به گزارش خبرآنلاین، کتاب «زندگی زناشویی خود را متحول کنیم» با عنوان فرعی «راهکارهایی طلایی برای حفظ زندگی زناشویی» نوشته محمدرضا دژکام از سوی انتشارات ذهن آویز روانه بازار نشر شد. در شرح کتاب می خوانیم: «اگر زن و شوهری خوشبختند و شادابی و نشاط سراسر زندگی شان را پر کرده قطعاً بر حسب تصادف به این موقعیت نرسیده اند، بلکه برای این کامیابی قدم هایی برداشته اند. کسانی که می گویند فلانی شانس آورد که همسر خوبی گیرش آمد باید در طرز فکرشان تجدید نظر کنند؛ برای خوشبختی باید اقداماتی کرد که برای همه میسر است. زن و مرد دو نیروی متخاصم و رودرروی یکدیگر نیستند که بخواهند بر ضد هم باشند. آنان دو نیروی مکمل برای تولید نسل هستند. آنها پایه ریز اساس خانواده و شادی بخش زندگی اند. آنها با پیوند با یکدیگر آفریننده حیات موجودی تازه به نام انسان و برآورنده نیاز آینده جهان هستی اند، پس لازم است که در تمام لحظات گامی در جهت شناخت یکدیگر بردارند تاشادی و شادمانی، کامیابی و موفقیت را در آغوش بکشند.
یکی از انگیزه های ازدواج، کمک به رشد و تکامل زن و مرد است زیرا محیط گرم و صمیمی و فضای پر از عشق و محبت خانواده، فرصتی را برای تبادل اندیشه ها، رشد اجتماعی، فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی زن و شوهر و دیگر اعضای خانواده فراهم می کند. وقتی دو طرف، احساسات خود را با هم در میان نگذارند، ازدواج، سخت و طاقت فرسا خواهد بود. در این صورت، عصبانیت، خشم و اختلاف پدید می آید و فقدان اعتماد، زندگی زناشویی را دچار آشفتگی می کند.
اگر فکر می کنید ارتباط احساسی بین شما و همسرتان از بین رفته، باید به دنبال دلیل آن باشید؛ آیا گناهی نابخشودنی ست که چنین فاصله ای میان شما انداخته؟ شاید در عصبانیت، چیزی گفته شده یا کاری انجام شده که منجر به درد جسمی و احساسی شده است. در همین زمان ها، موضوع «انکار» هم پیش می آید تا همه چیز را برای ساختن دوباره آن پیوند احساسی، سخت تر سازد. اگر خواهان سالم ترین رابطه ممکن هستید، باید بدانید که چطور یک پیوند احساسی عمیق و قوی بین شما وجود داشته باشد، تا همه چیز آسان تر شود.»
این ناشر در حوزه روانشناسی، کتاب «شخصیت شناسی و شگردهای دفاعی» با عنوان فرعی فرار از واقعیت نوشته پیمان آزاد به تازگی منتشر کرده است.
در بخشی از کتاب می خوانیم: «ذهن همیشه مشغول است، فکر یک آن متوقف نمی شود احساس تنهایی و بی کسی دست از سر ما بر نمی دارد وقتی می خواهیم ذهنی آرام و ساکت داشته باشیم ناگزیر می شویم ذهن را هرچه می توانیم مشغول نگه داریم اضطرابی همیشه با ماست که به صورت بخش دائمی ذهن و روح ما شده ترسهای ناشناخته ای داریم که در تلاشیم از آنها بگریزیم زیرا فرار راحت تر از ریشه یابی است... همه اینگونه زندگی می کنند سرگرم کردن خود شیوه همیشگی ماست تا از سرگردانی و تنهایی نجات یابیم حتی گاه دست به مهاجرت می زنیم خاطرات گذشته آزارمان می دهد مشکل خود را در خارج از خود می بینیم آنکه در صدد فرار از خویشتن است خود را گول می زند از اینجا جهنمی برای خود توصیف می کند و از آنجا بهشتی.
انسانی که خود بیمارش را به مهاجرت برده از همان دقایق اول روند مخرب زندگی گذشته را در پیش می گیرد رقابت را دوباره شروع می کند و در کنار رقیب ایمنی خود را در خطر می بیند به دیگران کینه می ورزد و بازهم برای آرام نگه داشتن ذهن، آنرا مشغول نگه می دارد.
وقتی انتظارت یعنی منشا کینه و نفرت و شلاق عناد به خود را حمل می کنیم، خود را همچنان ملامت می کنیم و مبتلا به چشم و هم چشمی هستیم، وقتی مقایسه دید ما را اشغال کرده، زمان و مکان برای ما یکسان است. خود تنهای ما آنقدر احساس تنهایی و بی کسی می کند که گاهی نیش آزار دهنده رقیب را می خرد تا ساعاتی در معاشرت با او از بن بست روحی رهایی یابد.
برای آرام گرفتن و آسوده زیستن ناگزیریم خود را بشناسیم هم در درون خودمان و هم در ذهن اطرافیان مان با شناخت خود، ذهن آرام می گیرد هرکجا که باشد و دیگر نیازی به مشغولی ذهن نیست. از خودمان انتظار داریم انتظاری که بلای جان ماست چون خود را همانطور که هستیم قبول نداریم چون فکر می کنیم شخصیت ما مطابق با ایده آل های ما نیست ایده آل هایی که از جامعه گرفتیم انتظار و توقع بار سنگین روی دوش ماست و خلاف این انتظار نمی اندیشیم یعنی اصل زندگی را زندگی مبتنی بر انتظار می دانیم تعریف ما از زندگی این است که باید به هر وسیله موفق شویم و در موارد خاص الگوی مشخصی هم نداریم الگوهای متعدد داریم مثلا در حرف زدن، از نظر نحوه بیان مطلب از کسی تقلید می کنیم و از حیث معلومات از شخص دیگری الگو می گیریم و دیگری را بخاطر مهیج گفتن دوست داریم و...»
6060
نظر شما