ویژه نامه خبر آنلاین در عید سعید قربان با گفتارها و نوشتارهایی از امام خمینی، آیت الله خامنه ای، آیت الله جوادی آملی، دکتر علی شریعتی، جلال آل احمد، آیت الله ری شهری، حجت الاسلام والمسلمین فلاح زاده و ...

قسمتی از نوشته مرحوم دکتر علی شریعتی در عید قربان:

نیمه روشنفکران بی درد و دل، خرده می گیرند که قربانی چرا؟ خدا چراخون را دوست بدارد؟ شگفتا ! شگفتا ! چرا نمی فهمند؟ این او  نیست که خون می طلبد ، قربانی می خواهد، این عاشق استکه بدان سخت نیازمند است. می خواهد به او ، نه ، به خودش‌ ،به دلش ،ایمانش ، نشان دهدکه :من اسماعیلم را نیز قربانی تو می کنم! نشان دهد که من در دوست داشتن ،در ایمانم مطلقم!

مطلق! آری قربانی !عشق تشنه می شود، خون بایدش داد.سرد می شود،آتشش باید زد. گرسنه می شود، قربانی بایدش کرد. عشق با قربانی،با خون ، نیرو می گیرد ، زلال می شود، رشد می کند،پاک و بی لک می شود،گرم و نورانی می شود..... از هر چه جز خود زدوده می گردد، مجرد ، بی غشی ، صافی ، ناب !

و اکنون عید قربان است...!

***********************************

روایتی از مرحوم جلال آل احمد در سفرنامه حج  نوشته ای در تاریخ چهارشنبه دوم اردیبهشت 43 (عید قربان)

دیروز عصر از ساعت چهار مردم راه افتادند. اول پیاده‏ها و بدوها و زنگها وبى‏قُبل منقل‏ها. به طرف منى.

دیشب سخت‏ترین شبى بود که در این سفر گذراندیم. از 9 تا ده و نیم از نو برسر همان بارى راندیم. و همانجور در احرام. و در همان سرما. و درسنگلاخى دراز کشیدیم. زنها توى کامیون ماندند و مردها بر سینه‏کش پاى‏کوه. همسفرهامان در سکوت و تاریکى یا در نور چراغ قوه‏اى، سنگ‏ریزه‏مى‏جستند براى «رجم» فرداى شیطان. و گاه‏گدارى گله‏اى از زیر پامان‏مى‏گذشت. بى‏صدا و انگار که همه‏شان در خواب. و فقط ضرب آرام‏پاهاشان، علامت حیاتشان. و گاهى گرپ خفه کف پاى شترى میان گله‏گذران. و تا صبح «هى‏هاى» گله‏داران و لولیدن همسفران، و سرما که از لباس‏بى‏حفاظ احرام مى‏گذشت، و سرفه من، و فکرهایى که مى‏کردم درباره‏شرایط دوام جذبه یک سنت. مى‏دانستم که در چنان شبى باید سپیده‏دم را درتأمل دریافت و به تفکر دید و بعد روشن شد. همچنانکه دنیا روشن مى‏شود.اما درست همچون آن پیرزن که چهل روز در خانه‏اش را به انتظار زیارت‏خضر روفت و روز آخر خضر را نشناخت، در آن دم آخر خستگى و سرما وبى‏خوابى چنان کلافه‏ام کرده بود ک حتى نمى‏خواستم برخیزم. تا در تاریکى‏آخر شب حتى به درون خویش نظاره‏اى کنم. که خویش و بیگانه سخت درهم‏بودند و مرزها نامشخص. و در آن تنگه تاریک «مشعرالحرام» حتى مرزانسانى و حیوانى درهم رفته بود. و همچنان دراز کشیده از خود مى‏پرسیدم«مگر نه اینکه دعوت به همین بوده است؟ و مگر نه اینکه لبّیک را هم براى‏این گفته‏اى؟ و مگر از خود به در شدن یعنى چه؟»

همان روز - همان جا

پنج صبح از مشعرالحرام راه افتادیم. دو کیلومترى با ماشین آمدیم که راه بندآمد. و همین مقدار راه را در دو ساعت. بى‏اغراق. باید از تنگه باریک‏دیگرى مى‏گذشتیم. و همه عجله داشتند. از بالاى بارى پریدم پایین و پیاده‏افتادم وسط جماعت پیادگان. مى‏دانستم که خیمه‏گاه حجاج شیعه کدام سمت‏است.

اول از پشت یک دیوار بلند سیمانى گذشتم همچنانکه مى‏رفتم احساس‏مى‏کردم که سربالا مى‏رویم. و راه تنگ‏تر مى‏شود. گفتم لابد مثل دیگران‏بسمت محل «رجم« مى‏رویم. همچنان سربالا مى‏رفتیم که یک مرتبه راه بندآمد. معلوم شد جماعت بى‏راهنما به کوچه بن‏بستى افتاده و فشار جمعیت‏چنان بود که یک لحظه وحشتم گرفت. تنها، در میان جمعى ناشناس، و هرکس‏به زبانى. آوار برج بابلى فروریخته در یک کوچه تنگ سنگى. که خودم رااز سینه دیوار سنگ‏چین شده کشیدم بالا، و نیم مترى از سر و کله جماعت‏بالا آمده، فریادى بسمت هر حاجى ایرانى کشیدم که کوچه بن‏بست است وباید برگشت و کمک کنید و دست به دست خبر را به آخر جماعت برسانید. که‏شروع کردند و بعد به عربى «اوکفوا ما بشارع؟» و چندین بار جماعت‏پیرمردى را چنان به قلوه سنگهاى دیوار فشرده بود که از حال رفت. سردست گذاشتیمش سر دیوار که همسایگان محل آب آوردند تا حالش را جابیاورند. وحشت از گم شدن - وحشت از جاى ناشناس - شوق تماشا شوق‏به شرکت در اعمال و مراسم از هر حاجى ملغمه‏اى مى‏سازد سر از پا نشناس،و سر تا پا هیجان، و «بى‏خود»ى و ذره‏اى در مسیلى. همه مقدمات حاضراست تا تو اراده‏ات را فراموش کنى. و خود من سه بار احرامم باز شد. آن‏وقت تازه مى‏فهمیدم چرا حاجى آنقدر قُبل منقل با خودش مى‏آورد.

حالا از خود «منى» بگویم. دره‏اى است وسط کوههاى سخت. ایضاً آبرفت‏دیگرى با انشعابهایش در دره‏هاى اطراف. عمارات مختصرى هست بر دوسمت خیابان اصلى، و بعد دکانها و بعد مسجد «خیف». و آخر دره، پاى‏تنگه‏اى که به مکه مى‏رود آخرین «جمرات». و پشت عمارات، بر خیابانها،فضاى خیمه‏گاهها. «جمره» اولى درست بغل برجک پلیس راهنما بود. سریک چهار راه مانند. شیطان و این همه در دسترس! و هر کدام از جمرات‏جرزى از سنگ. و یک قد و نیم آدم تا دو قد.

و به آبى روشن رنگ شده. و دیوارکى گرد در اطراف جمرات «اولى» و«وسطى». که ریگ و سنگ در آن جمع شود و نپراکند. و از دو سه قدمى‏باران سنگ و شن بود تا بیست قدمى... گرماى روز هم گذاشته بود پشتش وناهار آبدوغ خیار و بعد راه افتادن براى قربانى.

 

 

مطالب منتشر شده درباره روز عید قربان در سایت خبرآنلاین را در لینک های زیر بخوانید:

 اندیشه

عید، وحدت و بیداری / نگاهی به عید قربان از دیدگاه امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری

عید قربان در بیان آیت الله جوادی آملی
حجت الاسلام فلاح زاده پاسخ داد: آیا می توان پول ذبح گوسفند در عید قربان را به فقرا داد؟
امامان شیعه در روز عید قر بان به مسلمانان چه توصیه ای می کردند؟

عید قربان، عید پیروزی وظیفه بر غریزه
فلسفه عید قربان در گفت وگو با آیت الله ری شهری/هر عملی که در آن تقرب باشد، قربانی است
در شب و روز عید قربان چه کنیم؟

فلسفه اعیاد اسلامی

تاریخ

داستان ذبح اسماعیل / دو روایت کهن از قربانی شدن پسر به دست پدر

تبریک روز عید قربان از زبان صدام
 

عکس

رهبر انقلاب در لباس احرام

شعر
جدیدترین شعر دلخوش به مناسبت عیدقربان:گاو و میش و شتر فرقی نکند!

اجتماعی
عید قربان مراقب باشید؛ سه بیماری خطرناک ناشی از ذبح دام آلوده
عرضه مستقیم دام زنده به مناسبت عید قربان
آسمان ابری در روز عرفه و عید قربان

/30362

کد خبر 253743

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام IR ۲۲:۳۱ - ۱۳۹۱/۰۸/۰۵
    3 3
    قربانی از دیرباز وجود داشته و "هدف برتر آن هدیه و پیشکشی غیر از خون و گوشت قربانی بوده است که همان جان و روح قربانی هست" وبعدها هدف دوم عمل قربانی در ادیان استفاده از گوشت و اطعام شد. در بسیاری از جاهای دنیا (غیر از کشورهای پیشرفته) نیز هم اکنون غیر مسلمانان و یهودیان نیز سنت هزاران ساله قربانی حیوانات برای خشنودی و تقرب به خدایشان همچنان وجود دارد و بعضا در معدود قبایلی قربانی انسان که البته به خواست خود طرف می باشد و برای تقرب و پیش کش کردن خودش به خدایش خود را قربانی می کنند که خوشبختانه بسیار کم هستند و اینکار غیر قانونی بوده و مجازات سنگینی دارد ولی باز به ظاهر عاشقانی هستند که مخفیانه خود را فدای خدایشان می کنند

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین