شوالیه تاریکی برمی خیزد، یکی از جدیدترین این گونه آثار است. فیلمی که رکورد فروش تابستانی سینمای جهان را جابجا کرده است و کشتار 20 جولای کلرادو به هنگام اکران فیلم، خود به حاشیه ای مهم تر از شوالیه تاریکی بدل شد.
شاید بتوان مهم ترین سکانس فیلم را - از منظر سیاسی - فصل مربوط به درگیری دو جبهه شورشیان و انبوه پلیس های شهر دانست. سکانسی که تداعی گر فصل شاهکار ابتدای فیلم دار و دسته نیویورکی مارتین اسکورسیسی است و بعد از آن به شرط آن که تماشاگر پروپا قرص برنامه های خبری باشیم، درگیری های اخیر جنبش وال استریت که در طی حوادث آن، مردم و پلیس به جان یکدیگر می افتادند.
داستان فیلم شوالیه تاریکی برمی خیزد و ساختمان آن بر پایه دو دغدغه بزرگ سیاست امروز امریکا بنا شده و تلاش می کند پاسخی برای آن ها بیابد. پاسخی که مانند همیشه از بطن دستگاه اسطوره سازی هالیوود زاده می شود و با عنوان زیبای خیزش شوالیه تاریکی خودنمایی می کند. نخستین اتفاق در فیلم کریستوفر نولان حذف ژوکر و نمایش شخصیتی است که فیلم را به منظور سیاسی سازندگان آن نزدیک می کند. شخصیتی به غایت گردن کلفت و عجیب و غریب که با گذشت کمی از شروع فیلم، به نمادی سرسخت از جنبش وال استریت تبدیل می شود. نگاه کنیم به صحنه تسخیر بازار بورس توسط وی و دار و دسته اش و این که هرچه پیشتر می رویم، عطش این غول بی شاخ و دم برای تصرف شهر بیشتر و بیشتر می شود. اما رویکرد دوم فیلم، ترس از بمب اتم و انرژی هسته ای است. بمبی که در دست شورشیان است و حیات و مدنیت شهر را تهدید می کند و در نهایت این بتمن یا همان شوالیه افسانه ای هالیوود است که وال استریت و بعدتر، شهر را از وجود تروریست ها و بمب اتم نجات می دهد.
اما در این میان می توان به نکاتی دیگر نیز اشاره کرد:
1 - در این فیلم بر خلاف فیلم های پیشین بتمن، ضد قهرمان اثر از فضای فانتزی فاصله می گیرد و در شکل و شمایلی آشنا و سیاست زده ظاهر می شود. جالب آن که بتمن نیز چاره ای جز مقابله با این تنها شرور داستان ندارد. گرچه حریف - یا حریفان وی - در دنیای واقعی 99 درصد (اشاره به شعار اصلی معترضین در جنبش وال استریت) جمعیت مردم شهرش را تشکیل داده باشند! آن ها که خواستشان کسب زندگی بهتر و شرایط زیست انسانی تر است. فارغ از داشتن اسلحه مخربی مانند بمب اتم!
2 - همانطور که گفته شد با ردیف کردن نشانه ها در کنار یکدیگر، ضد قهرمان فیلم در جهان واقعی، بنیانی آرمانی و ایده آل دارد. او نماینده یا شاخص همان مردمی است که ماه ها و ماه ها به اعتراض بر علیه سرمایه داری لجام گسیخته و سیاست های غلط رفاه عمومی در امریکا پرداخته و حالا ماشین صنعتی هالیوود و نظام سرمایه داری حامی آن، از این مردم، هیبتی شیطانی و اهریمنی ساخته است. شمایلی که اگر به آن مجال بدهند، رشد کرده، تکثیر می شود و شهرها را به نابودی می کشاند.
3 - بتمن، زمانی دیدنی و جذاب است که بتوان با وی همذات پنداری کرد و از شخصیت ضد قهرمان فیلم - که اصولا فانتزی و غیر سیاسی است - متنفر بود. اما این بار پس زمینه سیاسی فکر تماشاگر، مدام در برابر وی ظاهر می شود و لذت تماشای فیلم را به تعویق می اندازد. به رغم آن که ساختار، تکنیک و تمامیت فیلم بی نظیر و در اوج جلوه می کند.
4 - مردی وارد سینمایی در کلرادو می شود و تماشاگران شوالیه تاریکی را به رگبار می بندد. 12 انسان بی گناه می میرند و عده بیشتری زخمی می شوند. آیا این اتفاق، واکنشی - خودآگاه یا ناخودآگاه - به جابجایی ضد قهرمان های گاه و بیگاه هالیوود نیست؟ این که مردم و خواسته های آن ها را در برابر اسطوره قرار دهی و آن ها را به جان یکدیگر بیندازی؟! این جاست که دیگر از دست شوالیه مدرن نیز کاری بر نمی آید و باید چند روز بعد در مراسم تدفین تماشاگرانش شرکت کند. بی شک اسطوره، زمانی اسطوره ای کارا و پویاست که دشمن وی درست و حساب شده انتخاب شده باشد. در حالی که به اساطیر می توان دروغ گفت و سرشان کلاه گذاشت، اما به مردم نه … آن ها حسابشان فرق می کند و قطعا در بحران معادلات چند مجهولی زندگی امروزشان جایی برای شوالیه ها در نظر نمی گیرند.
نظر شما