چند وقت قبل نوشته ای را تابلو توجهم را جلب کرد.آن نوشته عنوان این یادداشت است:هر چه زمان را صدا زدم،برنگشت.این نوشته بهانه ای شد تا به چند نکته در خصوص مدیریت زمان اشاره کنم و سئوالاتی را که برای خودم طرح کردم با شما در میان بگذارم.آیا هر روز فهرستی از کار هایم تهیه می کنم؟آیا اولویت بندی کار هایم مشخص است؟آیا بعد از اولویت بندی طبق آن عمل می کنم؟آیا بخشی از کارها را به دیگران تفویض می کنم؟آیا می توانم تلفن های غیر ضروری را مدیریت کنم؟آیا با حسرت خوردن نسبت به گذشته زمان حال را از دست نمی دهم؟آیا در جلساتی که شرکت می کنم از زمان مفید استفاده می شود؟چقدر کارهایی را که می توانستم در زمان کوتاه انجام دهم به دلیل عدم برنامه ریزی مناسب به درازا کشید؟چقدر مراجعات شخصی در محیط کار وقت من را می گیرند؟چقدر به دلیل تردید در تصمیم گیری زمان را از دست دادم؟آیا همیشه منظم هستم تا زمان را از دست ندهم؟آیا شده انجام بعضی از کار ها را پشت گوش اندازم؟آیا می توانم با بموقع «نه گفتن» از زمانم استفاده بهتری داشته باشم؟و آیا های دیگر.
.در خصوص اهمیت زمان اشعار و جملات کوتاه زیبایی است که به چند نمونه از آنها اشاره می شود:
دم غیمت دان که دنیا یک دم است / هر که با دم همدم است او آدم است
و یا:چون نگه می کنم نمانده بسی/ هر دم از عمر می رود نفسی
ای که پنجاه رفت و در خوابی/ مگر اینت چند روزه دریابی
فراموش نشود که زمان سرمایه گران بهایی است که با هیچ چیز نمی توان آن را مجددا خریداری کنید چون قابل برگشت نیست.پس صدایش نکنید.
سید حسن موسوی چلک
کد خبر 265674
نظر شما