رئیس کتابخانه مجلس شورای اسلامی در مطالعات اخیر خود با حادثه ای در قرن هفتم هجری مواجه شده که وی را بسیار شگفت زده کرده است.
به عقیده این مورخ، این حادثه تاریخی، بسیار آموزنده و از جهاتی تازه است. استاد دانشگاه تهران در مطلب خود نوشته است که در سال 636 زمانی که ماوراءالنهر و خراسان به تصرف مغولان در آمده بود، شهر بخارا به عنوان مهمترین مرکز تمدنی این ناحیه، در اختیار مغولان قرار گرفته بود. تودههای مسلمان از این که مغولان مهاجم بر آنان تسط یافتهاند، ناراضی بودند. در این میان، فردی به نام محمود تارابی سر به شورش برداشت و با آماده کردن مردم و فراهم آوردن لشکری شصت هزار نفری به مقابله با آنان رفت و در مرحلهای پیروز هم شد، گرچه جانش را از دست داد.
وی مدعی مهدویت شد و گفت که وی همان مهدی است که در روایات وعده ظهور او داده شده است. طبعا وی و بخارائیان همه سنی بودند و این ماجرا ربطی به تشیع نداشت.
در این میان، شگفت پیوستن برخی از علما به وی بود. کسانی مؤید او شدند و در این ماجرا شرکت کردند. این که آنان با چه هدفی وی را تأیید کردند، دقیقا روشن نیست. داستان ادعای مهدویت تارابی و استفاده از ابزارهای مختلف، پیوستن تنی چند از فرهیختگان به وی، کشته شدن او در جنگ، آمدن توفان و تلقی آنها به عنوان کرامات، یافت نشدن جسد او و تأکید بر زنده بودن و بازگشت وی، و نیز شعارهای عدالت خواهانه و گرفتن اموال اشراف برای فقرا و نیز کشتن برخی از اهل کتاب، حکایاتی است که در این ماجرا که آن را جوینی در جهانگشای آورده آن را خواندنی میکند.
یکی از شگفتترین آنها این ادعاست که از پیروانش خواست تا بی سلاح به مقابله با مغولان بروند و همین سبب شد که سپاه شصت هزار نفری او تارومار شود. لابد به مردم گفته بوده که این کرامت اوست که همراهانش می توانند بدون سلاح به مقابله با دشمن تا بن دندان مسلح مغول بروند.
برای مطالعه متن کامل این یادداشت، لطفا اینجا را کلیک کنید.
دکتر رسول جعفریان در مطلب تازه خود، تجربه ای خواندنی از یک مدعی مهدویت را نقل کرده است.
کد خبر 246844
نظر شما