عراق پس از صدام شاهد رقابتهای آمریکا و ایران به عنوان دو بازیگر اصلی خارجی بوده است که هریک در پی تاثیرگذاری بر روند جدید دولتسازی در این کشور بودهاند. از یکسو آمریکا خواستار تبدیل کردن عراق به یکی از متحدین مهم و کانونی خود در خاورمیانه بوده که موازنهسازی در برابر ایران از ابعاد و مولفههای مهم آن محسوب میشود.
از سوی دیگر جمهوری اسلامی ایران خواستار آن بوده که عراق بار دیگر همانند دهههای گذشته به تهدیدی امنیتی برای آن تبدیل نشود و بهخصوص حضور و نفوذ آمریکا در این کشور در دوره پس از صدام از نگرانیهای تهران در خصوص همسایه غربی خود بوده است. اما دولت جدید عراق در این میان سعی کرده است تا ضمن توجه به ملاحظات هریک از این دو بازیگر رقیب حمایتهای خاص هریک از دو طرف را برای پیشبرد روند دولتسازی و بهبود شرایط داخلی خود بدست آورد. رهبران عراق از نقش و تاثیرگذاری هریک از این بازیگران و همچنین نگرانیهای آنها آگاهند و در مقابل چالشهای مختلف داخلی و منطقهای نیز ترجیح دادهاند تا از پشتیبانیهای آمریکا و ایران بهرهمند شوند.
با این حال تنظیم روابط با آمریکا و ایران که نیازمند چهارچوبی متوازن و دقیق و جهتگیریها و موضعگیریهای ظریف است، هنگامی که از برخی مولفههای سیاسی و اقتصادی اولیه فراتر میرود و به حوزههای امنیتی و استراتژیک وارد میشود به چالشی جدی برای بغداد تبدیل میشود. واکنشها و نگرانیهای ایران در خصوص توافقنامه امنیتی بین بغداد و واشنگتن و همچنین اظهار نگرانی آمریکا از نزدیکی مقامات ایران و عراق و تعاملات سیاسی اساسی، ابعادی از این چالش برای مقامات عراق را نشان میدهد. اما این چالش هنگامی مهمتر میشود که عراق با توجه به نگرانیها و ملاحظات امنیتی و ملی خود مجبور میشود در خصوص مسائل و تغییرات استراتژیک منطقهای رویکردی جدی اتخاذ نماید، رویکردی که با توجه به تعارض منافع و اهداف استراتژیک ایران و آمریکا در بسیاری از مسائل منطقهای در عمده موارد مورد رضایت یکی از طرفین قرار نخواهد گرفت.
در حالی که هرکدام از دو دولت ایران و آمریکا از نیازها و الزامات عراق در تداوم روابط با رقیب خود تا حد زیادی آگاهند و در بسیاری از موارد تعاملات آن دو را به سکوت و تسامح میگذرانند، هنگامی که عراق در حوزه مسائل منطقهای مانند بحران سوریه وارد میشود، چالشها و مشکلات اتخاذ رویکرد متوازن و تنظیم روابط با ایران و آمریکا در این خصوص آشکار میشود. در مواردی مانند بحران سوریه، بغداد با توجه به ملاحظات امنیتی خود و نگرانی از سرایت بیثباتی به درون این کشور سعی کرده است رویکردی متوازن و معطوف به حفظ صلح و ثبات منطقهای با تکیه بر روشهای سیاسی و دیپلماتیک اتخاذ نماید. اما این نوع رویکردها از منظر بسیاری از مقامات و نخبگان آمریکایی به مثابه عدم همراهی بغداد با سیاستهای آمریکا در خاورمیانه محسوب میشود. در اینجا مساله مهم قابل طرح آن است که آیا میتوان منافع و ملاحظات امنیتی دولت عراق به عنوان دولتی مهم و کلیدی با چالشهای خاص خود را در این میان نادیده گرفت و در چهارچوب نگرشهایی یکجانبهگرا به این نوع موضوعات نگاه کرد؟ در پاسخ به این نوع پرسشها به نظر میرسد بتوان بر چندین نکته یا واقعیت مرتبط تاکید کرد.
نکته نخست آن است که عراق با توجه به ساختار سیاسی فدرال ـ دموکراتیک و متکثر داخلی و تنوع قومی ـ مذهبی موجود ناچار است تا سیاست خارجی متوازن و چندجانبهگرایانهای را اتخاذ نماید که از یکسو تاثیر مثبت در صلح و ثبات پیرامونی خود داشته باشد و از سوی دیگر باعث اعتراضات و انتقادات داخلی نگردد. بر این اساس همانگونه که رفتارهای سیاست خارجی عراق نیز نشان داده است عراق به سوی تشدید ناامنی و تنش در خاورمیانه تمایلی ندارد و به حل و فصل بحرانها علاقهمند است و همچنین در سطح استراتژیک نمیتواند به اتحاد استراتژیک یکجانبه با برخی بازیگران خارجی و خصومت با بازیگران دیگر مبادرت نماید. نکته دوم آن است که همانگونه که تحولات اخیر منطقهای نیز نشان میدهد خاورمیانه در حال گذار به مرحله جدیدی از تکثرگرایی سیاسی منطقهای با ظهور دولتهای مردمی است و بر این اساس انتظار شکلدهی به نظم منطقهای هژمونیک در منطقه قابل تحقق نیست و تمامی بازیگران منطقهای و قدرتهای فرامنطقهای مجبورند که به واقعیت جدید تکثر قدرت در منطقه تن در دهند. واقعیت مهم مطرح در سطح بینالمللی نیز آن است که نظام بینالملل در حال گذار به شرایط چندقطبی است و بحرانهای اقتصادی غرب و افزایش نقشآفرینی قدرتهای دیگری مانند روسیه و چین در سطح جهانی این موضوع را نشان میدهد. بر این اساس عراق در صورتی که با فشارهایی متعارض با منافع امنیتی و ملی خود مواجه شود این گزینه را در اختیار دارد تا با اظهار تمایل به سوی قدرتهای بزرگی مانند روسیه به تامین نیازمندیهای اقتصادی و امنیتی خود و اتخاذ سیاستهای مستقلتر در سطح منطقهای مبادرت نماید. بر این اساس به نظر میرسد تعدیل چالشهای عراق در عرصه سیاست خارجی و بهخصوص در تنظیم روابط با آمریکا و جمهوری اسلامی ایران جز با فهم این واقعیتها امکانپذیر نیست و در غیر این صورت افزایش فشارها برای تغییر جهتگیریهای سیاست خارجی عراق میتواند نتایج معکوس در پی داشته باشد.
منبع: موسسه مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر تهران
4949
نظر شما