به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از ایبنا، کتاب «تاریخ جنگهای ایران، از مادها تا به امروز»، پژوهشی است از علی غفوری که در آن تاریخ جنگهای ایران از دوران مادها تا امروز با نگاهی جامع و سلسلهوار بررسی شده است. غفوری انگیزه خود را پرداختن به نبردهایی میداند که در طول تاریخ ایران رخ داده اما کمتر درباره آنها تحقیق شده است. او یادآور میشود که هرچند در دنیای امروز علم و اقتصاد در کانون توجهاند، اما قدرت نظامی و شناخت تاریخ جنگها همچنان نقشی تعیینکننده در فهم تحولات جوامع دارد.
این کتاب در سیزده فصل تدوین شده و مولف برای نگارش آن از حدود ۶۰ منبع معتبر بهره گرفته است. روایت کتاب از نبردهای ایرانِ باستان آغاز میشود؛ از دوران پیشاهخامنشی و سپس جنگهای دورههای هخامنشی، اشکانی و ساسانی. پس از آن، غفوری به جنگها و درگیریهای دوران غزنویان، سلجوقیان و خوارزمشاهیان پرداخته و ادامه مسیر تاریخ را با بررسی حمله اعراب و یورش مغولها، سه قرن حکومت مغولان، و سپس جنگهای مرتبط با سلسلههای صفوی، افشاری، زند و قاجار دنبال میکند.
فصلهای پایانی کتاب به دوره معاصر اختصاص دارد: نوسازی ارتش در دوران رضاشاه، حمله متفقین به ایران، آغاز جنگ ایران و عراق در سال ۱۳۵۹، سالهای اولیه دفاع مقدس، عملیاتهای زمینی و هوایی، فتح خرمشهر در عملیات بیتالمقدس، سقوط فاو، پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و عملیات مرصاد. همچنین فهرستی از فرماندهان و سرداران برجسته هشت سال جنگ و مجموعهای از آمارها و تحلیلهای مرتبط با جنگ ایران و عراق در پایان کتاب ارائه شده است.
مولف در این کتاب درباره ابتکار و اراده ایرانیان به وقایع سالهای اولیه انقلاب ۱۳۵۷ اشاره کرده که طی آن ایرانیان نشان دادند در صورت وجود اراده و سازماندهی قادرند در نبردهای نوین از خود رشادت و ابتکار عمل نشان دهند.

ابتکار ایرانیان در جنگهای نامنظم؛ تکرار تاریخ در میدانهای نبرد
نبرد ایران و عراق صرف نظر از رزم کلاسیک آن، از نظر بررسی جنگهای نامنظم و بهکارگیری ابتکارات توسط ایرانیان نبردی کمنظیر بود. آنگاه که موتورسواران آر.پی.جیزن با حمله به واحدهای زرهی عراق برتری زرهی آنهارا مبدل به (نقطه ضعف) میکردند، گویی تاریخ تکرار میشد و به دو هزار سال قبل از بازمیگشت. همان زمانی که سواران پارتی به لژیونهای (سنگین اسلحه) روم حمله کرده و آنها را (غرق در جوشن و زره) از بین میبردند. در این گزارش به طور خاص به فصل سیزدهم کتاب یعنی وقایع جنگ عراق و ایران پرداخته شده است.
در این فصل روایت نبرد ایران و عراق مانند یک خط و سیر زمانی پیش میرود؛ از آغاز جنگ توسط صدامی که نمیدانست پتانسیل بالای انقلابها چگونه به انسان انگیزه مبارزه و دفاع میدهد و متوجه این امر نبود که کشور وسیعی مانند ایران با تاریخی ۲۶۰۰ ساله بهسادگی قابل هضم توسط همسایهای مانند عراق با وسعت و جمعیتی یکسوم ایران نبود؛ تا مردم وطنپرستی که در مواقع لزوم دست به اسلحه برده و از خاک مادری خود دفاع میکردند. وجود هزاران شهید بلوچ، لر و کرد در کنار دهها شهید فارس و ترک نشان میدهد که به هنگام جنگ هیچیک از اقوام ایرانی در دفاع از خاک یک میلیون و ششصدوچهلوهشت هزار کیلومتری ایران کوتاهی نکردهاند.
تضعیف ارتش؛ میراث کودتای نوژه و بیاعتمادی انقلابیون
در هر صورت ارتش عراق که از آغاز انقلاب تا شهریور ۱۳۵۹ با صدها حمله بزرگ و کوچک زمینی و هوایی، بالغ بر هزار نفر از ایرانیان را شهید یا زخمی کرده بود؛ در ۳۱ شهریور همان سال در حالی که میلیونها ایرانی خود را آماده آغاز مدارس میکردند و ارتش درهم ریخته ایران به دنبال ترمیم زخمهای خود و سپاه نیز به مدد ارتش، گرفتار ضدانقلاب و خائنین به وطن بود، با نیرویی عظیم در قالب سه سپاه کاملا آماده و با استفاده از عناصر غافلگیری در سه جبهه به خاک ایران سرازیر شدند.
اما وضعیت ارتش ایران زمان حمله عراق با آن ارتش مجهز که نیروهایشان توسط دهها تیپ مستقل و کماندویی عراقی نیز پشتیبانی میشد چگونه بود؟ مولف اشاره میکند که در زمانی که صدام تقریبا تمام ارتش خود را به میدان آورده بوده؛ تنها لشکر ۹۲ زرهی اهواز و لشکر ۸۱ زرهی باختران آن هم با نیمی از توان واقعی در برابر دشمن قرار داشتند.
در ادامه مولف به تضعیف ارتش اشاره میکند. این تضعیف تا جایی پیش رفته که لشکر ۶۴ ارومیه و ۸۴ خرمآباد که محل خدمتشان در منطقه بود، آماده نبودند. اما علت اصلی این تضعیف علیرغم اینکه بررسی مسائل آن دوران و عکسهای هوایی که تحرکات نیروهای عراق را نشان میداد، چه بود؟ یک علت آن کودتای نوژه بود که سبب بدبینی انقلابیون به ارتش و گزارشهای آن شده بود. مسعود بختیاری از فرماندهان ارتش در مصاحبه با روزنامه اعتماد ملی میگوید:
مستندات نشان داده که نیروی زمینی توسط عناصر اطلاعات رزمی خود از احتمال وقوع حمله آگاهی پیدا کرده و این موضوع را بارها به اطلاع مقامات رسانده است، اما گروههای چپ که مخالف ارتش بودند هرگونه اظهارنظر ارتش را تبدیل به یک سناریو برای انجام کودتا میدانستند.

حمله سراسری هوایی عراق و خیال خام صدام
صدام که نیروی هوایی ایران را از یاد نبرده بود و میدانست این نیرو میتواند آرزوهای صدام را در شنزارهای جنوب دفن کند، در این فکر بود تا این نیرو را بر روی زمین متلاشی کند. بنابراین ۱۹۲ هواپیمای جنگنده و بمبافکن عراقی با حمله ناگهانی به پایگاههای شکاری مهم ایران ازجمله تهران، تبریز، دزفول، همدان و بوشهر به قصد ضربه زدن به نیروی هوایی ایران به سمت ما هجوم آوردند، اما افسران باهوش نیروی هوایی که از قبل متوجه احتمال وقوع حمله عراق بودند، با انتقال هواپیماها به پایگاههای بتنی و آشیانهها، آنها را در حالت آمادهباش نگاه داشته و حتی درباره چگونگی این حمله نیز پیشبینی کرده بود؛ بنابراین حمله اولیه نیروهای عراقی نتوانست تاثیری جدی بر این نیروی مذکور داشته باشد.
چشمان نگران ایرانیان و نگاه متعجب عراقیها
روز اول مهر که روزی کلیدی برای ایرانیان بود با حمله «کمان ۹۹» آغاز شد. این حمله از جنس دیگری بود. نیروی هوایی خسته از تحقیر ناشی از کودتای نوژه و شعارهای ضدارتش قصد داشت تا ارزش خود را نشان دهد. این عملیات که به دلیل پرونده ۹۹ صفحهای آن و اشاره به کمان آرش کمانگیر به کمان ۹۹ معروف شده بود درحقیقت بزرگترین عملیات همزمان هوایی بود که نشان داد نیروی هوایی حتی بدون مستشاران و پشتیبانی آمریکاییها توان رزمی خود را حفظ کرده است.
ناظر این عملیات تنها چشمان نگران ایرانیها و نگاه متعجب عراقیها نبود، بلکه بسیاری از سیاستمداران و نظامیان ارشد آمریکایی نیز انتظار داشتند ضربه متقابل ایران به قدری ضعیف باشد که جنگ به درازا نکشد و بازارهای بورس لندن و نیویورک اخبار خوبی بشنوند. در آن روز باشکوه و فراموشنشدنی بمبافکنهای خستگیناپذیر ایرانی؛ به تلافی حمله عراقیها به مهرآباد، طی ۱۴ ساعت فرودگاه بینالمللی بغداد، فرودگاه المثنی، پایگاه هوایی کرکوک و بسیاری از رادارها و زاغههای مهمات نیروی هوایی عراق را هدف حملات خود قرار دادند و آن چیزی که غروب همان روز صدام و طرفدارانش مشاهده کردند آثار یک فاجعه بود که موجب شد نیروی هوایی عراق از نفس بیفتد.
سقوط خرمشهر، اولین و آخرین پیروزی بزرگ صدام
اگرچه عراق تا آن زمان شهرهای کوچکی ازجمله سومار، مهران، موسیان، بستان، قصرشیرین و نفتشهر را تصرف کرده بود؛ هنوز هم نمیتوانست سخنی از پیروزی بر زبان آورد. خرمشهر تنها شهر مهم تصرفشده صدام بود، اما برای او یک شهر متروکه ارزش این همه لشکرکشی را نداشت.
تفوق سنگین نیروهای عراقی موجب شده بود تا مقاومتکنندگان که اغلب نیروهایی از دانشجویان دانشکده افسری، تفنگداران دریایی، بسیج و نیروهای جان بر کف مردمی بودند، دست به مقاومت ناامیدانه بزنند، چراکه مطمئن بودند دیگر کمکی به آنها نمیرسد. صدام نیمی از واحدهای پدافندی خود را به جنوب ایران آورده بود و حتی نبردهای شهربانی و ژاندارمری و تیراندازی از پشتبامها نیز موثر واقع نشد. سرانجام خطوط دفاع شکسته شد و سربازان عراقی در پناه تانکهای مخوف تی -۶۲ و تی -۷۲ خرمشهر را که تبدیل به ویرانهای شده بود تصرف کردند.

سالهای غمانگیز ۶۵ و ۶۶
در سال ۱۳۶۵ که با عملیات عراق در غرب و شمال پیرانشهر آغاز شد، عراقیها سعی کردند بخشهایی از مناطقی را که ایران در عملیات قادر تصرف کرده بود پس بگیرند و تا حدودی نیز موفق بودند. یک هفته بعد در ۲۴ اردیبهشت نیز عراق اقدام به حمله گستردهای در حاج عمران در غرب پیرانشهر کرد که منجر به بازپسگیری نقاطی از خاک خود که به تصرف ایران درآمده بود شد و سه روز بعد عراقیها مجددا مهران را تسخیر کردند. البته پنج هفته بعد ارتش و سپاه با بهکارگیری گسترده هوانیروز و نیروی هوایی با آغاز عملیات کربلای یک، ضربهای سخت به عراق وارد کرده و مهران را مجدداً آزاد کردند.
قبول قطعنامه ها از ایران ۵۹۸
عراق که از سال ۱۳۶۵ به اینسو از نظر نظامی در تمام زمینهها از ایران پیشی گرفته و تنها چیزی که لازم داشت سربازان شجاع بود، حالا در برابر سربازان ایرانی احساس ناتوانی میکرد و همین موجب شده بود که دیگر مثل سابق اعتماد به نفس کافی برای حمله به ایران را نداشته باشد و گمان میکردند همواره باید مدافع باشند. مجموع اتفاقات اقتصادی، سیاسی و نظامی نشان داد که ادامه جنگ بیش از این صلاح نیست و به همین دلیل امام خمینی به عنوان فرمانده عالی جنگ با پذیرش رسمی قطعنامه ۵۹۸ در ۲۷ تیر ۱۳۶۷ آتشبس را پذیرفت.
آغاز تجاوز مجدد صدام
صدام تنها ۲ روز پس از قبول قطعنامه ۵۹۸، نشان داد که واقعاً متجاوز است و جز به زبان زور، پایبند هیچچیز نیست. پس طی ۵ روز از ۴ محور، حملات خود را علیه ایران آغاز کرد و با نامردی هرچه تمامتر نیروهای پراکنده و از هم گسیخته ایران را مورد حمله قرار داد، اما نیروهای ایرانی مجدداً با سازماندهی و از جانگذشتگی در کلیه محورها جلوی این ارتش متجاوز را گرفتند و طی نبردهای خونین بویژه در جنوب، ضربات جدی به عراق وارد کردند. در اینجا بود که صدام بلافاصله دریافت اگرچه ایرانیها از ورود به خاک عراق ناتوان ماندهاند، اما قادرند کمر ارتش عراق را در داخل خاک بشکنند. مضاف بر اینکه عراق هیچ توجیهی برای ادامه جنگ نداشت، بنابراین کلیه نیروهای عراقی سراسیمه عقب رانده شدند.

آتش بس دائم
صدام به خوبی میدانست ایران سال ۱۳۶۷ بسیار آمادهتر از ایران سال ۱۳۵۹ است. جنگ ایران را خسته کرده بود، اما عراق نیز وضع بهتری نداشت. اقتصاد عراق نیز در شرایط خوبی نبود و کشوری که در آغاز جنگ ۳۰ میلیارد دلار دارایی خارجی داشت، حالا بیش از ۸۰ میلیون دلار بدهکار بود و صنعت نفت و بیشتر زیربناهای آن تخریب شده بود. بنابراین صدام در ۱۵ مرداد به آتشبس تن داد و از ۲۹ مرداد نیروهای سازمانملل رسما در مرزها مستقر شدند. امروز ما میدانیم که صدام و یارانش عاقبت خوبی نداشتند و خود او به تحقیرآمیزترین شکل موجود اسیر و مانند یک آدمکش بیارزش به دار آویخته شد. کمتر دیکتاتوری در تاریخ عاقبت شومی مشابه صدام داشته است...
۲۵۹






نظر شما