«شب دوم ماه رمضان را با رقص شری‌هان به مناجات نشستند؛ آن هم نه با دهان، که با چشم‌های از حدقه درآمده در برابر صفحة تلویزیون عراق! بهترین نام برای آن‌ها همانی بود که درویش نادرویش می‌گفت: «این‌ها امت شری‌هان هستند!»»

به گزارش خبرآنلاین،  «جهنم تکریت» شامل خاطرات سرهنگ آزاده مجتبی جعفری از روزهای اسارت است که تا کنون چندین بار از سوی انشترات سوره مهر تجدید چاپ شده است. این کتاب در هشت فصل با عناوین: «آتش‌بس تا العماره، بغداد شهر هزارویک شب، تکریت آغازی بی‌پایان، کربلا اسیری در خانه، عید اسارتی، در عزای امام، حزب‌اللهی‌ها و گامی به سوی ایران» تنظیم شده است.جعفری در خاطرات خود اطلاعات دقیقی از اردوگاه‌های عراق و وضعیت اسرای ایرانی در زمان جنگ و پس از اعلام آتش‌بس می‌دهد.

 

بخش هایی از این کتاب را با هم مرور می کنیم: «برزخ زندگی در عراق آرام‌آرام طولانی می‌شد. ایام نوروز سپری شد و ماه رمضان آغاز شد. جعفر از اردوگاه قبلی‌اش برای ما صحبت‌هایی کرده بود؛ خصوصاً از ماه رمضان. او می‌گفت در اردوگاه 11 در هر آسایشگاه هشتاد نفر بودیم که از این تعداد، تنها چند نفر به دلایل خاصی روزه نمی‌گرفتند. آن‌ها هم هنگام ظهر خجالت می‌کشیدند برای خودشان غذا بگیرند. بقیه روزه‌ بودند و این مطلب برای عراقی‌ها بسیار عجیب به نظر می‌رسید.

چند روز قبل از شروع ماه رمضان، با عده‌ای از بچه‌ها صحبت کردم. نظرم این بود که با وضعیت رفتاری اسرای ایرانی، عده افراد روزه‌بگیر، بسیار کمتر از آن تعدادی است که بتوان روی آن حساب کرد. به هر حال ماه رمضان نزدیک شد و با همکاری و هماهنگی ارشدها آمار گرفته شد. از کل 400 نفر اردوگاه، حدود 230 نفر روزه می‌گرفتند که ثبت‌نام کردند. بیشترین تعداد، از آسایشگاه ما و کمترین تعداد از آسایشگاه 7 بود. آمار هرچند مطلوب نبود‌، اما مأیوس‌کننده هم به نظر نمی‌رسید. شب اول ماه رمضان فرا‌رسید و من به عنوان سحرخیز آسایشگاه، دو ساعت قبل از اذان صبح، مشغول گرم کردن برنج پخته‌شدة ظهر شدم. با هیتر بزرگی، آب داخل سطل را جوش آوردم و ظرف برنج را روی آن گذاشتم. حرارت حاصل از بخار آب، غذا را گرم می‌کرد. پس از گرم شدن غذا، نفرات روزه‌گیر را صدا زدم و مشغول خوردن سحری شدیم. بعد از اذان صبح و خواندن نماز چرتی زدیم و برای آمار صبح بیدار شدیم. به‌مرور، فعالیت‌ها، به شکل چشمگیری کاهش یافت و سایه‌ها خریدار بیشتری پیدا کرد. ظهرها، غذا گرفتن روزه‌خورها دیدنی بود. از آنجا که مسئول آشپزخانه خودش روزه نمی‌گرفت، به نظر می‌رسید در تقسیم غذا نیز انصاف را رعایت نمی‌کند و بیشتر دلش به حال روزه‌خورها می‌سوزد تا روزه‌گیرها.

 

ما هم که در نانوایی کار می‌کردیم، در گرمای آغاز بهار نوبت‌های پخش را کم کردیم و به هر صورت، مشغول پخت نان بودیم. روز اول سپری شد و غروب بعد از آمار، به داخل رفتیم. روزه‌دارها خوشحال از یک روز روزه ماه رمضان و آرزو و دعای آزادی سریع اسیران، به افطار نشستند و مشغول خوردن غذا شدند.

تلویزیون، برنامة مذهبی پخش می‌کرد. هر کسی مشغول کاری بود و عده‌ای روی زمین روبه‌‌‌روی تلویزیون مشغول تماشا بودند. یک ساعتی هم یک جزء قرآن به صورت ترتیل از تلویزیون پخش شد. بعد ده بیست نفری سنتورزن با یک گروه خواننده مشغول شدند. این حد فاصل برنامه‌های مخصوص ماه رمضان با برنامه‌های دیگر بود.

حواسم به کار خودم بود و بیشتر در فکر حاضر کردن سحری مناسب و خوبی بودم تا بچه‌ها مشکل کمتری داشته باشند و طرحی هم برای کلاس‌های قرآن و ختم دسته‌جمعی قرآن در ذهن داشتم که ناگهان ولوله‌ای افتاد. چند نفری دویدند و عده‌ای هم با عجله به طرف تلویزیون آمدند. پرسیدم: «چه خبر است؟» یکی گفت: «شری‌هان!» گفتم: «یعنی چی؟» گفت: «بعداً می‌فهمی!»

شری‌هان، رقاص معروف مصری بود که همه‌ساله در تلویزیون‌ها، به‌ویژه در ماه رمضان، برنامة مذهبی اجرا می‌کرد.

این برنامه شامل ارائة فرهنگ مردم در ملیت‌های مختلف جهان، از اقصی‌نقاط افریقا گرفته تا قلب امریکا و اروپا و اطراف آسیا بود. این فرهنگ که به طور عمده همان فرهنگ مبتذل و فاسد اهدایی تمدن بزرگ قرن بیستم بود، توسط شری‌هان ارائه می‌شد و او که گویی استخوانی در کمر نداشت، بر صفحة تلویزیون می‌تاخت، می‌خروشید، جیغ می‌کشید و در پوشش‌های رسوای همان فرهنگ‌ها، در جهت برپا کردن مراسم ماه رمضان تلاش می‌کرد. سرم را برگرداندم. هیچ‌کس اطرافم نبود. فقط عباس با یک نفر دیگر مشغول شطرنج‌بازی بود. یاد داستان‌های پدرم افتادم که دربارة خر دجال می‌گفت. بعضی اسرای ایرانی در عراق، شب دوم ماه رمضان را با رقص شری‌هان به مناجات نشستند؛ آن هم نه با دهان، که با چشم‌های از حدقه درآمده در برابر صفحة تلویزیون عراق! بهترین نام برای آن‌ها همانی بود که درویش نادرویش می‌گفت: «این‌ها امت شری‌هان هستند!»

تلویزیون گویی تازه فرصتی پیدا کرده بود و تا آن زمان نمی‌توانست آن برنامه‌ها را پخش کند؛ سریال‌های عربی، قدیمی و جدید، پشت سر هم!‌ ساعت از 1 بعد از نصف شب گذشته بود که تازه فیلم مصری شروع شد. بعد از چرت کوتاهی، مشغول گرم کردن سحری شدم.

 

بچه‌هایی که خوابیده بودند، بعد از بیداری، از ادامه برنامه‌های تلویزیون تعجب کردند. چیزی به اذان نمانده بود که برنامة تلویزیون تمام شد.
ماه رمضان ادامه می‌یافت و شری‌هان هر روز معروف‌تر می‌شد. حتی عکس‌های برهنه و نیمه‌برهنة او، زینت‌بخش دفاتر خصوصی بعضی‌ها شد و آمار روزه‌گیران، کمتر و کمتر شد.

امید داشتیم که با توجه به اکثریت شیعه در عراق، دست‌کم شب 21 رمضان، تلویزیون تغییری در برنامه‌اش بدهد؛ ولی گویا تعمّدی در کار بود که برنامه‌ها به‌اصطلاح شادتر و مفتضح‌تر باشد؛ انگار که هیچ حادثة تاریخی و قضیة مهمی روی نداده است. حتی صحبت‌های خصوصی هم با بعضی‌ها بی‌فایده بود. کسی به حرف ما گوش نمی‌کرد. بارها به بقیه گفته بودم: «تنها چیزی که ما را نجات می‌دهد، خداست. بیایید در ماه رمضان دعایی بکنیم و از این کارها دست برداریم. ما اینجا خواهیم ماند اگر...»
و ماندیم.

 

شب‌های آخر ماه رمضان بود. تلویزیون عراق، ساعت 1:30 بعد از نیمه‌شب، اخبار کوتاهی به نام آخر‌الاخبار پخش می‌کرد. برای دریافت نتیجة سومین دور مذاکرات ایران و عراق به گوش نشستم. گویندة تلویزیون گفت: «این دور مذاکرات هم به دلیل کارشکنی طرف ایرانی، بدون نتیجه پایان یافت!»

آن‌هایی که بیدار بودند، بقیه را هم بیدار کردند. ‌آسایشگاه به ماتم‌سرا تبدیل شد. چند نفری زانوی غم بغل زدند. به شمسایی گفتم: «ماندیم!» و خندیدم. می‌دانستم که می‌مانیم. حقّمان بود که بمانیم. چند نفری هم شروع کردند به بد و بیراه گفتن. صبح، در سایة دیوارها، تفسیر خبر شب شروع شد. مفسران سیاسی اردوگاه، مشغول تجزیه و تحلیل خبر شدند. بیشتر آن‌ها این ‌طور تفسیر می‌کردند که مسئولان مملکت به فکر ما نیستند...»

 

 

 

ساکنان تهران برای تهیه این رمان تحسین شده و همچنین سفارش هر محصول فرهنگی مورد علاقه دیگر کافی است با شماره 20- 88557016 سامانه اشتراک محصولات فرهنگی؛ سام تماس بگیرند و آن را در محل کار یا منزل _ بدون هزینه ارسال _ دریافت کنند.

6060

کد خبر 233886

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • سعيد IR ۱۲:۲۸ - ۱۳۹۱/۰۵/۲۱
    0 1
    اين كه همون اخراجي هاي خودمون شد.

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین