها از پشتیبانی ملت، این مصیبتها را پیش میآورد.
اکنون من اعلام میکنم که این رأی ننگین مجلسین مخالف اسلام و قرآن است، و قانونیت ندارد؛ مخالف رأی ملت مسلمان است. وکلای مجلسین وکیل ملت نیستند؛ وکلای سرنیزه هستند! رأی آنها در برابر ملت و اسلام و قرآن هیچ ارزشی ندارد. و اگر اجنبیها بخواهند از این رأی کثیف سوءاستفاده کنند، تکلیف ملت تعیین خواهد شد.
دنیا بداند که هر گرفتاریای که ملت ایران و ملل مسلمین دارند، از اجانب است؛ از آمریکاست. ملل اسلام از اجانب عموماً و از آمریکا خصوصاً متنفر است. بدبختی دوَل اسلامی از دخالت اجانب در مقدرات آنهاست. اجانباند که مخازن پرقیمت زیرزمینی ما را به یغما برده و میبرند. انگلیس است که سالیان دراز طلای سیاه ما را با بهای ناچیز برده و میبرد. اجانباند که کشور عزیز ما را اشغال کرده و بدون مجوز از سه طرف به آن حمله کرده و سربازان ما را از پا درآوردند. دیروز ممالک اسلامی به چنگال انگلیس و عمال آن مبتلا بودند؛ امروز به چنگال آمریکا و عمال آن. آمریکاست که از اسرائیل و هواداران آن پشتیبانی میکند. آمریکاست که به اسرائیل قدرت میدهد که اعراب مسْلم را آواره کند. آمریکاست که وکلا را، یا بیواسطه یا باواسطه، بر ملت ایران تحمیل میکند. آمریکاست که اسلام و قرآن مجید را به حال خود مضر میداند، و میخواهد آنها را از جلوی خود بردارد. آمریکاست که روحانیون را خار راه استعمار میداند، و باید آنها را به حبس و زجر و اهانت بکشد. آمریکاست که به مجلس و دولت ایران فشار میآورد که چنین تصویبنامه مفتضحی را که تمام مفاخر اسلامی و ملی ما را پایمال میکند، تصویب و اجرا کنند. آمریکاست که با ملت اسلام معامله وحشیگری و بدتر از آن میتماید.
بر ملت ایران است که این زنجیرها را پاره کنند. بر ارتش ایران است که اجازه ندهند چنین کارهای ننگینی در ایران واقع شود. از بالاترها، به هر وسیله هست، بخواهند این سند استعمار را پاره کنند؛ این دولت را ساقط کنند؛ وکلایی که به این امر مفتضح رأی دادند از مجلس بیرون کنند. بر ملت است که از علمای خود بخواهند در این امر ساکت ننشینند. بر علمای اعلام است که از مراجع اسلام بخواهند این امر را ندیده نگیرند. بر فضلا و مدرسین حوزههای علمیه است که از علمای اعلام بخواهند که سکوت را بشکنند. بر طلاب علوم است که از مدرسین بخواهند که غافل از این امر نباشند. بر ملت مسلمان است که از وعاظ و خطبا بخواهند که آنان را که آگاه از این مصیبت بزرگ نیستند آگاه کنند. بر خطبا و وعاظ است که با بیان محکم، بیهراس، بر این امر ننگین اعتراض کنند و ملت را بیدار کنند. بر اساتید دانشگاه است که جوانان را از آنچه زیر پرده است مطلع کنند. بر جوانان دانشگاهی است که با حرارت با این طرح مفتضح مخالفت کنند؛ با آرامش و با شعارهای حساس، مخالفت دانشگاه را به ملتهای دنیا برسانند. بر دانشجویان ممالک خارجه است که در این امر حیاتی که آبروی مذهب و ملت را در خطر انداخته، ساکت ننشینند. بر پیشوایان دوَل اسلامی است که فریاد ما را به دنیا برسانند، و از مراکز پخش آزاد، ناله جانسوز این ملت بدبخت را به جهان گوشزد کنند. بر علما و خطبای ملل اسلامی است که با سیل اعتراض این ننگ را از جبهه ملت معظم ایران، برادران اسلامی خود، بزدایند. و بر جمیع طبقات ملت است که از مناقشات جزئی موسمی خود صرف نظر کرده، و در راه هدف مقدس استقلال و بیرون رفتن از قید اسارت کوشش کنند. بر رجال شریف سیاسی است که ما را از مطالب زیر پرده که در مجلس گفته شده آگاه نمایند. بر احزاب سیاسی است در این امر مشترک با یکدیگر توافق کنند.
هدف مراجع عظام و روحانیون در هرجا باشند، یکی است. و آن پشتیبانی از دیانت مقدسه اسلام و قرآن مجید و طرفداری از مسلمین است. اختلافی بین علمای اعلام و نگهبانان اسلام در این هدف مقدس نیست. اگر فرضاً اختلاف اجتهاد و نظری در امری جزئی و ناچیز باشد، مثل سایر اختلافات در امور فرعی، مانع از وحدت نظر در امور اصولی نیست. اگر سازمانهای دولتی گمان کردهاند با سمپاشیها میتوانند ما را از هدف مقدس خود منحرف کنند و به دست جُهال متعصب به قصد شوم خود برسند، خطا کردهاند. اینجانب، که یک نفر از خدمتگزاران علمای اعلام و ملت اسلام هستم، در موقع خطیر و برای مصالح بزرگ اسلامی حاضرم برای کوچکترین افراد تواضع و کوچکی کنم، تا چه رسد به علمای اعلام و مراجع عظام ـ کثّرالله امثالهم. لازم است جوانهای متعصب و طلاب تازهکار از زبان و قلم خود جلوگیری کنند؛ و در راه اسلام و هدف مقدس قرآن از اموری که موجب تشتت و تفرقه است خودداری نمایند. علمای اعلام برای خاتمه دادن به هرج و مرج و بینظمیها در فکر اصلاح عمومی هستند، اگر دولتها مجال فکر به ما بدهند؛ اگر گرفتاریهایی که از ناحیه هیأت حاکمه پیش می آید و ناراحتیهای روحی مجال تصفیه و اصلاح داخلی به ما بدهد. این نحو گرفتاریهاست که ما را از مسیر خود، که مسیر تصفیه حوزهها و اصلاح همهجانبه است، باز میدارد. با احساس خطر برای اسلام و قرآن کریم، برای ملت و ملیت مجال تفکر در امور دیگر باقی نمانده. اهمیت این موضوعات به قدری است که مشاغل خاص ما را تحتالشعاع قرار داده است.
آیا ملت مسلمان میداند که در حال حاضر عدهای از علما و مبلغین و طلاب و بسیاری از مسلمین بیگناه در زندانها به سر میبرند، و برخلاف قوانین آنها را بدون رسیدگی مدتهای مدیدی زندانی کردهاند؟ و مرجعی نیست که به این وضع هرج و مرج ارتجاعی قرون وسطایی خاتمه دهد. اینها دنبال قتل عام ۱۵ خرداد، ۱۲ محرم، است که جراحت آن از قلب ملت پاک نخواهد شد. هیأت حاکمه به جای اینکه برای اقتصاد ایران، برای جلوگیری از ورشکستگیهای بازرگانان محترم، برای نان و آب فقرا و مستمندان، برای زمستان سیاه بیخانمانها، برای پیدا کردن کار برای جوانان فارغالتحصیل و سایر طبقات بیچاره، فکری بکند، به کارهای مخرب، مثل آنچه گفته شد و نظایر آن، دست میزند؛ از قبیل استخدام زن برای دبیرستانهای پسرانه و مرد برای دبیرستانهای دخترانه، که فساد آن بر همه روشن [است] و اصرار به آنکه زنها در دستگاههای دولتی وارد شوند، که فساد و بیهوده بودنش بر همه واضح است. امروز اقتصاد ایران به دست آمریکا و اسرائیل است؛ و بازار ایران از دست ایرانی و مسْلم خارج شده است، و غبار ورشکستگی و فقر به رخسار بازرگان و زارع نشسته است؛ و اصلاحات آقایان، بازار سیاه برای امریکا و اسرائیل درست کرده است؛ و کسی نیست که به داد ملت فقیر برسد.
من از فکر زمستان امسال رنج میبرم. من شدت گرسنگی و خدای نخواسته هلاکت بسیاری از فقرا و مستمندان را پیشبینی میکنم. لازم است خود ملت به فکر فقرا باشند. لازم است از حالا برای زمستان آنها تهیهای شود که فجایع سال سابق تکرار نشود. لازم است علمای اعلام بلاد، مردم را دعوت به این امر ضروری بفرمایند.
از خدای متعال عظمت اسلام و مسلمین و رهایی دوَل اسلامی را از شرّ اجانب ـ خذلهم الله تعالی[۲]ـ خواستار است. والسلام علی من اتبع الهدی.
روحالله الموسوی الخمینی"
عمق فاجعه آنقدر زیاد بود که نهتنها امام به صدور اعلامیه بسنده نکردند که با وجود روز ولادت حضرت صدیقه طاهره سلامالله علیها به سخنرانی علیه تصویب کاپیتولاسیون پرداخته و اعلام عزای عمومی کردند. متن سخنرانی پرشور ایشان به شرح زیر است:
«بسم اللّه الرحمن الرحیم
انا للّه و انا الیه راجعون
عید ایران را عزا کردند
من تأثرات قلبی خودم را نمیتوانم اظهار کنم. قلب من در فشار است. این چند روزی که مسائل اخیر ایران را شنیدهام خوابم کم شده است [گریه حضار]. ناراحت هستم [گریه حضار]. قلبم در فشار است [گریه حضار]. با تأثرات قلبی روزشماری میکنم که چه وقت مرگ پیش بیاید [گریه شدید حضار]. ایران دیگر عید ندارد [گریه حضار]. عید ایران را عزا کردهاند [گریه حضار]؛ عزا کردند و چراغانی کردند [گریه حضار]؛ عزا کردند و دستهجمعی رقصیدند [گریه حضار]. ما را فروختند، استقلال ما را فروختند، و باز هم چراغانی کردند؛ پایکوبی کردند. اگر من به جای اینها بودم این چراغانیها را منع میکردم؛ میگفتم بیرق سیاه بالای سر بازارها بزنند [گریه حضار]؛ بالای سر خانهها بزنند؛ چادر سیاه بالا ببرند. عزت ما پایکوب شد؛ عظمت ایران از بین رفت؛ عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند.
تشریح قانون «کاپیتولاسیون»
قانونی در مجلس بردند؛ در آن قانونْ اولا ما را ملحق کردند به پیمان وین؛ و ثانیاً الحاق کردند به پیمان وین [تا] مستشاران نظامی، تمام مستشاران نظامی آمریکا با خانوادههایشان، با کارمندهای فنیشان، با کارمندان اداریشان، با خدمهشان، با هرکس که بستگی به آنها دارد، اینها از هر جنایتی که در ایران بکنند مصون هستند! اگر یک خادم آمریکایی، اگر یک آشپز آمریکایی، مرجع تقلید شما را در وسط بازار ترور کند، زیر پا منکوب کند، پلیس ایران حق ندارد جلوی او را بگیرد! دادگاههای ایران حق ندارند محاکمه کنند، بازپرسی کنند، باید برود آمریکا! آنجا در آمریکا اربابها تکلیف را معین کنند!
دولت سابق [۱] این تصویب را کرده بود و به کسی نگفت. دولت حاضر [۲] این تصویبنامه را در چند روز پیش از این برد به مجلس و در چند وقت پیش از این به سنا بردند و با یک قیام و قعود مطلب را تمام کردند، و باز نفسشان درنیامد.
در این چند روز، این تصویبنامه را بردند به مجلس شورا و در آنجا صحبتهایی کردند، مخالفتهایی شد، بعضی از وکلای آنجا هم مخالفتهایی کردند، صحبتهایی کردند لکن مطلب را گذراندند؛ با کمال وقاحت گذراندند! دولت با کمال وقاحت از این امر ننگین طرفداری کرد! ملت ایران را از سگهای آمریکا پستتر کردند. اگر چنانچه کسی سگ آمریکایی را زیر بگیرد، بازخواست از او میکنند؛ لکن، اگر شاه ایران یک سگ آمریکایی را زیر بگیرد بازخواست میکنند؛ و اگر چنانچه یک آشپز آمریکایی شاه ایران را زیر بگیرد، مرجع ایران را زیر بگیرد، بزرگتر مقام را زیر بگیرد، هیچکس حق تعرض ندارد! چرا؟ برای اینکه میخواستند وام بگیرند از آمریکا! آمریکا گفت این کار باید بشود ـ لابد این جور است ـ بعد از سه چهار روز، یک وام دویست میلیون، دویست میلیون دلاری، تقاضا کردند. دولت تصویب کرد دویست میلیون دلار در عرض پنج سال به دولت ایران بدهند و در عرض ده سال سیصد میلیون بگیرند! میفهمید یعنی چه؟ دویست میلیون دلار، هر دلاری هشت تومان در عرض پنج سال وام بدهند به دولت ایران برای نظام، و در عرض ده سال سیصد میلیون ـ آنطور که حساب کردند ـ سیصد میلیون دلار از ایران بگیرد؛ یعنی صد میلیون دلار، یعنی هشتصد میلیون تومان از ایران در ازای این وام نفع بگیرند! مع ذلک، ایران خودش را فروخت برای این دلارها! ایرانْ استقلال ما را فروخت؛ ما را جزء دوَل مستعمره حساب کرد؛ ملت مسْلم ایران را پستتر از وحشیها در دنیا معرفی کرد، در ازای وام دویست میلیون که سیصد میلیون دلار پس بدهند! ما با این مصیبت چه بکنیم؟ روحانیون با این مطالب چه بکنند؟ به کجا پناه ببرند؟ عرض خودشان را به چه مملکتی برسانند؟
سایر ممالک خیال میکنند که ملت ایران است؛ این ملت ایران است که اینقدر خودش را پست کرده است؛ نمیدانند این دولت ایران است؛ این مجلس ایران است. این مجلسی است که ارتباط به ملت ندارد؛ این مجلس، مجلس سرنیزه است! این مجلس چه ارتباطی به ملت ایران دارد. ملت ایران به اینها رأی ندادند. علمای طراز اول، مراجع ـ بسیاریشان ـ تحریم کردند انتخابات را؛ ملت تبعیت کرد از اینها، رأی نداد لکن زور سرنیزه اینها را آورد بر این کرسی نشاند.
توطئه قطع نفوذ روحانیون
در یکی از کتاب های تاریخی که امسال به طبع رسیده است و به بچههای ما تعلیم می شود این است که، بعد از اینکه یک مسائل دروغی را نوشته است، آخرش نوشته است که معلوم شد که قطع نفوذ روحانیت، قطع نفوذ روحانیون، در رفاه حال این ملت مفید است! رفاه حال ملت به این است که روحانیون را از بین ببرند! همین طور است. اگر نفوذ روحانیون باشد نمیگذارد این ملتْ اسیر انگلیسْ یک وقت باشد؛ اسیر امریکا یک وقت باشد. اگر نفوذ روحانیین باشد نمیگذارد که اسرائیل قبضه کند اقتصاد ایران را! نمی گذارد که کالاهای اسرائیل در ایران بدون گمرک فروخته بشود! اگر نفوذ روحانیین باشد نمی گذارد که اینها سر خود یک همچو قرضۀ بزرگی را به گردن ملت بگذارند. اگر نفوذ روحانیون باشد نمیگذارد این هرج و مرجی که در بیتالمال هست بشود. اگر نفوذ روحانیین باشد نمی گذارد که هر دولتی هر کاری می خواهد انجام بدهد ولو صددرصد بر ضد ملت باشد. اگر نفوذ روحانیین باشد نمی گذارد که مجلس به این صورت مبتذل درآید. اگر نفوذ روحانیین باشد نمی گذارد که مجلس با سرنیزه درست بشود تا این فضاحت از آن پیدا بشود. اگر نفوذ روحانیین باشد نمی گذارد که دختر و پسر با هم در آغوش هم کشتی بگیرند ـ چنانچه در شیراز شده است! اگر نفوذ روحانیون باشد نمی گذارد که دخترهای معصوم مردم زیر دست جوان ها در مدارس باشند. اگر نفوذ روحانیون باشد نمی گذارد که زنها را در مدرسۀ مردها ببرند، مردها را در مدرسۀ زنها ببرند و فساد راه بیندازند. اگر نفوذ روحانیون باشد توی دهن این دولت میزنند! توی دهن این مجلس میزنند، و وکلا را از مجلس بیرون میکنند. اگر نفوذ روحانیون باشد تحمیل نمی تواند بشود، یک عده از وکلا بر سرنوشت یک مملکتی حکومت کنند. اگر نفوذ روحانیون باشد نمی گذارند یک دست نشاندۀ امریکایی این غلط ها را بکند؛ بیرونش میکنند از ایران. نفوذ روحانی مضر به حال ملت است؟! نخیر، مضر به حال شماست! مضر به حال شما خائن هاست، نه مضر به حال ملت. شما دیدید با نفوذ روحانی نمی توانید هر کاری را انجام بدهید، هر غلطی را بکنید، میخواهید نفوذ روحانی را از بین ببرید. شما گمان کردید که با صحنهسازیها میتوانید که بین روحانیون اختلاف بیندازید؟ نمی شود؛ این خواب باید در مرگ برای شما حاصل بشود! نمیتوانید همچو کاری را انجام بدهید. روحانیون با هم هستند. من باز تمام روحانیین را تعظیم می کنم؛ دست تمام روحانیین را می بوسم. آن روز اگر دست مراجع را بوسیدم، امروز دست طلاب را هم میبوسم[گریۀ حضار]. من امروز دست بقال را هم میبوسم[گریۀ شدید حضار].
اعلام خطر!
آقا، من اعلام خطر می کنم! ای ارتش ایران، من اعلام خطر می کنم! ای سیاسیون ایران، من اعلام خطر می کنم! ای بازرگانان ایران، من اعلام خطر می کنم! ای علمای ایران، ای مراجع اسلام، من اعلام خطر می کنم! ای فضلا، ای طلاب، ای مراجع، ای آقایان، ای نجف، ای قم، ای مشهد، ای تهران، ای شیراز، من اعلام خطر می کنم! خطردار است. معلوم می شود زیر پرده ها چیزهایی است و ما نمیدانیم. در مجلس گفتند نگذارید پردهها بالا برود! معلوم میشود برای ما خواب ها دیدهاند! از این بدتر چه خواهند کرد؟ نمیدانم، از اسارت بدتر چه؟ از ذلت بدتر چه؟ چه میخواهند با ما بکنند؟ چه خیالی دارند اینها؟ این قرضۀ دلار چه به سر این ملت میآورد؟ این ملت فقیر[پس از]ده سال هشتصد میلیون تومان نفع پول به امریکا بدهد؟! در عین حال ما را بفروشید برای یک همچو کاری؟!
مملکت در اشغال آمریکا
نظامیهای امریکا و مستشارهای نظامی امریکایی به شما چه نفعی دارند؟ آقا! اگر این مملکت اشغال امریکاست، پس چرا اینقدر عربده میکشید؟! پس چرا اینقدر دم از «ترقی» میزنید؟! اگر این مستشارها نوکر شما هستند، پس چرا از اربابها بالاترشان میکنید؟! پس چرا از شاه بالاترشان میکنید؟! اگر نوکرند، مثل سایر نوکرها با آنها عمل کنید. اگر کارمند شما هستند، مثل سایر ملل که با کارمندانشان عمل میکنند، شما هم عمل کنید. اگر مملکت ما اشغال امریکایی است پس بگویید! پس ما را بردارید بریزید بیرون از این مملکت! چه میخواهند با ما بکنند؟ این دولت چه میگوید به ما؟ این مجلس چه کرد با ما؟ این مجلس غیر قانونی، این مجلس محرَّم[۳]این مجلسی که به فتوا و به حکم مراجع تقلید تحریم شده است، این مجلسی که یک وکیلش از ملت نیست، این مجلسی که ـ به ادعا ـ هی میگویند ما! ما! هی ما از «انقلاب سفید» آمدیم! آقا کو این «انقلاب سفید»؟! پدر مردم را درآوردند! آقا من مطلعم؛ خدا میداند که من رنج میبرم؛ من مطلعم از این دهات؛ من مطلعم از این شهرستان های دورافتاده؛ از این قم بدبخت [گریۀ حضار]. من مطلعم از گرسنگی خوردن مردم؛ از وضع زراعت مردم.
سکوت، گناهی کبیره
آقا فکری بکنید برای این مملکت؛ فکری بکنید برای این ملت. هی قرض روی قرض بیاورید؟! هی نوکر بشوید! البته دلارْ نوکری هم هست! دلارها را شما میخواهید استفاده کنید، نوکریش را ما بکنیم! اگر ما زیر اتومبیل رفتیم، کسی حق ندارد به امریکاییها بگوید بالای چشمت ابرو! لکن شماها استفادهاش را بکنید؛ مطلب اینطور است. نباید گفت اینها را؟ آن آقایانی که میگویند که باید خفه شد، اینجا هم باید خفه شد؟ اینجا هم خفه بشویم؟ ما را بفروشند و خفه بشویم؟! قرآن ما را بفروشند و خفه بشویم؟ واللّه، گناهکار است کسی که داد نزند؛ واللّه، مرتکب کبیره است کسی که فریاد نکند[گریۀ شدید حضار].
به داد اسلام برسید!
ای سران اسلام، به داد اسلام برسید [گریۀ حضار]. ای علمای نجف، به داد اسلام برسید [گریۀ حضار]. ای علمای قم، به داد اسلام برسید؛ رفت اسلام [گریۀ شدید حضار]. ای ملل اسلام، ای سران ملل اسلام، ای رؤسای جمهور ملل اسلامی، ای سلاطین ملل اسلامی، ای شاه ایران، به داد خودت برس. به داد همۀ ما برسید. ما زیر چکمۀ امریکا برویم، چون ملت ضعیفی هستیم؟! چون دلار نداریم؟! امریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از امریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر. همه از هم بدتر؛ همه از هم پلیدتر. اما امروز سر و کار ما با این خبیثهاست! با امریکاست. رئیس جمهور امریکا بداند ـ بداند این معنا را ـ که منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما. امروز منفورترین افراد بشر است پیش ملت ما. یک همچو ظلمی به دولت اسلامی کرده است، امروز قرآن با او خصم است؛ ملت ایران با او خصم است. دولت امریکا بداند این مطلب را. ضایعش کردند در ایران؛ خراب کردند او را در ایران.
مصونیت مستشارهای امریکایی
برای مستشارها مصونیت میگیرید؟! بیچاره وکلا داد زدند آقا از این دوستهای ما بخواهید به ما اینقدر تحمیل نکنند، ما را نفروشید، ما را به صورت مستعمره درنیاورید، کی گوش داد به اینها؟ از «پیمان وین» یک ماده را اصلش ذکر نکردهاند! مادۀ ۳۲ ذکر نشده است. من نمیدانم آن ماده چه است؛ من که نمی دانم، رئیس مجلس هم نمیداند، وکلا هم نمیدانند. نمیدانند که؛ قبول کردند طرح را! طرح را قبول کردند، طرح را امضا کردند، تصویب کردند اما عدهای اقرار کردند که ما اصلاً نمیدانیم چیست! آنها هم لابد امضا نکردند، آن عده دیگر بدتر از اینها بودند. یک عده جُهّالند اینها! رجال سیاسی ما، صاحب منصبهای بزرگ ما، رجال سیاسی ما، یکی بعد از دیگری را کنار میگذارد! الآن در مملکت ما به دست رجال سیاسی که وطنخواه باشند چیزی نیست. در دست آنها چیزی نیست. ارتش هم بداند، یکیتان را بعد از دیگری کنار میگذارند. دیگر برای شما آبرو گذاشتند؟ برای نظام شما آبرو گذاشتند که یک سرباز امریکایی بر یک ارتشبد ما مقدم است؟! یک آشپز امریکایی بر یک ارتشبد ما مقدم شد در ایران؟! دیگر برای شما آبرو باقی ماند؟ اگر من بودم استعفا میکردم؛ اگر من نظامی بودم استعفا میکردم؛ من این ننگ را قبول نمیکردم. اگر من وکیل مجلس بودم استعفا میکردم.
باید نفوذ ایرانیها قطع بشود! باید مصونیت برای آشپزهای امریکایی، برای مکانیکهای امریکایی، برای اداری امریکایی، اداری و فنیاش، مأمورین، کارمندان اداری، کارمندان فنی، برای خانوادههایشان مصونیت باشد، لکن آقای قاضی[۴]در حبس باشد! آقای اسلامی[۵]را با دستبند ببرند این طرف و آن طرف! این خدمتگزارهای اسلام، علمای اسلام در حبس باید باشند، وعاظ اسلام در حبس باید باشند، طرفداران اسلام باید در بندرعباس حبس باشند، برای اینکه اینها طرفدار روحانیت هستند؛ خودشان یا روحانیاند یا طرفدار روحانی. تاریخ ایران دست مردم دادند اینها! سند [به] دست دادند که معلوم شد رفاه حال این ملت به این است که قطع نفوذ روحانیین بشود! یعنی چه؟ رفاه حال ملت به این است که قطع ید رسول اللّه از این ملت بشود؟! روحانیون خودشان چیزی نیستند که، روحانیون هر چه دارند از رسول اللّه است؛ باید قطع ید رسول اللّه از این ملت بشود! اینها این را میخواهند. این را میخواهند تا اسرائیل، به دل راحت، هر کاری اینجا بکند. تا امریکا، به دل راحت، هر کاری میخواهد بکند.
تمام گرفتاری ما از آمریکاست
آقا تمام گرفتاری ما از این امریکاست! تمام گرفتاری ما از این اسرائیل است! اسرائیل هم از امریکاست. این وکلا هم از امریکا هستند! این وزرا هم از امریکا هستند! همه تعیین آنهاست. اگر نیستند چرا نمیایستند در مقابلش داد بزنند؟
یک روحانی در برابر التیماتوم شوروی
من الآن حافظهام درست نیست، نمیتوانم بفهمم مطلب را خوب، الآن در حال انقلاب هستم؛ در یک مجلس از مجالس سابق که مرحوم «مدرس»، ـ مرحوم آسید حسن مدرس ـ در آن مجلس بود، التیماتومی از دولت روس آمد به ایران که اگر فلان قضیه را انجام ندهید (که من حالا هیچی از آن را یادم نیست) ما از فلان جا ـ که قزوین ظاهراً بوده است ـ میآییم به تهران و تهران را میگیریم. دولت ایران هم فشار آورد به مجلس که باید این را تصویب کنید. یکی از مورخین، مورخین امریکایی، مینویسد که یک روحانی با دست لرزان آمد پشت تریبون ایستاد و گفت: آقایان، حالا که بناست ما از بین برویم چرا به دست خودمان برویم. رد کرد. مجلس به خاطر مخالفت او جرأت پیدا کرد و رد کرد و هیچ غلطی هم نکردند. روحانی این است. یک روحانی توی مجلس بود نگذاشت آن قلدر شوروی را، روسیۀ سابق را، یک دولت را ـ پیشنهاد التیماتومش را ـ یک روحانی ضعیف، یک مشت استخوان رد کرد! آنها میبینند نباید روحانی باشد؛ قطع ید روحانی باید بکنند تا به آمال و آرزوی خودشان برسند.
لزوم آگاهی مردم
من چه بگویم؟ اینقدر انباشته است مطالب، اینقدر مفاسد در این مملکت زیاد است که من با این حالم، با این سینهام، با این وضعم، نمیتوانم عرضی بکنم. نمیتوانم مطالب را به آن مقداری که میدانم به عرض شما برسانم. لکن شما موظفید به رفقایتان بگویید. آقایان موظفند ملت را آگاه کنند؛ علما موظفند ملت را آگاه کنند. ملت موظف است که در این امر صدا دربیاورد. با آرامش[به]عرض برساند؛ به مجلس اعتراض کند؛ به دولت اعتراض کند که چرا یک همچو کاری کردید؟ چرا ما را فروختید؟ مگر ما بندۀ شما هستیم؟ شما که وکیل ما نیستید! وکیل هم بودید، اگر خیانت کردید به مملکت، خودبهخود از وکالت بیرون میروید. این خیانت به مملکت است.
عزل وکلای مجلس
خدایا، اینها خیانت کردند به مملکت ما. خدایا، دولت به مملکت ما خیانت کرد؛ به اسلام خیانت کرد؛ به قرآن خیانت کرد. وکلای مجلسین خیانت کردند، آنهایی که موافقت کردند با این امر. وکلای مجلس سنا خیانت کردند. این پیرمردها؛ وکلای مجلس شورا، آنهایی که رأی دادند، خیانت کردند به این مملکت. اینها وکیل نیستند. دنیا بداند اینها وکیل ایران نیستند! اگر هم بودند من عزلشان کردم. از وکالت معزولند.
غیرقانونی بودن مصوبات مجلس
تمام تصویبنامههایی که تا حالا نوشتهاند، تمامش غلط است! از اول مشروطه تا حالا به حَسَب نص قانون، به حسب نص قانون، قانون را که قبول دارند، به حسب نص، به حسب نص قانون، به حسب اصل دوم متمم قانون اساسی تا مجتهدین نظارت نکنند در مجلس، قانون هیچی نیست. کدام مجتهد نظارت میکند حالا؟ باید قطع کرد دست روحانیین را! اگر پنج تا ملاّ تو این مجلس بود، اگر یک ملاّ تو این مجلس بود، تو دهن اینها میزد! نمیگذاشت این کار بشود.
من به آنهایی که مخالفت کردند، این حرف را دارم، به آنها، که چرا خاک به سرت نریختی؟! چرا پا نشدی یقۀ این مردکه را بگیری؟ همین، من مخالفم! و هی تعارف و اینهمه تملق؟! مخالفت این است؟! باید هیاهو کنید؛ باید بریزید وسط مجلس؛ به هم بپرید که نگذرد این مطلب. به صرف اینکه من مخالفم درست میشود؟! خوب، میبینید که میگذرد! باید نگذارید یک همچو مجلسی وجود پیدا کند؛ از مجلس ببریدشان بیرون.
ما این قانونی که گذراندند ـ به اصطلاح خودشان ـ قانون نمیدانیم. ما این مجلس را مجلس نمیدانیم. ما این دولت را دولت نمیدانیم. اینها خائنند به مملکت ایران! خائنند!
خداوندا، امور مسلمین را اصلاح کن.[آمین حضار]خداوندا، دیانت مقدسۀ اسلام را عظمت به آن عنایت فرما.[آمین حضار]خدایا، اشخاصی که خیانت میکنند به این آب و ملک، خیانت میکنند به اسلام، خیانت میکنند به قرآن، آنها را نابود کن.[آمین حضار]
سخنرانی روشنگرانه امام زمینه تبعیدشان را فراهم آورد و ایشان در سیزدهم آبان ماه ۴۳ یعنی تنها چند روز بعد از ایراد سخنان آتشین علیه ظلمی که به ملت روا داشته می شد، به همراه حاج آقا مصطفی خمینی به ترکیه تبعید شدند.
بعدها یعنی در تاریخ ۱۸ آذر ماه ۱۳۴۸ سفارت آمریکا طی نامه زیر به دولت ایران انصراف این سفارت از برخی موارد استثنایی مصونیت سیاسی را اعلام داشت:
شماره ۲۸۲ – تهران ۹ دسامبر ۱۹۶۹
سفارت آمریکا در تهران، تشکرات و ارادت صمیمانه خود را تقدیم وزارت امورخارجه پادشاهی ایران مینماید و احتراماً دریافت یادداشتهای شماره ۹۷۶۰ و شماره ۹۷۶۲، هر دو به تاریخ ۹ دسامبر ۱۹۶۴ آن وزارتخانه و در پاسخ به یادداشت شماره ۲۹۹ مورخ ۱۸ دسامبر ۱۹۶۳ این سفارتخانه را به اطلاع میرساند و تأیید مینماید که یادداشتهای مذکور در فوق آن وزارتخانه در عین حال از سوی ما در حکم پاسخی مطلوب و پذیرفتنی محسوب میشود. در خصوص این تبادل یادداشتها و هم آهنگ با و بر اساس شرایط مندرج در ماده ۳۲ کنوانسیون وین این سفارتخانه خوشوقت است به اطلاع برساند که مقامات دولت آمریکا از هر نوع درخواست مقامات دولت ایران برای چشم پوشی و صرف نظر از مصونیت سیاسی در موارد داری اهمیت ویژه از نظر مقامات دولت پادشاهی ایران، با علاقهمندی کامل استقبال خواهد نمود و تأیید میشود که موارد دارای اهمیت ویژه در این خصوص، موارد مربوط به جنایات مشخص و واقعاً سزاوار جزا خواهند بود و لاغیر، سفارت آمریکا در تهران از فرصت استفاده نموده یک بار دیگر عالیترین مراتب احترامات و ارادتهای خود را تقدیم وزارتخانه مینماید.
سفارت آمریکا در تهران
۲۵۹





نظر شما