آیت‌الله ایازی: پشت قصه تثبیت مرجعیت امام، شخص آیت‌الله منتظری بود

آیت‌الله محمدعلی ایازی: من خودم از ایشان [آیت‌الله منتظری] شنیدم که می‌گفتند چند ماه تحت شکنجه بودند تا در پرونده‌ای مربوط به حضرت امام، بازجویی‌ها را امضاء کنند.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از جماران، عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم با اشاره به نقش پررنگ آیت‌الله منتظری در نهضت امام خمینی(س)، گفت: آیت‌الله منتظری بیش از صد نامه با دست مبارک خودشان برای علمای بلاد نوشتند تا مرجعیت امام را اعلام کنند. در واقع همه می‌دانند پشت قصه تثبیت مرجعیت امام، شخص آیت‌الله منتظری بود. حتی جامعه مدرسین آن زمان با مدیریت ایشان بود. اگر جامعه مدرسین افتخاری در مبارزه دارد، مدیون افرادی است که در رأسش آیت‌الله منتظری قرار داشت و نقش مهمی در رهبری و حمایت از امام ایفا کرد.

مشروح گفت‌وگوی خبرنگار جماران با آیت‌‎الله محمدعلی ایازی را در ادامه می‌خوانید:

امروز سالگرد مرحوم آیت‌الله‌العظمی منتظری است؛ باتوجه‌به این‌که حضرت‌عالی با ایشان آشنایی نزدیک داشتید و از شاگردان ایشان هم بودید، دوست داریم درباره همراهی ایشان با نهضت، به‌ویژه شکنجه‌هایی که دیدند و همراهی‌شان با امام و انقلاب در دوران قبل از انقلاب، برای ما بیان کنید.

شخصیت آیت‌الله منتظری در دوران پیش از انقلاب ابعاد مختلفی دارد؛ یکی پیش از رفتن ایشان به زندان و تبعید است و یکی پس از رفتن حضرت امام به ترکیه و بعد هم تبعید به نجف. بدون شک ایشان شاگرد مبرز آیت‌الله بروجردی و بعد امام بود که با استاد مطهری درس ایشان را رونق بخشیدند. از طرف دیگر در غیاب امام مرجع و ملجأ جریان مبارزه و شخصیت علمی محل مراجعه مردم، به‌ویژه انقلابیون و شاگردان ایشان بود. محوریت آیت‌الله منتظری در علم و مبارزه برای همه آشنایان به انقلاب امری بدیهی است.

این مسئله تقریبا برای همه خواص روشن بود؛ کسی که مسائل نهضت را مدیریت و بزرگان بسیاری را می‌کند، آیت‌الله منتظری بود و طبعا بسیاری از مسائل و گره‌های علمی و سیاسی که در آن دوره پیش می‌آمد، به دست ایشان باز می‌شد و مراجعات نیز به ایشان بود. این‌که ساواک به دنبال هر جریان و اتفاق سیاسی به سراغ ایشان می‌آمد و زندان و تبعید و شکنجه ایشان شاهدی بر این نکته است. کافی است جلد اول خاطرات ایشان و سایر مبارزان را بخوانید تا ببینید نقش ایشان چگونه پر رنگ است.

شهریه‌ای که امام با نام آیت‌الله آشتیانی در قم می‌دادند، عمدتا ایشان تأمین می‌کرد. همچنین مسائلی که حضرت امام می‌خواستند به ‌صورت فقهی منتقل کنند، باز به ایشان ارجاع می‌دادند؛ به ‌عنوان یک فقیه، چنان‌که در سال ۱۳۵۱ و در جریان قضایای کتاب «شهید جاوید» که ایشان را متهم به وهابیت کردند، امام در آن سخنان مشهورشان قریب به این مضمون به صورت کنایه نوشتند کسانی [را] متهم به وهابیت می‌کنند که علم‌شان اگر بیشتر از فقهای بزرگ آن زمان قم نباشد، همانند آن‌هاست.

در خصوص شکنجه‌ها، من خودم از ایشان شنیدم که می‌گفتند چند ماه تحت شکنجه بودند تا در پرونده‌ای مربوط به حضرت امام، بازجویی‌ها را امضاء کنند. ایشان در جلسه‌ای که من و جمع دیگری حضور داشتیم، فرمودند که نزدیک ۲۰ روز مرا شکنجه می‌دادند تا برگه بازجویی‌های مربوط به امام را امضاء کنم. در آن نامه‌ها نوشته بودند «خمینی»، اما ایشان مقاومت می‌کرد و می‌گفت باید بنویسید «آیت‌الله خمینی» تا من امضاء کنم. آن‌ها حاضر نمی‌شدند تا این‌که بعد از ۲۰ روز راضی شدند برگه‌های بازجویی را به شکلی که ایشان می‌خواست پر کنند تا احترامات فائقه مرحوم امام رعایت شود و ایشان امضا کند.

همچنین در قصه تحصنی که بعد از دستگیری ایشان در تهران برگزار شد و جمع زیادی از شاگردان امام، علما و مراجع را دعوت کردند (مانند آیت‌الله میلانی از مشهد، آیت‌الله شریعتمداری و آیت‌الله محلاتی شیرازی از شیراز و از قم و مراجع دیگر)، مدیریت اصلی با آیت‌الله منتظری بود. در خاطرات آقای امینی و آقای مشکینی هم آمده است که ایشان چگونه مدیریت می‌کردند تا افراد [را] بیاورند و از ایشان حمایت کنند تا آزاد شوند. آقای اشرفی اصفهانی (محمد) هم در خاطرات‌شان می‌گویند که آیت‌الله منتظری بیش از صد نامه با دست مبارک خودشان برای علمای بلاد نوشتند تا مرجعیت امام را اعلام کنند. در واقع همه می‌دانند پشت قصه تثبیت مرجعیت امام، شخص آیت‌الله منتظری بود. حتی جامعه مدرسین آن زمان با مدیریت ایشان بود. اگر جامعه مدرسین افتخاری در مبارزه دارد، مدیون افرادی است که در رأسش آیت‌الله منتظری قرار داشت و نقش مهمی در رهبری و حمایت از امام ایفا کرد.

نکته دیگر، رسیدگی به خانواده زندانیان سیاسی قبل از انقلاب بود. آیت‌الله منتظری علی‌رغم همه فشارها، به جدیت این مسئله را دنبال می‌کردند. موضع ایشان قبل از انقلاب و بعد از انقلاب درباره خانواده زندانیان از هر گروه این بود که نباید فشار بر آنان وارد شود و آنان کاری نکرده‌اند که در فشار قرار گیرند. با توجه ‌به قدرت علمی و حمایتی که وجود داشت و همه می‌دانستند ایشان نفر بعد از امام است، به ایشان مراجعه می‌شد. ایشان به ابعاد عاطفی و جزئیات زندگی خانواده‌هایی که سرپرست‌شان در زندان بود توجه خاص داشتند. شخصیت‌های دیگری مثل آیت‌الله هاشمی رفسنجانی و دیگران هم این کار را می‌کردند، اما کسی که سیطره بر همه جهات داشت، آیت‌الله منتظری بود.

در آغاز سال۵۰ که ایشان و جمعی دیگر را از قم دستگیر کردند، باز هم محوریت با ایشان بود. در سال ۵۶ نیز یک بار دیگر جمع بسیاری ازجمله ایشان را دستگیر کردند و بعد از مدتی به تبعید فرستادند. ما آن سال‌ها به دیدن تبعیدی‌ها می‌رفتیم؛ ایشان نقش محوری داشتند. البته در آن دوره، نفر دوم شاید آیت‌الله عبدالرحیم ربانی شیرازی بود که ایشان هم شخصیت بسیار بزرگ علمی بودند و جا دارد از ایشان یاد شود. یادم هست در کردستان که هر دو تبعید بودند (آقای ربانی شیرازی در پیرانشهر و ایشان در سقز)، یک شب خدمت ایشان بودم؛ بحث بر سر این بود که اگر اتفاقی برای مرحوم امام بیفتد چه باید کرد و چه کسی جایگزین شود؛ اجماع همه آن‌ها این بود که تنها کسی که می‌تواند جایگزین ایشان شود، آیت‌الله منتظری است.

این روزها بعضی از سلطنت‌طلب‌ها القا می‌کنند که اساسا شاه شکنجه‌گر نبوده و ساواک شکنجه نمی‌کرده است؛ اما همان‌طور که اشاره فرمودید، ایشان شکنجه‌های زیادی دیدند.

بله؛ شکنجه‌هایی فوق‌العاده سنگین. شکنجه‌ای که شلاق و کابل در برابرش چیزی نیست. شکنجه‌ای بود به نام «آپولو» که طرف را حلق‌آویز شکنجه می‌کردند. ایشان در اوین از کسانی بود که با آپولو شکنجه شدند و اسناد و مدارکش وجود دارد. حتی گاهی که من خدمت‌شان می‌رسیدم، ارتعاشی در بدن داشتند؛ هیچ‌وقت ابراز نمی‌کردند، اما همه می‌دانستند این ارتعاش اثر آن شکنجه‌های زندان است.

اگر نکته دیگری به‌ عنوان حسن‌ختام هست، بشنویم.

دو نکته دیگر قابل‌توجه است: اول این‌که در آستانه ورود امام، تحصنی در دانشگاه تهران برگزار شد که علمای بلاد از شهرها آمده بودند. اتاقی بود که سران نهضت مثل آیت‌الله منتظری، آیت‌الله طالقانی، آیت‌الله اردبیلی، آیت‌الله ربانی شیرازی و چند نفر دیگر در آن بودند. بنده آن زمان رابط بین آن اتاق و مسجد دانشگاه بودم و می‌دیدم که موضع و جهت‌گیری آیت‌الله منتظری چقدر تأثیرگذار و سرنوشت‌ساز و دارای اهمیت است.

همین جایگاه باعث شد بعد از انقلاب، وقتی وضعیت حال امام نامساعد شد و می‌خواستند برای آینده پیش‌بینی کنند، ایشان به ‌صورت طبیعی و با اتفاق اکثریت در خبرگان به ‌عنوان قائم‌مقام مطرح شدند. هرچند ایشان هم آن زمان و هم بعدها اصرار داشتند که علاقه‌ای به این سمت ندارند. ایشان نشان دادند که وابستگی و علاقه به قدرت نداشتند و مسئله اصلی برای‌شان مردم و شعارهای انقلاب بود؛ لذا برای‌شان مهم نبود که رهبر باشند یا نه. مهم ماندن پای آن شعارها بود که وقتی براساس فهم و تصور خود، احساس کردند در آن شرایط نمی‌توانند، با سخنان و موضع‌گیری از مردم عذرخواهی کردند.

نکته دوم، جامعیت ایشان بود. ایشان در زندان هم که بودند، روابط بسیار خوبی با همه جریان‌ها و گروه‌ها داشتند و نوعی رواداری و تحمل عقاید مختلف در ایشان وجود داشت. بر اثر تجربه و تماس با جریانات مختلف سیاسی و مذهبی، نگاهی جامع پیدا کرده بودند که باعث شد بعد از انقلاب هم ملجأ و مرجع جریان‌های مختلف باشند تا بتوانند راحت با ایشان سخن بگویند و مطالب‌شان را مطرح کنند. این دو نکته را می‌خواستم در پایان عرض کرده باشم.

۲۵۹

کد مطلب 2159233

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 4 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین