مارلون براندو که سوم آوریل سالروز تولد اوست، دو بار اسکار بهترین بازیگری را به دست آورد. یک بار برای فیلم «در بارانداز» و دیگری برای فیلم «پدرخوانده». شاید هیچ کس فکرش را هم نمیکرد که روزی تری مالوی به عنوان جوان شورشی و کله شق به دون کورلئونه در جایگاه یک رئیس مافیای آرام و خونسرد تبدیل شود.
همفری بوگارت به درستی گفته بود که «من با کت و شلوار وارد سینما شدم و به عنوان یک گنگستر لات جا افتادم و براندو با تیشرت و جین به سینما آمد و بجای یک جنتلمن در آن شناخته شد».
همانطور که میدانید کمپانی پارامونت با انتخاب براندو برای نقش پدرخوانده مخالف بود و فرانسیس فورد کوپولا آنقدر سر این موضع پافشاری کرد که نزدیک بود اخراج شود، اما درنهایت کوپولا پیروز شد و براندو بر صندلی افسانهای پدرخوانده نشست.
نمیدانیم که آیا اصرار کوپولا با توجه به جایگاه اسطورهوار براندو در میان بازیگران بوده است یا نه، اما نتیجهای که به دست آمده، بیتردید یکی از بهترین انتخابهاست. چون همین که مردی با سابقه براندو در مقام پدرخوانده مینشیند، قدرت، ابهت و شکوهی به نقش میبخشد که همه را افسون میکند و به تسلیم وا میدارد.
مارلون براندو و فرانسیس فورد کوپولا در پشت صحنه «پدرخوانده»
انگار جایی که براندو ایستاده، زمین سنگینتر به نظر میرسد و دیگران در زیر سایه وی قرار دارند و بوسهای که بر دستش میزنند، سزاوار مردی است که توانست دنیای بازیگری را تکان دهد و تغییر و دگرگونی عظیمی در سبک آن به وجود آورد.
در طول تاریخ بازیگری سینما هیچ کس به اندازه براندو مورد ستایش قرار نگرفته و بر نسلهای بازیگری بعد از خود تاثیر نگذاشته و به عنوان نابغه، اسطوره و غول بازیگری خوانده نشده است، تا جایی که به قول اسکورسیزی میتوان بازیگری در سینما را به قبل و بعد از براندو تقسیم کرد.
حضور براندو به عنوان جوان عاصی در دهه 90 الگوی بازیگران شورشی مثل جیمز دین، پل نیومن، وارن بیتی و استیو مکویین بود. جیمز کان و آل پاچینو فقط در فیلم پسران براندو نبودند، بلکه واقعا خود را وامدار مردی میدانستند که در دنیای بازیگری پدرخوانده همه بود. همانطور که جک نیکلسن گفته است که «ما همه فرزندان براندو هستیم» و به قول جیمز کان «هر کس از هم نسلیهای من بگوید که از براندو تقلید نکرده، دروغ گقته است».
اما سرگذشت براندو در فیلم «پدرخوانده» به مسیری که در بازیگری پیمود، بیشباهت نیست. آنقدر بزرگ بود که وقتی به تدریج کنار گذاشته شد و جایش را به نسلهای جدیدتر داد، احساس کردیم که قدرت هم میتواند چیز وحشتناکی باشد و عاقبت تلخی را به دنبال بیاورد.
وقتی آل پاچینوی جوان بر صندلی افسانهوار پدرخوانده نشست و براندو در کنارش ایستاد و بر شانهاش دست گذاشت و او را بوسید، مطمئن شدیم دیگر دوران اوج و شکوه براندو تمام شده است و باید با قهرمان کهنهکارمان وداع کنیم.
براندو تناقض موجود در قدرت را به خوبی فهمیده بود که به تلخی گفت «موفقیت بزرگ همانقدر میتواند آدم را ویران کند که شکستهای سخت». این دیالوگ فقط برازنده پدرخوانده سینمای جهان است که میداند سقوط از اوج قلههای بلند دردناکتر است.
5858
نزهت بادی
کد خبر 206092
نظر شما