هر جور نگاه کنی صندوق بینالمللی پول، جای خوبی است. 190 کشور عضو این صندوق هستند و خیلی وقتها با دادن تسهیلات بانکی، برای برخی از کشورهای عضو، موثر و مفید بوده است.
تقریبا یکصد عضو این صندوق، تاکنون وام دریافت کردهاند. مبلغ کلی زیاد نیست و چیزی حدود 120 میلیارد دلار است. یعنی به طور میانگین، هر کشور توانسته 1 میلیارد و 200 میلیون دلار دریافت کند. ولی بیایید فرض کنیم؛ مسئولین صندوق، یک دل نه صد دل عاشق ایران شدهاند و حاضرند به ما وام پانصد میلیارد دلاری بدهند. ... حتی بحث «افایتیاف» به میان نخواهد آمد.
حاجی پانصد میلیارد دلار! نه که سود و نزول بگیرد... نه.
بلاعوض.
همینجوری. بلاعوض بردار ببر.
خب؟
خب به جمالتان.
پس از تزریق این مبلغ پانصد میلیارد دلاری به حساب آن بانک قشنگ خیابان میرداماد، اوضاع و احوال کشور، چقدر تغییر خواهد کرد؟
وقتی چنین پولی به قول امروزیها به حساب بنشیند، میتوان از گردنهی مشکلات گذشت؟
به گمانم خیر.
شاید آن پانصد میلیارد دلار یکی دو سال همهی دردها را از یاد ببرد. اما بلافاصله؛ به همین ایستگاه فعلی بازخواهیم گشت. یا شاید به نقطهای که از بسیاری جهات، نگران کنندهتر از وضعیت فعلی باشد.
به سه دلیل:
الف) مردم:
رابطهی مردم و حکومت و مفاهیم مهمی نظیر مشروعیت و مقبولیت، از جنس و فلزی نیستند که بشود آنها را با پول پاشی و یارانه و رانت و هدیه ترمیم کرد و رونق بخشید.
همچنان که قبلا در یادداشت دیگری در همین رسانه عرض کردم، مهمترین و اصلیترین گمشدهی جمهوری اسلامی «مردم» است. تا زمانی که در معرفت شناسی نظام حکمرانی ما، مفاهیمی مانند مردم، جامعه، قانون و آزادی، به عنوان اصل و بنیاد شناخته نشوند، نمیتوان چیزی را تغییر داد. پیداست چنین تغییر بزرگی، نیاز به این دارد که پیش از هر چیز، تفکیک قوا حاکم شود، تکلیف حزب و انتخابات روشن شود و نهاد سیاست بپذیرد که ولی نعمت اصلی، شهروندان کشور هستند. این بند، تماما از جنس معرفت و ادراک است و نیازی به پول ندارد.
ب) ساختار:
ساخت قدرت و نظام حکمرانی در ایران؛ ایراد و اشکال اساسی دارد و در چنین ساختاری، از ایده و طرح گرفته تا تصمیم و اجرا و پسااجرا، دچار وضعیتی هستیم که میتوان آن را «خام سوزی سیستمی» نامید. در چنین حالتی، منبع سوخت و احتراق و همه چیز وجود دارد. اما به جای انرژی بیشتر، آلودگی و خسران بیشتری تولید خواهد شد. چرا که نظارت، شفافیت و پاسخگویی وجود ندارد و به جرات میتوان گفت، حاکمیت و دولت، در تشخیص اولویتها و دسته بندی آنها، دیدگاههایی دارند که با نیازهای واقعی کشور، تشخیص نخبگان و تشخیص مردم، تفاوت و فاصلهی بسیار دارد. به همین خاطر، به محض این که چنین پول عظیمی وارد کشور شود – بر اساس شواهد و تجارب پیشین – با این سناریوهای احتمالی روبرو خواهیم شد:
تاسیس صد بنیاد جدید با اسامی هفت هشت کلمهای که خواجه نظام الملک هم نتواند تشخیص دهد به چه کار آیند!
دست اندازی هزاران آقازاده به پولِ تازه به حساب نشسته با هزار بهانه و طرح توجیهی اقتصادی شگرفی که مارکس هم نتواند بفهمد دستش بود یا آستینش!
سربرآوردن هفتاد اندیشکده و مرکز مطالعاتی جدید با بیست ساختمان و سیصد مجله و پنجاه هزار نفر حقوق بگیر.
برگزاری ششصد هفتصد کنفرانس و کنگره و همایش و هم اندیشی با دویست هزار مهمان خارجی که ابوریحان بیرونی هم نتواند بفهمد کُج به کجا.
هشت برابر شدن مطالبات بودجهای ارگانها و سازمانهایی که تا همین دیروز هم رییس جمهور نمیدانست چرا مجبور است به آنها پول بدهد. وقتی که پول نداشتی خرجی مرا دادی، الان که پونصد میـــــــلیارد دلار داری باید بیشتر بدهی!
بر روی میز قرار گرفتن پنج هزار پروژهی عمرانی و غیرعمرانی عجیب و غریب بر روی میز وزرا و معاونین و نهادها و لابی این نماینده و آن امام جمعه برای این که رفته رفته برای روستاهای کشور هم فرودگاه و دانشگاه ساخته شود.
دوستان و فامیلها و آشناهای جمهوری اسلامی از همین بین النهرین گرفته تا آن سوی خلیج فارس و مدیترانه و آفریقا زنگ خواهند زد و لیست بلندبالا خواهند داد.
صدا و سیما اعلام خواهد کرد؛ پس از تولید سریال سلمان فارسی، مطالبات مردمی برای ششصد قسمتی شدن این سریال افزایش یافته و حتما باید اقدام اورژانسی شود.
نهادهای مختلفی که غالبا سایت و خبرگزاری دارند، باید شبکهی تلویزیونی هم تاسیس کنند. در و همسایه چه میگویند؟ بدون تلویزیون مگر میشود؟
القصه
میشود این رنجنامه را هی طول داد و طول داد و هیچ لطفی نیست نه در طول و نه در عرض.
بنابراین، در مجموع، ساختار حکمرانی جمهوری اسلامی، مشکلات نهادی بسیار دارد و از آنجایی که غالب این مشکلات، از جنس معرفت شناسانه هستند؛ حل آنها نیاز به تغییر رویه و رویکرد دارد و با تزریق پول، نه تنها مشکل حل نخواهد شد؛ بلکه بدنه متورمتر و بدتر خواهد شد.
ج) جهان:
مشکل کنونی انزوای ایران در منطقه و جهان، به پول ربطی ندارد.
کشور، کمبود منابع ارزی دارد. اما سایهی بلند و گستردهی تحریمها، بسیار تاثرگذارتر از کمبود ارز هستند.
وقتی که شما با باشگاههای بزرگ سیاسی و اقتصادی جهان مراوده نداری، در نظام مالی و بانکی دنیا و در اقتصاد جهانی جایگاهی نداری، حتی اگر برای مدتی موقت، جیبهایی پر از پول داشته باشی و برای خرید یک قطعه به ده نفر باج سبیل و حق دلالی و پول چایی بدهی، تا یک جایی جلو میروی. ولی بعد از آن، دوباره متوقف خواهی شد.






نظر شما