به گزارش خبرآنلاین، منوچهر محمدی، پژوهشگر انقلاب در گفت وگو با پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله خامنه ای، به این پرسش که ترکیب مفاهیم سه گانه عزت، حکمت و مصلحت چه کارکردی در سیاست خارجی ما دارد؟، نسبت آن با دیگر اصول مطرح در سیاست خارجی چیست پاسخ داد.
وی در پاسخ به این پرسش که «عزت، حکمت و مصلحت» از لحاظ ماهوی چه مفهومی دارد و به دنبال چیست؟، گفت: این سه اصل در مقابل سه عنصر مطرح در غرب، مورد توجه قرار گرفته است. در مقابل عزت، غرور سیاسی قرار دارد. ایشان در بیاناتشان در 14 خرداد امسال، مسئلهی عزت ملی را مطرح کردند که ما باید در قبال غرور ملی که یک مقولهی مادیگرایانه است، مسئلهی عزت ملی را مطرح کنیم.
وی افزود:در حقیقت چون به هر حال ما رسولان انقلاب هستیم، به عنوان مسلمانان و مؤمنین ضرورت دارد که در جامعه جهانی عزت خود را حفظ کنیم. متأسفانه مسلمانان در قرون گذشته به علت نوعی ازخودبیگانگی و نوعی مرعوبیت در مقابل غرب ذلیل شدند و این جزء وظایف ما است که هرگز ذلیل و خوار نشویم. ایشان در عین حال عزت در سیاست خارجی را نیز تبیین کردند که ما در سیاست خارجیمان باید بر اساس عزت عمل کنیم. یعنی هرگز در مقابل دشمنان و کفار ذلیل نباشیم؛ حتی اگر به قیمت از دست دادن جان خودمان تمام شود.
محمدی با بیان اینکه حکمت هم به معنی تدبیر، خردمندی و عقلانیت است، ادامه داد: یک فرد حکیم و اندیشمند با یک فرد جاهل متفاوت است. حکیم در هر مقولهی اجتماعی سیاسی که میخواهد تصمیمگیری کند، تدبیر و خردش را به کار میگیرد. در واقع این در مقابل رفتار مزورانه و دروغمدارانهی غرب است، یعنی بر اساس همان چیزی که در سیاست ماکیاولی مطرح میشود. در غرب میگویند سیاست یعنی دروغ و حقهبازی و کلک. این همان چیزی است که ماکیاول در قرن پانزدهم مطرح کرد. رهبر انقلاب در اینجا مفهوم حکمت را با تعریف خاص خودش به کار میبرند. یعنی سیاست نه به معنی دروغ، نه کلک و نه فریب، که به معنی تدبیر و خردمندی است. بر این اساس وقتی ایشان میفرمایند سلاح هستهای خلاف شرع است و ما هرگز طبق تعالیم اسلامی به طرفش نمیرویم، هدف ایشان فریب دادن دشمن نیست، بلکه بر اساس معیارهای اسلامی صادقانه اذعان میکنند که دنبال این مسئله نیستیم. بنابراین در اینجا هم حکمت با همین معنی تعریف شده است.
دیگر اظهارات این نویسنده در گفت و گو با پایگاه اطلاع رساین دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله خامنه ای به شرح زیر است:
*در واقع در هر تصمیمگیری مصلحت اسلام و مسلمین را هر چه باشد، عمل میکنیم. در واقع بر اساس آن چیزی که مصلحت است، عمل میکنیم. یعنی با توجه به اولویتها و مصالح و منافع جهان اسلام تصمیم میگیریم و لذا این هم هدف ماست. هدف ما تصمیمگیری و تبیین آن چیزی است که بر اساس مصالح اسلامی به آن عمل میکنیم.
*مثلاً میگویند که دولت سوریه یک دولت سکولار است و شما که ادعا میکنید اسلامی هستید و برای اسلام عمل میکنید و مخالف سکولاریسم هستید، چرا با یک دولت سکولار همراهی میکنید؟ ما در جواب میگوییم وقتی همهی مستکبرین جهان بسیج شدهاند که زنجیرهی مقاومت را در منطقه نابود کنند، طبیعتاً در تقابل با این هجمه، مصلحت اسلام ایجاب میکند که از سوریه در شرایط فعلی دفاع کنیم و در عین حال بکوشیم آنها هم جهت اسلامی پیدا کنند. صرف این که طرف مقابلش یک گروه افراطی است که به نام اسلام انواع جنایات را انجام میدهد و در خدمت مستکبرین است، حتی اگر با اللهاکبر هم قیام کند، ما نباید فریب این مسئله را بخوریم و احساسی برخورد کنیم.
تاثیر صل «عزت، حکمت، مصلحت» بر دیگر نظریههای روابط بین الملل
*اینها چهارچوبهای نظری است که پس از انقلاب اسلامی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی و اندیشهی انقلاب اسلامی پیاده شده و پیش رفته است. اینکه آیا دیگر اندیشهها و مکاتب از اندیشهی انقلاب اسلامی اثر گرفته است یا نه، باید بگوییم بله. همین بیداری اسلامی به طور عمده مُلهَم از انقلاب اسلامی و اندیشههای حضرت امام خمینی (رحمهالله) است.
* پیش از انقلاب به صرف این که مثلاً مارکسیستها ملحد هستند، با آنها مخالفت میشد و با آمریکا که مسیحی هستند و به دین الهی مجهز هستند، رابطهی خوبی داشتند و آن خصومت و دشمنی وجود نداشت. وقتی حضرت امام مسئلهی «نه شرقی نه غربی» را مطرح کردند، درواقع همهی مجموعهی شوروی و آمریکا را در قالب یک استکبار جهانی دیدند و این حرف جدیدی بود که اثرات خودش را گذاشت.
*خوب است با توجه به برگزاری کنفرانس غیر متعهدها در کشورمان به این نکته اشاره کنم که تعریف غیر متعهدها تا کنون بارها تغییر کرده است. به این معنی که وقتی غیر متعهدها را پایهگذاری کردند، صرفاً یک حرکت سلبی و نظامی بود. در آن هنگام هم شوروی و هم آمریکا تلاش داشتند با ایجاد اتحادیههای نظامی از کشورهای مختلف -مانند ناتو، سنتو، سیتو یا ورشو- در مقابل هم صفآرایی کنند. اصرار هم داشتند که کشورهای جهان سوم به آنها ملحق شوند. در مقابل این دیدگاه، بنیانگذاران غیر متعدها در سال 1957 گفتند ما نه میخواهیم به بلوک نظامی غرب بپیوندیم و نه به بلوک نظامی شرق. این شعار غیر متعهدها بود، ولی از لحاظ سیاسی در میان آنها وابستگان به غرب و به شرق وجود داشتند که هنوز هم هستند.
*البته انقلاب اسلامی کلمهی غیر متعهد واقعی را با این مفهوم مطرح کرد که ما نهتنها باید نسبت به مسائل و پیمانهای نظامی غیر متعهد باشیم، بلکه راجع به سیاستهای این دو بلوک که مجموعاً استکبار جهانی هستند نیز غیرمتعهد باشیم. انقلاب اسلامی این را ثابت کرد که میشود با هر دو مقابله کرد و میشود در مقابل هر دو ایستاد.
* بر اساس آن چیزی که رهبری فرمودند و برگرفته از آموزههای اسلام است، ما نه آرمانخواه صرف هستیم و نه واقعگرای صرف؛ ما آرمانهایی را دنبال میکنیم که باور داریم عملاً قابلیت تحقق آنها وجود دارد. لذا آن چیزی که به عنوان آرمانخواه واقعبین مطرح شده، به این معنی است که ما معتقدیم خداوند در قرآن کریم چیزی را نیاورده که قابلیت تحقق نداشته باشد و نیازی به این کار نداشت.
*بنابراین آنچه را که ما «عزت حکمت و مصلحت» میدانیم، در جامعهی جهانی همان آرمانخواهی توأم با واقعبینی است. در طول این سیوچهار سال نیز ما موفق بودهایم که یک حکومت دینی را با رعایت ارزشها و موازین اسلامی ایجاد کنیم و هیچکس این را باور نمیکرد. چنین حکومتی نهتنها دوام آورده، بلکه کارآمد هم هست و موفق شده همهی توطئههای رنگانگ را خنثی کند و روزبهروز اقتدار بیشتری پیدا کند. ما ذرهای از ارزشهای خودمان عدول نکردهایم، در حالی که مکاتب مادی در بسیاری موارد از مواضعشان عدول کرده و میکنند.
/27212
نظر شما