اگر شما هم مثل من از آن طرفداران سرسخت فیلمهای نوآر باشید و از هیچ چیزی به اندازه تماشای سایه قهرمانهای زخمخورده و تکافتاده با آن کلاههای لبهدار و بارانیهای بلند بر روی دیوارهای خیابانهای خلوت و بارانخورده و ساکت لذت نمیبرید، پس مطمئن باشید که نمیتوانید پیشنهادم را رد کنید، حتی اگر از سوی پدرخوانده نباشد.
هنوز خیلی جوان بودم که مقالهای از پل شریدر درباره سینمای نوآر در فصلنامه فارابی خواندم و چون آن را امانت گرفته بودم و علی رغم میلم باید پسش میدادم، مجبور شدم تمام شب را بیدار بمانم و از روی کل مقاله بنویسم ولی ارزشش را داشت. چون نه تنها یکی از بهترین نوشتههایی است که دوران مختلف سینمای نوآر را بررسی میکند، بلکه باعث شد اسم مازیار اسلامی به عنوان مترجم مقاله برای همیشه در ذهنم باقی بماند و مرا به نوشتههای دیگرش علاقهمند کند.
بنابراین وقتی اسم او را روی جلد کتاب «سایههای نوآر» دیدم، میدانستم که بیتردید با اثری روبرو شدم که حتما به یکی از عزیزترین کتابهای عمرم تبدیل میشود. هر کدام از این دو اسم به تنهایی میتوانست به اندازه کافی مرا برای خواندن کتاب ترغیب کند، چه برسد که حالا هر دو در یک کتاب جمع شده بود. حتی اگر با همه کتابهای مازیار اسلامی هم آشنا نباشید، حتما کتاب بینظیر «گشت و گذاری با اسکورسیزی در سینمای امریکا» او را خواندهاید که تجربه خواندن آن بیشتر به فیلم دیدن میماند.
کتاب «سایههای نوآر» که به تازگی توسط انتشارات مینوی خرد منتشر شده، مجموعه مقالاتی از نویسندگانی چون فردریک جیمسن، اسلاوی ژیژک، الیزابت کاوی، مارک ورنه، جنت برگسترام، دین مکانل، فرد هیل، مانتیا دیاوارا، دیوید ایر و جین ال واکر با رویکردهایی متفاوت و متنوع در بررسی سینمای نوآر است که جوآن کوپژک به عنوان ویراستار انگلیسی و مازیار اسلامی به عنوان سرپرست مترجمان و ویراستار فارسی آنها را گردآوری کرده است.
هرچند همین که بالاخره کتابی درباره سینمای نوآر که اتفاقا محبوبیت زیادی در میان سینمادوستان دارد، در دسترس مخاطبان قرار گرفته، آن را اثری مهم و ارزشمند میکند اما آنچه به کتاب حال و هوای متفاوتی میبخشد، رویکرد چالشی و انتقادی مقالات نسبت به نوآرهای کلاسیک مثل آثار فیلمسازانی چون فریتس لانگ و بیلی وایلدر و نویسندگانی مثل ریموند چندلر، جیمز کین و کرنل وولریچ در کنار تحلیل و بررسی تحول مضمونی، فرمال، تاریخی، فلسفی و سیاسی نوآر در دورههای جدید حیاتش با نگاهی به آثار فیلمسازانی مثل دیوید لینچ است.
البته فقط کافیست مقدمه اسلامی را در ابتدای کتاب بخوانید تا متوجه شوید که کتاب چطور میتواند درک و شناختتان از نوآر را عمیقتر کند، ارتقا ببخشد و دریچههای تازهتر را به دنیای تلخ و سیاه نوآر به رویتان بگشاید. تازه بعد از خواندن کتاب دلتان میخواهد دوباره همه فیلمهای نوآر قدیمی و جدید را ببینید. انگار با تغییری که در دریافتهایتان رخ داده، دوباره آنها را کشف کردهاید.
اما قول میدهم هنوز خواندن مقدمه را تمام نکردهاید که عاشق کتاب میشوید، آنجایی که اسلامی از ملویل محبوبمان اسم میبرد و میگوید «فیلمهای ملویل نوآرهایی درباره نوآر امریکایی بودند... تجسم تمامعیار و تغزلی رابطه ملویل با نوآر امریکایی، رابطه ژرف کاستلو و پرندهاش در «سامورایی» است... پرنده تجربههایی را برای جف صید میکند که سویه انسانی جف ناتوان از صید آن است و این دقیقا همان نسبتی است که نوآرهای ملویل با نوآرهای امریکایی دارد».
همین که اسلامی کتابش را با ارجاع به ملویل کبیر شروع میکند، کافی است تا به سلیقه بینظیرش در انتخاب و گزینش مقالات اعتماد کنید. حالا دیگر بعید میدانم کسی بتواند کتاب را کنار بگذارد و خواندن آن را به تاخیر بیندازد، حتی اگر کلی کار مهم عقب افتاده داشته باشد!
5858
نزهت بادی
کد خبر 215621
نظر شما