شرق: دور جدید مذاکرات هستهای بین ایران و گروه 1+5 متشکل از آمریکا، روسیه، انگلیس، فرانسه، چین و آلمان در سوم خرداد جاری در بغداد برگزار میشود. موفقیت این دور از مذاکرات هستهای بستگی به این دارد که دو طرف درگیر، اصول مورد نظر خود برای اعتمادسازی اولیه را بپذیرند تا راههای چانهزنی برای تامین منافع در مرحله بعدی باز شوند.
اصول ایران و گروه 1+5 در مذاکرات هستهای کاملا مشخص است. برای ایران پذیرش حق غنیسازی اورانیوم در خاک ایران یک اصل غیرقابل برگشت است. برای 1+5 نیز اطمینان از عدم تسلیحاتی شدن برنامه هستهای ایران یک اصل مشخص است. در این مرحله پذیرش اصول مورد نظر دو طرف یک مساله سیاسی- استراتژیک و در سطح روابط دولتها و سیاست قدرت است. موفقیت اصلی ایران در روند مذاکرات نیز ایجاد «برابری سیاسی» برای قبولاندن اصول خود بوده است. حتما هم اعضای 1+5 به خصوص آمریکا با آگاهی از این مساله وارد دور جدید مذاکرات شدهاند. در این شرایط، بحث اصلی طرفین در مذاکرات بغداد، ایجاد اعتمادسازی اولیه برای چانهزنی و به حداکثر رساندن منافع از سوی دو طرف درگیر است. در اینجا منافع ایران در حفظ اهرمهای استراتژیک برای پیشبرد منافع حداکثری خود در روند مذاکرات است. منافع 1+5 نیز چانهزنی برای اعمال قوانین سخت در قالب تصویب پروتکل الحاقی برای جلوگیری از انحراف هستهای است. برای ایران چانهزنی به منظور تامین منافع در چارچوب قوانین NPT چشمانداز بهتری از موفقیت را ارایه میدهد. برای غرب چانهزنی در قالب روندهای سیاسی- امنیتی در روابط قدرت موجود در سازمان انرژی اتمی (IAEA) و تداوم فشارهای سیاسی برای مهار و مدیریت روند مستقل فعالیتهای هستهای ایران به خصوص حفظ انحصار سوخت هستهای در دست قدرتهای بزرگ در حد امکان و در چارچوب قواعد سختگیرانه آژانس یک موفقیت است.
برخلاف بعضی از دیدگاههای بدبینانه که به دلیل سرسختی دو طرف درگیر احتمال شکست مذاکرات بغداد را مطرح میکنند، در شرایط فعلی چشمانداز موفقیت مذاکرات چندان هم تاریک نیست. برعکس، تحول عمده در روند مذاکرات جدید، رسیدن دو طرف به نوعی «واقعگرایی متقابل» در شرایط فعلی حتی چشمانداز مثبتی را از مذاکرات به دست میدهد. البته نباید انتظار داشت که در مذاکرات بغداد الزاما تمامی مسایل موجود حل و فصل شوند.
ویژگی برنامه هستهای ایران، یعنی جنبه ملی و استراتژیک آن از یک سو و ارتباط آن با مسایل ژئواستراتژیک منطقهای و امنیت بینالمللی از سوی دیگر به گونهای است که تمامی طرفهای درگیر را وادار به همکاری برای حل این مساله میکند. به عبارت دیگر، ادامه بحث هستهای ایران به نفع صلح و امنیت منطقهای و جهانی نیست. بر این مبنا هیچکس هم انتظار ندارد که این مساله تا ابد ادامه یابد.
تحولات در سطح منطقهای و جهانی نیز حل سریعتر بحران را ضروری میکند. در سطح منطقهای، انقلابهای عربی چشمانداز صلح و ثبات منطقهای را به چالش کشیده و از این لحاظ دستیابی به یک راهحل برای برنامه هستهای ایران و به تبع مدیریت اهرمهای نقش و نفوذ ایران در دوران بیثباتی خاورمیانه به نفع آمریکا و غرب است. در سطح جهانی هم تحول سیاسی در رهبری و صحنه سیاست روسیه و فرانسه، خود چشمانداز حفظ ائتلاف شکننده 1+5 را به چالش میکشد. در مورد روسیه، با روی کار آمدن مجدد پوتین در صحنه سیاسی این کشور و با توجه به موضع فعالانه روسیه در تحولات منطقهای از جمله وتوی قطعنامه ابتکاری غرب علیه رژیم بشار اسد در شورای امنیت، همه نشانهها حاکی از نزدیکی بیشتر روسیه و ایران برای تامین منافع مشترک منطقهای دو کشور در چارچوب حفظ توازن قوای فعلی در منطقه است. از این لحاظ به نظر میرسد که روسیه سیاست فعالانهتری را به نفع موضع هستهای ایران و مخالفت با سیاستهای یکجانبه غرب از جمله جلوگیری از تصویب قطعنامههای جدید تحریم اقتصادی یا اقدام نظامی در شورای امنیت خواهد گرفت. از سوی دیگر، با روی کار آمدن اولاند در فرانسه نیز احتمالا شاهد تحول در سیاست فرانسه نسبت به برنامه هستهای ایران به خصوص در خروج از مواضع سرسختانه در اعمال تحریمها و فشارهای سیاسی این کشور در مقایسه با دوران سارکوزی خواهیم بود. حداقل این است که فرانسه همانند سابق دنبالهروی آمریکا نخواهد بود و سیاست مستقلتری را در پیش خواهد گرفت. اروپا و فرانسه در دوران رکود اقتصادی به سر میبرند. بنابراین اتحادیه اروپا دیگر نمیتواند کاملا و در یک روند طولانی منتظر نتیجهبخش بودن سیاست تحریم و فشار آمریکا باشد. در این چارچوب، امنیت انرژی و جلوگیری از افزایش نفت توجیه لازم برای اتحادیه اروپا جهت اتخاذ سیاست فعالانهتری برای حل بحران هستهای ایران فراهم میکند.
در این شرایط، هر چند دیدگاههای آمریکایی- اسراییلی سعی در القای محکم بودن ائتلاف گروه 1+5 را دارند، اما واقعیت این است که اعضای این گروه تنها در یک مساله متفقالقول هستند و آن هم جلوگیری از انحراف تسلیحاتی برنامه هستهای ایران است. وگرنه در سایر موارد از جمله چگونگی حل بحران و اعتمادسازی متقابل و ادامه مذاکرات طی زمان و در یک قالب گام به گام با هم مشترک نیستند.
البته این مساله خود یک فرصت برای جامعه بینالمللی است. چون نشان میدهد که بازیگران بزرگ منهای آمریکا میتوانند نقش مهمی در تعدیل دیدگاههای تندرو در صحنه جهانی داشته باشند که این خود به نفع صلح و امنیت منطقهای و بینالمللی است. در اینجا روسیه، چین و در درون اتحادیه اروپا آلمان و اخیرا فرانسه راحتتر میتوانند روند مذاکرات در یک قالب برد- برد را بپذیرند. چون اساسا به حق ایران در استفاده صلحآمیز از انرژی اتمی اعتقاد دارند، برخلاف آمریکا که به موضوع، بیشتر از زاویه توازن قوا و مساله بازدارندگی و بیشتر با عینک حفظ امنیت رژیم صیهونیستی اسراییل مینگرد. مساله اصلی در مذاکرات بغداد رفع «نگرانی متقابل» از طریق ارایه یک راهحل متقابل است. این راهحل باید مبتنی بر حفظ اصول و تامین منافع دو طرف باشد. پذیرش اصل غنیسازی اورانیوم در خاک ایران پذیرش اصول ایران از سوی غرب است. در مقابل اطمینانهای ایران از طریق همکاری با آژانس و اخیرا فتوای مقام معظم رهبری مبنی بر عدم خواست ایران برای دستیابی به تسلیحات هستهای خود پذیرش اصول غرب از سوی ایران است. اما در چارچوب منافع، باید به دنبال زمینههای اعتمادساز برای تامین منافع بود. یک زمینه اعتمادساز حرکت به سوی امنیت همگانی در قالب خلع سلاح عمومی هستهای در منطقه خاورمیانه است که همزمان برای ایران و گروه 1+5 سودمند است. زمینه دیگر اعتمادساز، همکاری دوطرف برای حل و فصل بحرانها و مسایل منطقهای از جمله بحران افغانستان و سوریه است. ایران دارای اهرمهای ارزشمند استراتژیک از جمله توسعه و سرعت بخشیدن به فعالیتهای هستهای خود و نقش و نفوذ در مسایل منطقهای است که نباید تا زمان اطمینان کامل از به سرانجام رسیدن مذاکرات آنها را از دست بدهد. چون این مساله خود میتواند توازن سیاسی بهدست آمده در پیشبرد مذاکرات را به ضرر ایران تضعیف کند. تمامی شواهد نشان میدهند که ایران مصمم به همکاری و حل مساله هستهای خود است. از این لحاظ، مسوولیت شکست مذاکرات این بار بر عهده کشورهای غربی در گروه 1+5 است. از این لحاظ غرب نباید احساس کند که حضور ایران در مذاکرات نشانه ضعف این کشور است. غرب به خوبی آگاه است تداوم فشار سیاسی و تحریمها محاسبات استراتژیک ایران در موضوع هستهای را عوض نخواهد کرد. بنابراین نباید اشتباه استراتژیک عدم پذیرش بیانیه تهران در می2010 را دوباره تکرار کند که خود روند حل بحران را طولانیتر و پیچیدهتر کرد. این مساله را هم باید پذیرفت که تداوم بحران هستهای ایران در شرایط فعلی به ضرر هر دو طرف درگیر است.
برخلاف دیدگاههای بدبینانه موجود، مذاکرات بغداد میتواند گام مهم دیگری برای اعتمادسازی متقابل بین دو طرف درگیر باشد. ماهیت ژئواستراتژیک منطقهای و جهانی برنامه هستهای ایران به گونهای است که حل این بحران باید در یک روند گام به گام و طی زمان صورت پذیرد تا دو طرف زمان کافی برای تامین خواستههای واقعی خود و دستیابی به تعادل مورد نظر در صحنه سیاسی داخلی و همچنین در روابط بینالمللی خود داشته باشند. برای دستیابی به این امر مهم دوطرف قبل از هر چیز باید در مذاکرات بغداد به پذیرش قطعی «اصول» خود تن دهند تا راههای چانهزنی برای تامین منافع در مرحله بعدی باز شوند.
برای 1+5 نیز اطمینان از عدم تسلیحاتی شدن برنامه هستهای ایران یک اصل مشخص است. در این مرحله پذیرش اصول مورد نظر دو طرف یک مساله سیاسی- استراتژیک و در سطح روابط دولتها و سیاست قدرت است.
کد خبر 216046
نظر شما