زمانی که در نیمه دوم سال 59، کلید وزارت بازرگانی را از شهید رجایی تحویل گرفتم، لگام بازرگانی داخلی و خارجی تا حدودی از کنترل خارج شده بود. شرایط به گونهای بود که حتی سیلوها در حال جارو شدن بود و کمبود کالاهای اساسی و ضروری مردم به شدت احساس میشد. تجار و بازرگانان نیز به دلیل شرایط حاکم بر کشور که متاثر از جنگ تحمیلی بود، عملاً از دور فعالیت خارج شده بودند و دولت به ناچار خود باید امور صادرات و واردات را به دست میگرفت. به این ترتیب، دولت وارد تصدیگریهای روزمره شد به گونهای که حتی در واردات مرغ منجمد و فروش در سر چهارراهها دخالت میکرد. به یاد دارم، در زمستان سال 59، صبحهای زود عدهای از کارمندان وزارت بازرگانی را مامور میکردیم تا به فرودگاه مهرآباد رفته و از هواپیماهای باری 747 که در آن زمان کالاهای اساسی را به داخل کشور حمل میکردند، مرغهای منجمد وارداتی را تخلیه کنند. مرغ و گوشتهای وارداتی را از هواپیماهای باری با کانتینرهای سردخانهدار تخلیه و به طور مستقیم در میادین بزرگ شهر تهران و سر چهارراهها میان مردم توزیع میکردیم. بنابراین، در چنین شرایطی از یک سو باید بازرگانی خارجی را ملی میکردیم و از سوی دیگر، محدودیتهای مالی و اداری، مشکلات بیمه و حمل و نقل در جنوب و محدودیتها و تحریمها هم وجود داشت. جنگ هم سایه خود را بر همه ابعاد و شئونات حاکمیت انداخته بود و به نوعی بیاعتمادی به آینده در میان مردم به وجود آمده بود، از این رو، مردم به خرید اضافه و انبار کردن کالاها رو آورده بودند. در چنین شرایطی، سودجویان نیز بازار سیاه به راه انداخته و کالاهای مورد نیاز مردم را که در ورطه کمبود و نقصان فرو رفته بود به قیمتهای گزاف داد و ستد میکردند.
برای کنترل این شرایط و اینکه مانع کمبود کالا در کشور و حاکمیت بازار سیاه شویم، وزارت بازرگانی اقدام به تاکتیکهایی برای رفع این مشکلات کرد. از این رو، گروههای سهنفرهای را با تصویب شورای انقلاب تشکیل دادیم و نامهای نیز با این مضمون تنظیم شد که «به وزیر بازرگانی اجازه داده میشود تا سقف پنج نفر در هیات سهنفره نسبت به اعزام به خارج از کشور به بورسها و مراکز تامین کالاهای اساسی اقدام کند و این گروهها اختیارات تام دارند تا کالا خریداری و به داخل کشور بیاورند.»
در آن زمان، سه نفر به نمایندگی از وزارت بازرگانی، به بورس کشورهای مختلف اعزام میشدند و از آنجا به صورت تلفنی آنچه روی تابلو این بورسها میگذشت را با داخل ایران در میان میگذاشتند. در وزارت بازرگانی نیز افراد متخصصی مستقر شده بودند و با اطلاع از قیمت کالاهای اساسی مانند شکر و گندم و سایر کالاهای مورد نیاز دستور خرید یا فروش را میدادند. به این ترتیب، به صورت گروههای سهنفره، نمایندگان وزارت بازرگانی در بورسهای مختلف کشورها حاضر میشدند و با یکدیگر اقدام به خرید کالا میکردند و بلافاصله نیز مراحل حمل آن به داخل کشور انجام میشد.
بخشی از این اقدامات برای شکل نگرفتن بازار سیاه محصولات و کالاهای مورد نیاز کشور صورت میگرفت و وزارت بازرگانی عملاً به امور تصدیگری وارد شد. از جمله دیگر اقدامات در آن دوره، راهاندازی سه مرکز تهیه و توزیع بود. کار این مراکز نظارت بر گشایش اعتبار برای بخش خصوصی و کنترل قیمتها بود. به تدریج، تصدیگری اقلام عمدهای که از نظر تعداد کم، اما از نظر قیمت بالا بود، به این مراکز سپرده شد. این مراکز امور واردات و توزیع در شبکههای داخلی را بر عهده داشتند و در نهایت تعداد این مراکز به 11 مرکز رسید. در واقع، به مرور زمان، تصدیگری این مراکز بیشتر میشد. ابتدا با کنترل واردات در بخش خصوصی و نظارت بر تامین کالاها، قیمتها و کنترل کیفی آغاز شد و پس از آن کار به جایی رسید که این مراکز شروع به خرید و واردات، حمل و نقل و ورود اقلام به شبکه توزیع کردند. وزارت بازرگانی حتی به این نتیجه رسید که توزیع برخی اقلام عمده را هم در دست بگیرد تا علاوه بر کنترل بازار، از پیشروی بازار سیاه که ظرفیت بالقوهای نیز داشت جلوگیری شود.
*وزیر بازرگانی در دولت شهید رجایی
3939
نظر شما