آزار، شکنجه و کشتار؛ زندان مخفی حزب دموکرات کردستان در سکوت تاریخ

این زندان در دل یک زمین کشاورزی بود که دموکرات‌ها به زور این زمین را از صاحب آنکه پیرمرد کشاورزی بود غصب کردند و سگ نگهبان او را با تیر کشتند. در ساختمانی در این مزرعه خودشان و نگهبانان در امکانات رفاهی به سر می بردند

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از ایبنا، زندان «دولَه‌تو» در روستای «دولَه‌تو» در شمال غرب سردشت و در نزدیکی مرز ایران و عراق از مراکز مخفی متعلق به حزب دموکرات کردستان ایران بود. محلی برای بازداشت و شکنجه نیروهای سپاه پاسداران، ارتش، کمیته انقلاب اسلامی، جهاد سازندگی و همچنین شماری از مردم بومی منطقه کردستان بود که توسط حزب دموکرات دستگیر شده بودند. اسرا در این زندان تحت سخت‌ترین و فجیع‌ترین شیوه‌های شکنجه قرار داشتند.

در تاریخ ۱۷ اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۶۰، این زندان توسط دو فروند هواپیمای جنگی ارتش بعث عراق بمباران شد؛ حمله‌ای که منجر به مرگ بسیاری از زندانیان شد. با این حال، هیچ آمار دقیق یا رسمی از تعداد شهدا در دست نیست، و حتی برخی از اجساد نیز هرگز یافت نشدند. از این زندان، عکس‌ها و فیلم‌های چندانی در دست نیست و اطلاعات مستند محدودی درباره آن وجود دارد. پرسش‌هایی جدی و بی‌پاسخ در مورد این واقعه باقی مانده است، چرا حزب دموکرات از رژیم بعث عراق خواست تا این زندان را بمباران کند؟ چرا برخی از اسرا چند روز پیش از حمله فراری داده شدند و برخی دیگر نه؟ و از همه مهم‌تر، چرا نامی از این زندان و حادثه‌اش در تقویم رسمی کشور به چشم نمی‌خورد؟ زندان «دولَه‌تو» یکی از تاریک‌ترین و مبهم‌ترین فصل‌های تاریخ معاصر کردستان است؛ روایتی که نه‌تنها کمتر به آن پرداخته شده، بلکه عملا در سایه‌ای از فراموشی قرار گرفته است. کتاب «دولَه‌تو» به روایت این زندان می‌پردازد. این اثر به تالیف رضا رستمی نویسنده و پژوهشگر است که مجموعه‌ای از خاطرات ۵۶ اسیر بازمانده از آن سرزمین بی‌نام و نشان را در بر می‌گیرد. این کتاب در ۲۷۴ صفحه توسط انتشارات سرو منتشر شده است. در ادامه نگاهی به محتوای این کتاب خواهیم داشت.

ما را در طویله نگهداری می‌کردند!
این زندان در دل یک زمین کشاورزی بود که دموکرات‌ها به زور این زمین را از صاحب آن‌که پیرمرد کشاورزی بود غصب کردند و سگ نگهبان او را با تیر کشتند. در ساختمانی در این مزرعه خودشان و نگهبانان در امکانات رفاهی به سر می بردند اما اسرا را در اسطبل حیوانات نگهداری می‌کردند حیوانات آن‌جا را برده بودند و این مکان را برای اسرا تدارک دیدند. مکانی ۴ در ۵ متر که کوچک تاریک و تنگ بود و حدود ۲۰۰ نفر از اسرا را در آن‌جا نگهداشته بودند. یکی از اسرای بازمانده از آن زندان می‌گوید «اصلا گذاشتن نام زندان برای محل نگه‌داری گروگان‌ها صحیح نیست، باید گفته شود طویله؛ زیرا ما را در طویله نگه‌داری می‌کردند. در جایی که بیش از ۱۵۰ سانتیمتر ارتفاع نداشت و ما نمی‌توانستیم در آن‌جا بایستیم هوای طویله به‌شدت ناجور بود و هر وقت باران و برف می‌بارید تا مدتی سقف آن چکه می‌کرد.»

از لحاظ غذایی و بهداشتی هم این زندان تعریف چندانی نداشت. زندانبان‌ها و اعضای حزب دموکرات که در آن‌جا بودند خود امکانات رفاهی فراوانی داشتند اما زندانیان را در بدترین شرایط غذایی و بهداشتی نگه می‌داشتند. در هر ۲۴ ساعت یک وعده غذایی می‌دادند که آن هم چیزی جز یک مشت نخود و برنج خشک برای تعداد زیادی اسیر نبود. «در پیت‌های حلبی غذا درست می‌کردیم و نان خود را زیر همان سقفی که زندگی می‌کردیم، می‌پختیم. بعضی‌ اوقات هم مجبور بودیم برای آن‌ها هم نان درست کنیم و پختن نان در محل زندان که حدود ۱۰۰ نفر در آن بودیم، بیماری‌های فراوانی به‌وجود آوره بود.»

در شهر می‌چرخیدند و هرکس را که به او مشکوک می‌شدند به اسارت درمی‌آوردند
برای‌شان فرقی نمی کرد پاسدار باشد نظامی باشد یا فردی برای خدمت به مردمش به این روستا آمده باشد. حزب موکرات حتی نیروهای جهادی که برای کمک و عمران و آبادانی مناطق محروم کردستان پا در آن منطقه می‌گذاشتند را اسیر می کردند. گروهک‌های دموکرات برای‌شان فرقی نداشت که چه کسی را اسیر کنند در شهر می‌چرخیدند و هرکس را که به او مشکوک می‌شدند که با نیروهای انقلابی همکاری دارد او را به اسارت درمی‌آوردند حال فرقی نمی‌کرد که این همکاری چه چیزی و در چه حدی باشد.
سعید خانی ازجمله مردم بومی سنندج بود که روزی خود و خانواده‌اش را از راه بنایی درمی‌آورد. او بنا بود و برایش فرقی نمی‌کرد که خانه بسازد، دکان یا مقر فرماندهی و زاغه مهمات. «ساعت از ۱۲ شب گذشته بود که همسرم من را از خواب بیدار کرد و گفت: تعدادی پیش‌مرگ مسلح در حیاط هستند. به من گفتند: بدون این‌که داد و فریاد راه بیندازی، لباس‌هایت را تنت کن و با ما بیا؛ وگرنه خودت و فرزندانت را به گلوله می‌بندیم.»

عشق به امام خمینی (ره) و انقلاب جرم محسوب می‌شد
خیلی از افرادی که در این زندان وجود داشتند و به اسارت دموکرات‌ها درآمده بودند اصلا از نیروی سپاه یا امنیت اطلاعات نبودند حتی نیروی جهادگر هم نبودند. آن‌ها فقط مردمی بودند که محبت قلبی نسبت به رهبرشان امام خمینی و انقلاب اسلامی داشتند. آن‌ها حتی کاری نداشتد که فرد عضو جناحی هست یا نه فقط او را به خاطر این‌که اهل نماز یا مسجد بودند اسیر می‌کردند. گاهی اوقات برای اذیت و شکنجه روحیه اسرا عکسی از امام را جلوی‌شان می‌گذاشتند و می‌خواستند که توهین و اهانت کنن یا از آنان می‌خواستند که در رادیو و تلوزیون علیه امام و انقلاب صحبت کنند. اما وقتی دوستداران امام از این کار سرباز می‌زدند آن‌ها را شکنجه می‌کردند انگشت‌هایش را می‌شکستند یا آن‌قدر با کابل به کف پای‌شان می‌زند تا دیگر گوشتی به تن نداشته باشد و به استخوان می‌رسید.
سیدابراهیم تارا که فرمانده شهرستان بوکان بود برای مبارزه با ضدانقلاب در سال ۱۳۵۹ عازم کردستان شد. سیدابراهیم یکی از اسرایی بود که به خاطر حب و علاقه‌اش به امام خمینی او را شکنجه و به شهادت رساندند. «من زندانبانش بودم و برایش غذا می‌بردم روز اول که برایش غذا بردم، دست داشت اما روز دوم دست هم نداشت و نمی‌توانست غذا بخورد چون دست‌هایش را شکسته بودند. روز سوم که برایش غذا بردم دیگر نه دست داشت و نه پا. پاهایش را هم شکسته بودند و نمی‌توانست هیچ کاری انجام دهد.»

آزار، شکنجه و کشتار؛ زندان مخفی حزب دموکرات کردستان در سکوت تاریخ

به خاطر اذان گفتن دستش را قطع کردند
گروه‌های دمکرات ضدانقلاب به هیچ عنوان از نماز خواندن اسرا خوش‌شان نمی‌آمد حتی تحمل صدای اذان را نداشتند. یکی از اسرای زندان دوله‌تو از هم‌زندانی‌اش محمد می‌گوید که وقت نماز با صدا و لحن دل انگیز و روحانی‌اش اذان می‌گفت همین شنیدن صدای اذان حال اسرا را بهتر می‌کرد اما آن ضدانقلاب ها توان شنیدن آن را نداشتند چون می‌دانستند صدای اذان قدرت روحی زیادی به اسرا می‌دهد. به هر نحوی که می‌شد آن‌ها را شکنجه می‌کردند. شکنجه‌ها هم عموما به این شکل بود که گاهی یک نفر را برای مدت زیادی به درخت می‌بستند یا از درخت آویزان می‌کردند و گاه در زمستان در رودخانه انداخته و زندانی را زیر آب به مدت طولانی نگه می‌داشتند و سپس بیرون آورده با چوب و کابل میزدند. «محمد را به خاطر گفتن اذان و اقامه نماز از زندان خارج کرده و در رودخانه سردی انداختند، سپس دستش را قطع کردند. او را در هوای سرد کردستان به مدت ۴۸ ساعت با دست قطع شده در طویله آویزان کردند و صبح پس از آن مدت، او را با دست قطع شده به کوه بُردند و بر دوشش سنگ چیدند».


کتاب «زندان دولَه‌تو» تالیف رضا رستمی روایت مستند از جنایت‌ها و بی رحمی‌های حزب دموکرات کردستان است که هنوز آن‌گونه که باید، در حافظه رسمی کشور بازتاب نیافته است. و با اینکه در این کتاب روایت هایی از خاطرات اسرای یازمانده بیان شد اما خیلی از حرف ها هم ناگفته باقی مانده است. بعضی از اسرا به دلیل تحمل زیاد فشارها و شکنجه‌های روحی و روانی حاضر به یادآوری و بیان خاطرات نشدند. برخی هم به دلیل شکنجه‌های زیاد و آثار غیرمتحمل آن دچار فراموشی شدند یا آسیب‌های فراوانی دیده‌اند.

۲۵۹

کد مطلب 2150440

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 0 =