قسمتی از نوشته مرحوم دکتر علی شریعتی در عید قربان:
نیمه روشنفکران بی درد و دل، خرده می گیرند که قربانی چرا؟ خدا چراخون را دوست بدارد؟ شگفتا ! شگفتا ! چرا نمی فهمند؟ این او نیست که خون می طلبد ، قربانی می خواهد، این عاشق استکه بدان سخت نیازمند است. می خواهد به او ، نه ، به خودش ،به دلش ،ایمانش ، نشان دهدکه :من اسماعیلم را نیز قربانی تو می کنم! نشان دهد که من در دوست داشتن ،در ایمانم مطلقم!
مطلق! آری قربانی !عشق تشنه می شود، خون بایدش داد.سرد می شود،آتشش باید زد. گرسنه می شود، قربانی بایدش کرد. عشق با قربانی،با خون ، نیرو می گیرد ، زلال می شود، رشد می کند،پاک و بی لک می شود،گرم و نورانی می شود..... از هر چه جز خود زدوده می گردد، مجرد ، بی غشی ، صافی ، ناب !
و اکنون عید قربان است...!
***********************************
روایتی از مرحوم جلال آل احمد در سفرنامه حج نوشته ای در تاریخ چهارشنبه دوم اردیبهشت 43 (عید قربان)
دیروز عصر از ساعت چهار مردم راه افتادند. اول پیادهها و بدوها و زنگها وبىقُبل منقلها. به طرف منى.
دیشب سختترین شبى بود که در این سفر گذراندیم. از 9 تا ده و نیم از نو برسر همان بارى راندیم. و همانجور در احرام. و در همان سرما. و درسنگلاخى دراز کشیدیم. زنها توى کامیون ماندند و مردها بر سینهکش پاىکوه. همسفرهامان در سکوت و تاریکى یا در نور چراغ قوهاى، سنگریزهمىجستند براى «رجم» فرداى شیطان. و گاهگدارى گلهاى از زیر پامانمىگذشت. بىصدا و انگار که همهشان در خواب. و فقط ضرب آرامپاهاشان، علامت حیاتشان. و گاهى گرپ خفه کف پاى شترى میان گلهگذران. و تا صبح «هىهاى» گلهداران و لولیدن همسفران، و سرما که از لباسبىحفاظ احرام مىگذشت، و سرفه من، و فکرهایى که مىکردم دربارهشرایط دوام جذبه یک سنت. مىدانستم که در چنان شبى باید سپیدهدم را درتأمل دریافت و به تفکر دید و بعد روشن شد. همچنانکه دنیا روشن مىشود.اما درست همچون آن پیرزن که چهل روز در خانهاش را به انتظار زیارتخضر روفت و روز آخر خضر را نشناخت، در آن دم آخر خستگى و سرما وبىخوابى چنان کلافهام کرده بود ک حتى نمىخواستم برخیزم. تا در تاریکىآخر شب حتى به درون خویش نظارهاى کنم. که خویش و بیگانه سخت درهمبودند و مرزها نامشخص. و در آن تنگه تاریک «مشعرالحرام» حتى مرزانسانى و حیوانى درهم رفته بود. و همچنان دراز کشیده از خود مىپرسیدم«مگر نه اینکه دعوت به همین بوده است؟ و مگر نه اینکه لبّیک را هم براىاین گفتهاى؟ و مگر از خود به در شدن یعنى چه؟»
همان روز - همان جا
پنج صبح از مشعرالحرام راه افتادیم. دو کیلومترى با ماشین آمدیم که راه بندآمد. و همین مقدار راه را در دو ساعت. بىاغراق. باید از تنگه باریکدیگرى مىگذشتیم. و همه عجله داشتند. از بالاى بارى پریدم پایین و پیادهافتادم وسط جماعت پیادگان. مىدانستم که خیمهگاه حجاج شیعه کدام سمتاست.
اول از پشت یک دیوار بلند سیمانى گذشتم همچنانکه مىرفتم احساسمىکردم که سربالا مىرویم. و راه تنگتر مىشود. گفتم لابد مثل دیگرانبسمت محل «رجم« مىرویم. همچنان سربالا مىرفتیم که یک مرتبه راه بندآمد. معلوم شد جماعت بىراهنما به کوچه بنبستى افتاده و فشار جمعیتچنان بود که یک لحظه وحشتم گرفت. تنها، در میان جمعى ناشناس، و هرکسبه زبانى. آوار برج بابلى فروریخته در یک کوچه تنگ سنگى. که خودم رااز سینه دیوار سنگچین شده کشیدم بالا، و نیم مترى از سر و کله جماعتبالا آمده، فریادى بسمت هر حاجى ایرانى کشیدم که کوچه بنبست است وباید برگشت و کمک کنید و دست به دست خبر را به آخر جماعت برسانید. کهشروع کردند و بعد به عربى «اوکفوا ما بشارع؟» و چندین بار جماعتپیرمردى را چنان به قلوه سنگهاى دیوار فشرده بود که از حال رفت. سردست گذاشتیمش سر دیوار که همسایگان محل آب آوردند تا حالش را جابیاورند. وحشت از گم شدن - وحشت از جاى ناشناس - شوق تماشا شوقبه شرکت در اعمال و مراسم از هر حاجى ملغمهاى مىسازد سر از پا نشناس،و سر تا پا هیجان، و «بىخود»ى و ذرهاى در مسیلى. همه مقدمات حاضراست تا تو ارادهات را فراموش کنى. و خود من سه بار احرامم باز شد. آنوقت تازه مىفهمیدم چرا حاجى آنقدر قُبل منقل با خودش مىآورد.
حالا از خود «منى» بگویم. درهاى است وسط کوههاى سخت. ایضاً آبرفتدیگرى با انشعابهایش در درههاى اطراف. عمارات مختصرى هست بر دوسمت خیابان اصلى، و بعد دکانها و بعد مسجد «خیف». و آخر دره، پاىتنگهاى که به مکه مىرود آخرین «جمرات». و پشت عمارات، بر خیابانها،فضاى خیمهگاهها. «جمره» اولى درست بغل برجک پلیس راهنما بود. سریک چهار راه مانند. شیطان و این همه در دسترس! و هر کدام از جمراتجرزى از سنگ. و یک قد و نیم آدم تا دو قد.
و به آبى روشن رنگ شده. و دیوارکى گرد در اطراف جمرات «اولى» و«وسطى». که ریگ و سنگ در آن جمع شود و نپراکند. و از دو سه قدمىباران سنگ و شن بود تا بیست قدمى... گرماى روز هم گذاشته بود پشتش وناهار آبدوغ خیار و بعد راه افتادن براى قربانى.
مطالب منتشر شده درباره روز عید قربان در سایت خبرآنلاین را در لینک های زیر بخوانید:
اندیشه
عید، وحدت و بیداری / نگاهی به عید قربان از دیدگاه امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری
عید قربان در بیان آیت الله جوادی آملی
حجت الاسلام فلاح زاده پاسخ داد: آیا می توان پول ذبح گوسفند در عید قربان را به فقرا داد؟
امامان شیعه در روز عید قر بان به مسلمانان چه توصیه ای می کردند؟
عید قربان، عید پیروزی وظیفه بر غریزه
فلسفه عید قربان در گفت وگو با آیت الله ری شهری/هر عملی که در آن تقرب باشد، قربانی است
در شب و روز عید قربان چه کنیم؟
تاریخ داستان ذبح اسماعیل / دو روایت کهن از قربانی شدن پسر به دست پدر
عکس
شعر
جدیدترین شعر دلخوش به مناسبت عیدقربان:گاو و میش و شتر فرقی نکند!
اجتماعی
عید قربان مراقب باشید؛ سه بیماری خطرناک ناشی از ذبح دام آلوده
عرضه مستقیم دام زنده به مناسبت عید قربان
آسمان ابری در روز عرفه و عید قربان
/30362
نظر شما