ناصر فیض در این شعر طنز که در سایت دفتر طنز حوزه هنری منتشر شده، نیم نگاهی به برخی مشکلات زیارت حضرت رضا(ع) دارد.

حالا که شده نوبت وام من، از این‌رو
اینقدر مشو ـ جان رضا ـ ضامن آهو
زُوّار تو هستند ز هر قوم و ز هر رنگ
سرگرم طواف تو به هر شکل و به هر بو
پرسید کسی «می‌رسد آیا به جلو دست؟»
گفتم که «من اینجا، چه خبر دارم از آن تو؟»

چون قوّت چشمان مرا حدّ و حدودی ست
حتی اگر اقدام کنم با خمِ ابرو
در صحن هم ـ آقا! ـ به‌خدا بود نصیبم
گه دسته جارو و زمانی خودِ جارو
پهلوی ضریح تو ام، اما به چه وضعی!
خدّامِ تو نگذاشت برایم پک و پهلو

با فلسفه و منطق و طب کار ندارم
بیمار تو را نیست نیازی به ارسطو
صد بار برانی اگرم از درت، آقا!
این زائرِ آواره مگر می‌رود از رو؟!

 

 

6060

کد خبر 246330

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام IR ۱۶:۵۴ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۵
    4 0
    بسیار زیبا بود.

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین