ما که در صف از فشار همدگر زائیده ایم
صبحها تا شام و شبها تا سحر زائیده ایم
از فشار جمع مردم بارها با حال زار
در کنار دکّه ی «مشتی صفر» زائیده ایم
گاه بعضی رامیان همدگر زایانده ایم
گاه ما هم در صفی، جایی دگر زائیده ایم
زیرکی می گفت: آنطوری که من کردم حساب
از زن اکبر چاخان هم بیشتر زائیده ایم!
چون که او هر سال می زاید یکی کودک، ولی
ما همین امسال، صد کاکل به سر زائیده ایم
در همین تهران هزاران بار ،فارغ گشته ایم
غیراز آن طفلان که شاید در سفر زائیده ایم
دوش با من تازه کاری در صف سیگار گفت:
بسکه می کوبندمان، از پشت سر زائیده ایم
گفتمش: عیبی ندارد ای برادر زانکه ما
پیش از اینها در صف قند و شکر زائیده ایم
دیگران در بخشهای زایمان زائیده اند
لیک ،ما در بین مردم، پشت در زائیده ایم
اندرین آشوب و غوغا، جنس کودک شرط نیست
ای که می پرسی که دختر یا پسر زائیده ایم؟
الغرض امروزه دیگر کار ما زائیدن است
گوش شیطان کر، فقط بی درد سر زائیده ایم
از کتاب رفوزه ها.(تهیه تلفنی کتاب:20-88557016)
6060
نظر شما