به گزارش خبرآنلاین، رمان «سایهدزد» نوشته مارک لوی با ترجمه مهتاب وکیل منتشر شده است. سایهدزد، یازدهمین رمان مارک لِوی، در سال 2010 بهچاپ رسید و با گذشتن از مرز فروش 450هزار نسخه در مدت دوازده ماه، پرفروشترین رمان سال فرانسه شد. مارک لوی، در این اثر، با همان سبک و زبان سادهی خود، داستان پسربچهای را روایت میکند که توانایی صحبت با سایهها را دارد و عشقها، دوستیها و روابط عاطفی او را با ظرافت و حساسیت بسیار بهتصویر میکشد. این رمان، داستان پسری با یک موهبت خدادادی است؛ او می تواند با سایه ها حرف بزند و حتی آن ها را بدزدد. سایه ها رازها را با او در میان می گذارند و از او کمک می گیرند. وقتی پسر بزرگ می شود، با پیشه کردن شغل پزشکی تلاش می کند از این موهبت برای درمان بیماران استفاده کند. اما خودش را نمی تواند معالجه کند، چون روح او سال ها پیش در جست و جوی عشق گم شده است...مارک لوی در سال 1961 در فرانسه به دنیا آمد. در 29 سالگی داستان «کاش حقیقت داشت» را نوشت و به تشویق خواهر فیلنامهنویسش (که در حال حاضر کارگردان است) آن را برای انتشارات روبر لافون فرستاد و آنها هم بلافاصله آن را برای چاپ پذیرفتند. این آغاز نویسندگی لوی بود. استیون اسپیلبرگ حق اقتباس سینمایی این کتاب را از آن خود کرد و فیلم اول باکسآفیس آمریکا را در سال 2005 به نام «درست مثل بهشت» ازروی آن ساخت.
رمانهای لوی همه در صدر فروش سال فرانسه قرار گرفتهاند و به موفقیتهای جهانی دست پیدا کردهاند. او به گفته هفتهنامهیفیگارو، پرخوانندهترین نویسنده فرانسه است.
در بخشی از رمان می خوانیم: «... بیهیچ حرفی بلند شدم و گذاشتم او چند قدم جلو بیفتد. وقتی دور شد، تازه فهمیدم یک جای کار میلنگد. سایهای که دنبال خودم میکشیدم، انگار یک متری بلندتر از حالت عادی بود، ولی سایهی مارکه کاملاً کوچک بود، آنقدر کوچک که به این نتیجه رسیدم فقط میتواند سایهی من باشد. اگر مارکه بعد از نجات دادن من، کشف میکرد از آن موقعیت برای کش رفتن سایهی او استفاده کردهام، دیگر نهتنها این ترم، بلکه کل دورهی تحصیلیام تا امتحان دیپلم در هجدهسالگی، بر باد میرفت...»
این ناشر همچنین رمان «از میان صنوبرهای سیاه» نوشته جوزف بویدن را با ترجمه محمد جوادی روانه بازار نشر کرده است. این رمان جوایز زیادی را برای نویسنده اش به ارمغان آورده است؛ برنده جایزه بهترین کتاب ادبیات داستانی سال 2009 کانادا، برنده جایزه بهترین نویسندهی ادبیات داستانی سال 2009 کانادا، نامزد جایزه ادبی ایمپک دوبلین سال 2010 از جمله این جوایز است. این رمان، دومین بخش از سهگانه برد (Bird Trilogy) است؛ سهگانهای که محمد جوادی بخش اول آن را با نام «جادهی سهروزه» سال 1389 ترجمه کرد که پس از مدت کوتاهی تجدید چاپ شد. مترجم «ازمیان صنوبرهای سیاه» به مضمون دومین رمان از سه گانه (Bird Trilogy) اشاره کرد و گفت: « این اثر درونمایهای با تأثیرپذیری از زندگی سرخپوستان کانادا در تقابل با شهرنشینی در دنیای امروز و تلاش و مبارزه برای حفظ آیینها و سنتهای گذشته است که در لایه عمیقتر داستان می توان گفت خودشناسی شخصیتها را به همراه دارد. ویل برد، پسر زاویر، و خواهرزادهاش «آنی» شخصیتهای اصلی داستان را تشکیل میدهند. ویل به کما رفته و آنی هم بهتازگی از سفر مونترال و نیویورک، در جستجوی خواهر گمشدهاش، برگشته و حالا در بیمارستان بالای سر داییاش است و سعی میکند با تعریفکردن اتفاقهایی که برایش در طی این سفر افتاده او را کما به زندگی برگرداند، و در مقابل دایی ویل هم در همان حالت کما برای خواهرزادهاش از زندگی گذشتهاش میگوید.»
«از میان صنوبرهای سیاه» با توصیفهای زیبا و روان، و گاه مبهم از شخصیتها و فضای داستان، ذهن خواننده را درگیر خود می کند و همانند رمان اول، در این اثر نیز فصلها بهطور متناوب میان تکگوییهای دو شخصیت اصلی داستان تقسیم شده است. »
در بخشی از رمان می خوانیم: «چشمهایم باز است. سعی میکنم آنها را باز نگه دارم و این سختترین کار دنیا است. چشمهای ماریوس هم باز است... به همدیگر خیره شدهایم. میخواهم سرم را بچرخانم تا چیز دیگری ببینم، اما نمیتوانم. سیاهی، روی برف، اطراف ماریوس را دربرگرفته است. متوجه میشوم خون است. چشمهایم دیگر رنگ را تشخیص نمیدهد. به چشمهایش خیره میشوم. چیزی در درونم مرا مجبور میکند آنها را ببندم. سعی میکنم با آن مبارزه کنم، مبارزهای در برابر خواب سنگین.»
6060
نظر شما