گروه اندیشه: مهی بیک اوغلی در روزنامه اعتماد در گفت و گو با فیلسوف ایرانی بیژن عبدالکریمی بحران ها و تهدیدهای ایران و شیوه رفع این تهدیدات را بر اساس حقوق و تکالیف دولت، ملت ، روشنفکران و رسانه ها مورد بررسی قرار داده است. عبدالکریمی در این گفت و گو به طور خلاصه «به بحران ملی و اقتصادی ایران و ضعفهای حاکمیت و خیانت روشنفکران ناتویی» می پردازد. دغدغه عبدالکریمی وضعیت بحرانی ایران و امر ملی است. از این رو به تقبیح دوگانهٔ ضعفهای عملکردی حاکمیت از یک سو و نقش مخرب روشنفکران در قبال منافع ملی و اقتصادی می پردازد. عبدالکریمی ابتدا عملکرد دوگانه حاکمیت سیاسی را نقد می کند. او معتقد است حاکمیت در زمینه دفاع ملی و مسائل نظامی "شاهکار" خلق کرده و حافظ استقلال کشور است، اما در زمینههای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و رسانهای در ایفای نقش خود شکست خورده و نتوانسته رضایتمندی عمومی ایجاد کند.
او در این گفت و گو سپس به بحران خیانت روشنفکران ناتویی می پردازد و معتقد است بخش عمدهای از روشنفکران به دلیل غربپرستی و بازی در جبهه نظام سلطه جهانی، به "روشنفکران ناتویی" تبدیل شدهاند.این نخبگان به جای ارائه تئوری اقتصادی برای حاکمیت (که خود نیز فاقد فلسفه اقتصاد سیاسی است)، به طور "طوطیوار" و "مقلدوار" از ارزشهای لیبرالی و نئولیبرالی دفاع میکنند و مطالبات عدالتخواهانه را مسخره میکنند. آنها با آدرسهای غلط و دفاع از اقتصاد باز، در بنیان نهادن ناترازیها، تبعیض و شکاف عظیم طبقاتی سهیم هستند و حافظان وضع موجودند. عبدالکریمی سپس به موضوع فساد و تبعیض ساختاری می پردازد. از نظر او فساد در ایران ساختاری و امری اجتماعی است، نه صرفاً سیاسی. روشنفکران با سیاسی دیدن صرف فساد، از توجه به ریشههای تاریخی و عینی آن در بستر اقتصادی و اجتماعی جامعه غفلت میکنند.
از نظر او مردم و نخبگان سرگردان بوده و اسیر زندگی روزمره هستند و ذهن بخش نوگرا و غربگرا توسط نخبگان و رسانههای خارجی مشوش شده است. روشنفکران باید به مردم کمک کنند تا به خودآگاهی ملی دست یابند، اما این وظیفه را انجام نمیدهند. این استاد دانشگاه راهکار خود را برای جلوگیری از تهاجم خارجی و حفظ منافع ملی، تقویت "حاکمیت ملی" می داند. از نظر او هر گونه راهحل باید تاریخی و سازگار با شرایط ایران باشد و نه بر مبنای عقلانیت انتزاعی و تقلید از الگوهای نامناسب مانند اقتصاد بازار آزاد. این گفت و گو در زیر از نظرتان می گذرد:
****
دوگانگی امر ملی در ایرانِ بحرانی: شاهکار دفاعی حاکمیت و خیانت روشنفکران ناتویی به اعتماد ملی
شما همواره بر امر ملی تاکید دارید، از یک طرف با انتقاد از حاکمیت میگویید نظام سیاسی باید به مطالبات بر حق مردم پاسخ بدهد و رضایتمندی عمومی ایجاد کند. از سوی دیگر از روشنفکران هم خواستهاید منافع ملی را مدنظر داشته باشند. در شرایط فعلی که رخدادهای جهانی باعث شده اوکراین یکپنجم مساحت خود را از دست بدهد و سوریه اینطور دچار آشفتگی و... شود.آسمان ونزوئلا بسته شده و ایران همچنان تهدید میشود، امر ملی برای ایرانیان چگونه متبلور میشود؟
حقیقت آن است که شرایط جهانی بهشدت بحرانی است. مجموعه این تحولات نشان میدهد، امپرالیسم امریکا و پادگان نظامیاش یعنی اسراییل که در حکم پادگان نظامی سرمایهداری جهانی در منطقه خاورمیانه مستقر است، خشونت خود را عریان و بیشتر کرده و به شدیدترین وجه این خشونت را برای حفظ هژمونی خود آشکار میکند.
در این شرایط حاکمیت ایران، روشنفکران، مردم و رسانهها هرکدام وظایفی بسیار مهم دارند. حاکمیت اما مهمترین وظایف را دارد. باید اعتراف کنیم که حاکمیت در زمینه دفاع ملی و مسائل نظامی، وظایف خود را به خوبی انجام داده است. به گونهای که کشور ما را به حدی رسانده که روی پای خود بایستد و حافظ استقلال ایران باشد. در زمینه توانبخشی قدرت ملی و دفاعی ایران، به نظرم حاکمیت شاهکاری خلق کرده است. اما در سایر زمینههای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و رسانهای، نتوانسته به درستی نقش خود را ایفا کند.
از سوی دیگر روشنفکران ایرانی که باید ورود کرده، کمک کنند و گرهی از هزار توی مشکلات باز کنند، نتوانستند نقش خود را ایفا کنند. بخش عمدهای از روشنفکران ما امروز خود بخشی از بحران شدهاند! چون در جبهه دشمن بازی کردند و اسیر آپاراتوس نظام سلطه جهانی شدند. برخی از روشنفکران ما برای تقویت حس غرور و اعتماد ملی کمک نکردند و به دلیل غربپرستی و غربسالاری، زمینهها را برای از بین رفتن اعتماد ملی میان بخش نوگرای جامعه فراهم کردند.
حتی در زمینه اقتصادی نیز این کمکها توسط نخبگان و روشنفکران ایرانی صورت نگرفت. بخشی از روشنفکران ما روشنفکران ناتویی هستند و بر اساس دادههای کارشناسان ناتو تحلیلهایشان را ارایه میکردند. گویی سیم باریکی برخی را به ناتو و اتاق فکرهای اسراییلی و امریکایی وصل میکند و آن ها این موارد را تحت عنوان گفتمان دموکراسی و دفاع از ارزشهای لیبرالی و... که همگی گفتمان است بازگو میکنند. ابزارهای ایدئولوژیک در دست قدرتهای بزرگ غربی است و روشنفکران ما به این نکته کمتر توجه دارند.
روشنفکران ایرانی با تکرار 'طوطیوار' نئولیبرالیسم، به بخشی از بحران اقتصادی تبدیل شدند
شما بسیار تند به روشنفکران و اندیشمندان حمله میکنید؛ روشنفکران ایرانی چه کار باید میکردند که نکردند؟ چه کسی از آنها کمک خواسته که دریغ کردهاند؟
روشنفکران ایرانی باید تئوری اقتصادی برای حاکمیت و گفتمان انقلاب ایجاد میکردند که نکردند. چون خودشان فلسفه اقتصادی سیاسی ندارند، نمیتوانند در این زمینه کار کنند. البته حاکمیت ما و گفتمان انقلاب هم فلسفه اقتصاد سیاسی ندارد و در این مورد گنگ و گیج است.
امروز که در جامعه گرایشی پیدا شده که ایران بتواند خود را از چنگال اقتصادی نظام سلطه نجات بدهد، برخی روشنفکران باز هم به خطا تحت عنوان دفاع از لیبرالیسم، مخالفت با چپ، مخالفت با چپگرایی، مخالفت با استالینیسم و... باز هم مساله را کج و معوج میبینند.
اگر افرادی مانند من بخواهند از حقوق مردم دفاع کنند و با طرحهایی چون برداشتن سوبسید و یارانه مخالفت کند و بر اساس قانون اساسی بخواهد از حقوق آموزش و بهداشت رایگان دفاع کرده و حق داشتن مسکن را برای اقشار محروم پایین جامعه یادآور شود، برخی طوطیوار و مقلدوار، ارزشهای لیبرالی را بلغور و فضا را بسیار آلوده میکنند.
اینها افرادی مانند شریعتی را چپول میدانند و دیدگاههای طبقاتی او را زیر سوال میبرند و این دیدگاهها را برای جامعه مانند سم معرفی میکنند. معتقدم برخی روشنفکران دوباره در جای نادرست تاریخ نشستهاند و از ارزشهای لیبرالی به گونهای دفاع میکنند که حتی در کشورهای غربی اینگونه دفاع نمیشود. حتی غربیها هم امروز با این نئولیبرالیسم و بسط قدرت سرمایهداران و محرومیت افراد جامعه از امکانات مشکل دارند.
مردم در غبار سرگردانی؛ ذهن جامعه نوگرا به ابزار کارتلهای جهانی تبدیل شد
در این فضایی که شما ترسیم کردید نقش مردم کجاست ؟ به هر حال مردم عقل و فهم دارند و قادرند خوب را از بد تشخیص بدهند. اینطور نیست که روشنفکران بگویند و مردم بدون تفکر قبول کنند. مباحث حتما باید ریشه در واقعیت داشته باشند تا مردم قبول کنند. اینطور نیست؟
مردم اسیر زندگی روزمره هستند. آن ها به زبان نخبگان نگاه میکنند. اما نخبگان دانشگاهی و نخبگان روشنفکر در جای درستی نایستادهاند. آن ها ذهن مردم را در کنار نظام آپاراتوس قدرتهای جهانی و کارتلهای بزرگ اقتصادی مشوش کردهاند. امروز بخشی از جامعه عمدتا بخش نوگرا و غربگرای جامعه بهشدت گیج و گنگ هستند.
این وظیفه روشنفکران و نخبگان است که به مردم کمک کنند که به یک خودآگاهی ملی دست پیدا کنند. اما نه دانشگاه و نه روشنفکران، وظایف خود را انجام نمیدهند. روحانیت و حامیان گفتمان انقلاب همزبانی برای گفتوگو با بخش نوگرای جامعه ندارند اینها هم ریسمان هدایتشان به دست رسانههای خارجی افتاده است. این روند برای منافع ملی ما و صلح کشور ایران و اینکه ایران مورد تهاجم قرار نگیرد بسیار خطرناک است.
فساد در امتداد جامعه: ارادهای برای مقابله با تبعیض ساختاری نیست
مساله رفع تبعیض و فساد برای حل ناترازیها این روزها در فضای عمومی جامعه بازتاب داشته است. تحقق عدالت در شرایطی که ذینفعان بسیاری بر بودجه و ارز دولتی و... سیطره یافتهاند چگونه محقق میشود؟شما درباره رفع تبعیضها و تحقق عدالت در بستر جامعه چگونه میاندیشید؟
در ایران تبعیض بسیار است، فساد ساختاری است. نه اینکه حاکمیت دچار فساد باشد، فساد به عنوان یک امر اجتماعی مطرح است و سیاسی نیست. اگر در حوزه سیاست فساد وجود دارد برای این است که سرطان فساد بخش وسیعی از جامعه را در بر گرفته است. در واقع فساد حاکمیتی در امتداد فساد اجتماعی است. ایران به نیرویی نیاز دارد که با فساد در بیفتد. هنوز اراده جدی برای مقابله با فساد مشاهده نمیشود. اگر دولتی و قدرتی هم پیدا شود و شعار رفع تبعیض سر بدهد از همه جریانات اصولگرا و اصلاحطلب و سنتی و نوگرا با او مقابله میشود. حتی تودههای محروم و دهکهای پایین هم تحت تاثیر رسانههای خارجی و فضای نادرست شبهروشنفکری علیه منافع خود طغیان میکنند. مطالباتی دارند اما نمیدانند با سیاستهای اقتصاد باز و این دست فرمان سیاستمداران، حقوق آنها بیشتر و بیشتر ضایع میشود و هر روز سفرههایشان کوچک و کوچکتر میشود. نمیدانند با برخی سیاستهای خاص، کمرشان زیر بار تورم دو رقمی شکسته میشود. گفتم که روشنفکران هم فساد را فقط امری سیاسی میدانند و انگشت اشاره خود را در خصوص فساد فقط متوجه حاکمیت میکنند اما به زمینههای تاریخی و زمینههای عینی فساد ساختاری در بطن حیات اقتصادی و اجتماعی جامعه توجه ندارند. من ندیدم روشنفکری که به این قد و قامت باشد که انگشت اشاره را در تحلیل فساد به لایههای عمیقتر ببرد و موضوع را فقط سیاسی نبیند. آنها با دفاع از اقتصاد لیبرالی و نئو لیبرالی در این وضعیت اقتصادی سهیم هستند. آنها هم در کنار دولتها و نبود الگوی اقتصاد سیاسی در حاکمیت، یکی از عواملی هستند که این ناترازیها و تبعیض و فساد و کشاف عظیم طبقاتی در کشور را بنیان نهادهاند. از نظر ایدئولوژیک تغذیه میکنند و با آدرسهای غلطی که میدهند، اجازه نمیدهند مردم نسبت به ریشههای این تبعیض و فساد دسترسی داشته باشند. با گفتمانهای فعلی آنها نیز حافظان وضع موجودند بهرغم اینکه در ظاهر وضع موجود را نقد میکنند.
نقد مصرفگرایی آمریکایی در سایه تهدید خارجی
هر زمان که فشارهای خارجی افزایش مییابد، در داخل هم برخی رفتارهای رادیکال در مورد سبک زندگیمردم شکل میگیرد که خسارتبار است و میان دولت- ملت فاصله میاندازد. درباره این تندرویها شما چگونه میاندیشید؟
به هر حال فشار خارجی وجود دارد، دهک پایین مردم به نیازهای خود نمیرسند اما سبک زندگی دهکهای بالا مصرفی و امریکایی است. به حدی مصرف میکنند که جامعه تاب و تحمل آن را ندارد و فشار این مصرفزدگی به دوش دهکهای محروم تلنبار میشود. ما نیازمند یک نقد اجتماعی هم هستیم. اما نخبگان، روشنفکران و دانشگاهیان کمتر به نقد مردم و جامعه میپردازند! آنها ترجیح میدهند به نقد راحت حاکمیت بپردازند.
ما باید راهحلهایی ارائه بدهیم که با توجه به شرایط تاریخی ما باشد. با عقلانیت انتزاعی و غیرتاریخی نمیتوانیم سخن بگوییم. در شرایط فعلی تکیه بر ارزشهای دموکراتیک، جهتگیریهای اقتصاد بازار آزاد و... با شرایط فعلی و تاریخی ما سازگار نیست. هر حرف و الگویی باید در راستای تقویت حاکمیت ملی ایران باشد. تقویت حاکمیت ملی گزارهای است که بسیاری از روشنفکران ایرانی به سمت آن نمیروند. مهمترین مساله در شرایط کنونی آن است که از امر ملی در مواجهه با بیگانگان و تهاجم احتمالی اسراییل و امریکا دفاع کنیم و ضرورت بهرهمندی از یک حاکمیت ملی قوی را درک کرده و آن را ترویج کنیم.
۲۱۶۲۱۶






نظر شما