آیا ونزوئلا به عصر قبل از سوسیالیسم تهاجمی باز می گردد؟

طی رقابت های انتخاباتی ریاست جمهوری 2012 ونزوئلا همه ی علاقمندان به تحولات کشور از راست گرایان تا چپ گرایان و مردم کشورهای دیگر زمانی که در تلویزیون هایشان به هوگو چاوز می نگریستند،بیشتر نگران یا کنجکاو یک مساله بودند.اینکه آیا اثری از بیماری سرطان در بدن چاوز می بینند؟و بیماری او را با میزان تحرکش در میدان رقابت ارزیابی می کردند.مساله ی بیماری سرطان و نحوه ی خرج کردن درآمد نفت توسط او، تنها ابزاری برای مخالفانش بود که ناتوانی او را بزرگ نمایی کنند.چاوز در ظاهر خود را قوی، مصمم و بااراده نشان داد و علامتی از ضعف بروز نداد،.به خواندن و رقص و پایکوبی پرداخت،گرچه دیدارهای انتخاباتیش نیز کم شد واز آرای قبلیش کاسته شد.حالا زمانی رسیده است که دیگر نمی تواند بیماریش را انکار کند.رشد سلول های سرطانی برای هیچ یک از بیماران آن قابل پیش بینی نیست،حتی کسانی که آن را بهبود یافته تلقی می کنند،در معرض ابتلای مجدد هستند.اما موضوع برای هوگو چاوز که بنیادی جدید در همه ی ارکان قدرت در کشورش نهادینه کرده ،ساختارهای اداری و سیاسی را بر مبنای دموکراسی متفاوت و بر پایه ی سوسیالیسم ستیزه گر قرار داده ،آینده ای مبهم و نامشخص را برای ونزوئلا رقم زده است.سوسیالیسم تهاجمی او در مواجهه با لیبرالیسم و نئو لیبرالیسم خط مشی و مسیر حرکت کشور را دگرگون کرده است ،انقلابی آرام،محکم و تدریجی. ادبیات ستیزه جویانه ی او با کاخ سفید زبان زد جهان شده و شهرتی برای او به ارمغان آورده است.لااقل کلماتش محوری برای سوسیالیست های دنیا شده ،گرچه برخی از سوسیالیست ها هم با اومخالف باشند.
به راستی چاوز در ونزوئلا طی یک دوره ی 14 ساله چه کرد که این حد نه تنها شرایط کشور، بلکه شرایط منطقه نیز تغییر کرد.نمی توان به شیوه ی مخالفانش اقدامات او را هیچ انگاشت ،انکار کرد و یا سراسر پوپولیستی تصور کرد.زیرا اگر این بود که دوباره پیروز نمی شدو یا اگر همراه واشینگتن می ماند که شرایطش مانند سایر هم پیمانان ایالات متحده می شد:ایستا و راکد و با ادامه ی حضور طبقه ی اولیگارش حافظ منافع.این ها شعار نیست ،بلکه واقعیت وجودی این مدل کشورهاست. هنوز وضعیت حاکم همان تئوری کشورهای اقماری و پیرامونی است.او همواره قدرت بسیج مردم را در شرایط مورد نیاز داشته است و همین قدرت بسیج در ادبیات سیاسی استمرار و رمز قدرت اوبوده است.اگر قرار باشد میراثی از چاوز به یادگار بماند، اقدامات او در بخش های زیر قابل ارائه است:
. اودر داخل کشور برای ایجاد این تغییرات استراتژی «جهش به پیش»( The Leap Forward Strategy ) را ارایه کرد. این استراتژی 10 هدف اصلی داشت:
1- حرکت به سمت تشکیل یک ساختار اجتماعی جدید؛
2- ایجاد استراتژی ارتباطی جدید با اقدام اولیه در استخوان‌بندی آن؛
3- حرکت به سمت طراحی و ترویج یک مدل دمکراتیک جدید از مشارکت عام؛
4- شتاب بخشی و ایجاد ساختار دولت جدید به عنوان نهاد؛
5- فعال کردن یک ائتلاف جدید و تدوین استراتژی کارآمد علیه فساد؛
6- توسعه استراتژی انتخاباتی جدید؛
7- سرعت بخشیدن ساختار مدل تولید جدید با انجام سیستم اقتصادی نوین؛
8- استمرار ایجاد ساختار جدید منطقه‌ای؛
9- تثبیت و تسریع در استراتژی نظامی ملی؛ و
10- استمرار حمایت از سیستم چندقطبی جدید در جامعه بین‌المل.
تدوین این استراتژی کلان نیازمند ایجاد تغییرات ساختاری وزیربنایی در جامعه ونزوئلا بود. یکی از ویژگی‌های مهم جامعه ونزوئلا در سال های ابتدایی روی کارامدن چاوز وجود رنجش و خشم شدید از عملکرد رژیم‌های گذشته بود و همین مسئله موجب شد هوگوچاوز با هراس از بازگشت اپوزیسیون سازماندهی شده، با انشعاب در طبقات جامعه ونزوئلا بتواند حمایت عمومی فراگیر و گسترده‌ای را کسب کند؛ در واقع تدوین این نظریه‌ها نوعی عمیق کردن سیاست حمایت‌گرانه، از طبقات محروم بود که از آن به عنوان نوعی دمکراسی انحصاری یاد می‌شد و به وسیله ائتلاف سیاسی رادیکال ترویج می‌گشت.هوگو چاوز با گفتمان سیاسی تغییر و تحول در همان نظام و نهادهای کشور وارد صحنة سیاسی کشور شد.
او سلطه عمودی و ریاستی احزاب سیاسی را بر کنگره، سیستم قضایی، بازار کار و حرکت‌های دهقانی تقبیح کرد و پس از پیروزی در انتخابات، اولین گام مهم و استراتژیک خود را برای تغییر قانون اساسی برداشت. . گام‌های بعدی چاوز در تثبیت قدرت سیاسی عبارت بودند از:
- احراز صلاحیت مجلس ملی نسبت به نامزدهای معرفی شده توسط رئیس جمهور؛
- بازگرداندن نظامیان مشارکت کننده در کودتای 1992 میلادی به ارتش؛
- اصلاحات در ارتش به صورت سازماندهی منسجم؛ و
- تغییرات ساختاری مورد نظر به وسیله تصویب آیین‌نامه‌ها که شکل قانونی داشت
.او سپس با درک مخاطرات ارتش که در آمریکای جنوبی سابقه ی کودتاهای متعدد را دارد سعی کرد اصلاحات در ارتش را به شیوه های زیر اعمال کند.عمدتااصلاحات در ارتش بر پایه بنیان گذاری نیروهای شبه نظامی انجام شد که مولفه های زیر را داشت.این استراتژی دفاعی کشور توسط هوگوچاوز در برنامه بولیوار 2006 در دفاع ملی به شکل سه بحث استراتژیک مطرح شده است که هر یک از آنها منتقدان و طرفدارانی داشت:
1- اولین بحث در حوزه دفاعی تقویت عناصر نظامی، ایجاد همبستگی و پیوند مطلوب بین تمام نظامیان، افزایش ارتباط با آنها، بهبود بخشی به آموزش آنها برای پیگیری و تعقیب عناصر جدید به ویژه در منطقه مرکزی کشور بوده است که این کار مستلزم فراهم آوردن تسلیحات جدید نیز می شد. قالب کلی این اقدام وجود ارتش منظم و حرفه بود. نیروهای چپ گرای جهان نیز درباره ارتش ونزوئلا نظرات خاصی دارند. نیروهای چپ گرای جهان نمونة ونزوئلا را یک الگوی موفق در پیروزی ایده کارل مارکس تلقی می‌کنند و بنابراین ایده‌های خود را مرتب در قبال ونزوئلا مطرح می‌نمایند. طبق استدلال نیروهای چپ و با اشاره به توضیح کارل مارکس وقتی نیروهای تولیدی به دلیل تضاد با مناسبات تولیدی بورژوایی دیگر نمی‌توانند بیش از این رشد کنند، ما شاهد حضور صدها هزار انسان در صحنة عمل هستیم که می‌خواهند به دستاوردهایی دست یابند که دولت بورژوازی قادر به تأمین آنها نیست و به همین علت فردی باید مطالبات توده‌ها را بازتاب دهد و این فرد در ونزوئلا، چاوز است. چاوز باید با ملی کردن کشور و اعطای قدرت به طبقه کارگر به مسلح کردن توده‌ها بپردازد و با توجه به این که در حوزه دفاعی ارتش منظم، کارآمد نیست و به نتیجة مثبت نرسیده است، نظام ارتش بورژوازی باید متلاشی گردد و قدرت و تسلیحات به توده‌های زحمت کش منتقل گردد. البته استدلال نیروهای چپ ماهیتی رادیکال داشت و با شرایط و واقعیت‌های نوین ونزوئلا سازگار نیست، آن چه ونزوئلای سال 1998به دنبال آن بوده است، رسیدن از یک سطح نامطلوب و شدیداً توسعه نیافته (با توجه به 75 درصد فقرا و محرومان) به سطحی متعادل (با توجه به درآمد نفت) بود، لذا این تحلیل‌ها از ارزش علمی چندانی برخوردار نمی‌باشد، زیرا با یک تحلیل ساده اگر قرار باشد تمام تسلیحات ارتش به توده‌های محروم واگذار شود، سراسر نظام سیاسی به دلیل هرج و مرج و فقدان نظارت دچار فروپاشی می‌گردد.
2- دومین حوزه دفاعی ارتباط با عمیق کردن اتحادیه نظامی – مدنی داشت. قالب کلی این اقدام تجهیز نیروهای احتیاط ارتش بود تا در مواقع لزوم و در دخالت‌های اضطراری، نیروهای احتیاط ارتش که غالباً مردمی هستند، بتوانند با واکنش سریع وارد عمل شده و کنترل اوضاع را به دست گیرند. یکی از کاربردهای این طیف از نیروها علیه افسران نظامی کودتاگر به ویژه در نیروی هوایی قابل اعمال است، زیرا همواره احتمال بمباران کاخ ریاست جمهوری و دیگر مناطق استراتژیک وجود داشته است، نیروهای ذخیره کشور طبقه اعلام رسمی دولت سی هزار نفر هستند.
3- حوزه سوم دفاعی که به عنوان افراطی ترین طرح عنوان شد ، مشارکت و بسیج گسترده ملت در دفاع ملی از کشور بودکه با استناد به قانون اساسی تحت عنوان مسئولیت مشترک جامعه مدنی و دولت آمده است. البته این استراتژی اکنون جهت اشکال دیگر در برنامه 2000 بولیوار در حال اجرا است. کانون‌های بولیوار در عرصه‌های مختلف توسعه کشور در حال فعالیت هستند.
چاوز سپس با برطرف کردن خطر ارتش،در حوزه ی سیاست خارجی اقدامات دنباله دارزیر را به انجام رساند:
1- تلاش و فعالیت مستمر برای ایجاد اتحادیه آمریکای جنوبی با نظام جدید در همکاری با برزیل با هدف شکست محور واشنگتن از طریق تحکیم اتحادیه نوین آمریکای جنوبی.
برای اجرای این استراتژی ونزوئلا اهدافی مانند تلویزیون جنوب، دانشگاه جنوب را مورد نظر داشت که تلویزیون جنوب تحت عنوان تله سور راه اندازی شد.
2- حمایت کامل و قاطع از مرکوسور برای ایجاد تحول بنیادین در این سازمان و حمایت از ورود کوبا به این سازمان و حمایت از ورود مجدد کوبا به سازمان کشورهای منطقه‌ای ،درآخرین اجلاس در دسامبر 2012 بولیوی نیز به عضویت مرکوسور درآمد..
3- انعقاد پیمان استراتژیک با کوبا که شامل دسترسی به بازارها، منابع مالی و سرمایه‌گذاری با آن است.چاوز تاکنون در اجلاس های متعدد توانسته است با همکاری شرکای منطقه ای حمایت از کوبا را با بالاترین آرا کسب نماید.
4- کمک اقتصادی به کشورهای همسو در منطقه مانند بولیوی، برزیل، کوبا،اکوادور،آرژانتین،پاراگوئه ی زمان فرناندو لوگو(اواخر2012)
5- گسترش ادبیات ستیزه‌جویانه در قبال ایالات متحده آمریکا در حمله به الگوی نئولیبرال و محکومیت گسترده اقدامات صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی که دارای پیامدهای مهمی در منطقه بوده است.
مهمترین تأثیر فرهنگ سیاسی چاوز در منطقه ایجاد نوعی ائتلاف کارکردی جنوب در منطقه آمریکای لاتین بوده است که مستقل و بدون مداخله خارجی صورت می‌گیرد.
6- ایجاد موج ناسیونالیسم و منطقه‌گرایی در منطقه نیزیکی از پیامدهای مهم ظهور چاوز است و این موج امروزه بولیوی، پرو، برزیل، شیلی،اکوادور،نیکاراگوئه،آرژانتین و سایر کشورهای منطقه را تحت تأثیر مستقیم یا غیر مستقیم خود قرار داده است.

این اقدامات بعدها و تا سال 2012 منجر به استحکام در پیمان های منطقه ای مانند مرکوسور و تشکیل اوناسور گردید و ادبیات خصمانه و ضد امریکایی چاوز در اخراج سفیر ایالات متحده،مخالفت با مداخله ی کاخ سفید در هندوراس و ضدیت با برکناری فرناندو لوگو در پاراگوئه و حتی مخالفت با اقدامات ایالات متحده در لیبی،سوریه و غزه ادامه یافت. نوعی فرهنگ سیاسی تهاجم به ایالات متحده بدون در نظر گرفتن شرایط منطقه ای کشورها که گاهی حتی موجب تمسخر تحلیل گران نیز می شود.زیرا منطق چاوز در این نوع ادبیات صرفا مخالفت با کاخ سفید به هر شکل تلقی می گردد.
فضای سیاسی موصوف و میراث چاوز تا کنون ادامه داشته است.او ظاهرا با قدرت پول نفت و پوپولسیم حکمرانی را به شکل موفق ادامه داده است. در وضعیت بیماری همگان می دانند که خانه ی دوم او کوباست و بهترین دوستش فیدل. حالا شرایط جدیدی در حال بروز است.او در انتصاب اداری خود مورد اعتماد ترین فرد نزدیکش را به عنوان وزیرخارجه منصوب کرد و انتصاب موصوف به لحاظ اهمیتی است که چاوز برای سیاست خارجی فعال گرایانه ی خود قائل است. ابتدا نگاه ها به سمت برادر او بود و تقریبا قابل پیش بینی نبودکه راننده ی اتوبوس سابق و فعال کارگری و بنیان گذار جنبش جمهوری پنجم و نماینده ی مجلس که از 2006 به عنوان وزیر خارجه ی ونزوئلا خدمت می کرد ،به عنوان تنها نجات دهنده ی برنامه ی حرکت به سمت سوسیالیسم قرن 21 از سوی چاوز معرفی شود.انتصاب او به این دلیل است که مادورو از بنیان گذاران جمهوری جنبش پنجم بوده است.چاوز در ابتدا به قدرت رسیدن خود را مرهون حزب جنبش جمهوری پنجم ( Mouvement Pour La Venezuela Repleblique (MVR))می داند. جنبش جمهوری ونزوئلا سازمانی جوان و نوپا محسوب می شد که از 1994 میلادی به عنوان بازوی انتخاباتی جنبش انقلابیون بولیوی 2000 شکل گرفت. جنبش بولیوار از آغاز دهه 1980 میلادی از افسران ارشد نیروهای مسلح شکل گرفت که هوگو چاوز عضو آن بود. هدف جنبش مذکور سرنگونی نظام سیاسی موجود و مبارزه با فساد و محافظه‌کاری بود. اوج فعالیت این جنبش کودتای 1992 میلادی بود.
جنبش بولیوی 2000 جنبشی مسلح به شمار می‌رفت. فقدان حمایت عمومی از کودتای فوریه 1992 میلادی موجب شد تا هوگوچاوز پس از آزادی از زندان و با کمک نیکولاس مادورو، جنبش جمهوری ونزوئلا را در ائتلاف با سایر احزاب چپ‌گرا شکل دهد. اعضای حزب ترکیبی از نظامیان و غیرنظامیان بودند که در انتخابات مشارکت داشتند. استراتژی حزب از 1998 میلادی مبنی بر حمایت از خارج کشور بود که رها شد و حزب تلاش کرد تا با استفاده از نارضایتی مردمی و ائتلاف با سایر احزاب پیروز گردد. موفقیت عمده حزب در انتخابات ملی 1998 میلادی ائتلاف با حزب پلوپاتریوتیکو( Polo Patriotico(pp)بود. این ائتلاف موجب شد تا جنبش جمهوری ونزوئلا با دو سازمان کوچک، اما با تجربة سیاسی به نام وطن برای همگان و حرکت به سمت سوسیالیسم همکاری نماید.
در واقع حزب جنبش جمهوری پنجم همواره ضعیف بوده، اما پیروزی و موقعیت نمایندگان آنها مرهون محبوبیت شخصی چاوز بوده است. یکی از انتقادات مهم به جنبش جمهوری پنجم ناتوانی این حزب در ایجاد پیوند با جامعه ونزوئلا و حضور عناصر رادیکال در آن است.لذا حرکت این جنبش پس از مرگ یا ناتوانی احتمالی چاوز مجددا سرنوشت ساز خواهد شد،چون حزب در قبال فقدان چاوز مجبور است دست به ائتلاف های جدید برای حفظ و ادامه ی قدرت شود.
چاوز در مقابل رادونسکی در رقابتی تنگاتنگ به پیروزی رسید. همان گونه که هواداران از چاوز استقبال کردند و برایش کف زدند،هواداران رادونسکی برای او هم هورا کشیدند.مهترین علامت سوال درجامعه ی سیاسی امروز ونزوئلا ایجاد شکاف طبقاتی آن هم از نوع سیاسی است که نه تنها طیف های سیاسی ،بلکه مردم ونزوئلا را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد.مخالفان چاوز امروزه دیدگاه های خود را با توجه به محبوبیت چاوز نزد فقرا و طبقه ی محروم تعدیل کرده و سعی دارند دیدگاه های انسانی تر و دموکراسی پوپولیستی تری در قبال مردم ارائه دهند. آن ها حتی به مدل توسعه ی لولا در برزیل اشاره می کنند.اما واقعیت این است که ذات درونی راست گرایی برنامه های چپ گرایی را تحمل نمی کند.همان گونه که خوان پرون آرژانتینی در توصیف پوپولیسم خود گفته که پرونیسم موضوعی عاطفی و نه عقلانی است،چاوز نیز اکنون از دیدگاهی پوپولیستی که یک ضلعش اقتصاد و یک ضلعش عاطفه است با مردمش ارتباط عاطفی عمیقی برقرار کرده است.این ارتباط یعنی طبقه ی اولیگارش و نخبگان سیاسی از منظر توده ها به حاشیه رفته و برنامه هایشان خریدار ندارد.لذا می توان اذعان کرد که برنامه سوسیالیسم قرن 21 و همه ی برنامه های انقلاب بولیواری حول شخص چاوز گردهم آمده اند و به لحاظ شخصیت محوری که پدیده ی مبتلای عام در آمریکای لاتین است، به سختی می توان کسی را پیدا کرد که بتواند خط سیر فکری چاوز را ادامه دهد.سیمون بولیوار به جانشیان خود به عنوان مشتی خائن نگاه می کرد که حاصل مبارزاتش را بر باد می دهند.در سیاست بعد از چاوز شاید خائن به مفهوم آنچه بولیوار گفت پیدا نشود،چون موضع هرکسی مشخص و پیداست ،اما وزن سیاسی و اجتماعی نیکلاس مادرو که تنها خطابه های رئیس را تکرار کرده نمی تواند بدنه ی محکم و استواری برای اتکا مردم به او باشد،آن هم در کشوری که مخالفانش زخم خورده و دندان تیز کرده ،منتظربروز کمترین ناتوانی کارکردی در بدنه ی دولت چاوز هستند و آمریکایی ها هم مرتب این اختلافات و شکاف ها را تشدید می کنند. لذا دورنمای آینده ی ونزوئلا بستگی کاملی به بسیاری از مولفه ها دارد.سوالاتی از قبیل نحوه ی مواجهه ی مخالفان با شرایط جدیدو میزان وحداتی که می توانند با یکدیگر در مقابله با نیروهای چاوز داشته باشند،جهت گیری و اقبال مردم به جانشین چاوز ،مساله ی درآمدهای نفتی و نحوه ی توزیع آن و یا بالا و پایین رفتن درآمد نفتی . نحوه ی نگاه مادورو به سیاست خارجی و داخلی،میزان پایبندی او به سازوکار دمکراتیک کشور....به علاوه ی همه ی این چالش ها، خط سیر مطالبه ی ملت های آمریکای لاتین به سمت مبارزه با جرم و جنایت سازمان یافته پیش می رود.به نظر می رسد از منظر چاوزدر بدنه ی رهبری ونزوئلا کسی توانمندتر از مادورو پیدا نشده است و این مهمترین نقطه ی ضعف بولیواریسم چاوزی از لحاظ کادرسازی نیروهای مستعد و توانمند برای ادامه ی راه سوسیالیسم است.گرچه چاوز در تعریفی که از او کرده از اطمینان و یقین کامل به او سخن گفته است. اما به هر حال در صورت مرگ چاوز آینده ی ونزوئلا اکنون در گروی عملکرد نیکلاس مادرو است. معمولا مردان حاشیه ساز و برهم زنندگان ساختارها پس از مرگ خود به شهرت مضاعف می رسند و چاوز هم لااقل از منظر مردمش از این نوع است.مردم ونزوئلا احتمالا پس از چاوز به احترام او و بزرگداشت او، با خاطره ی همان عنصر عاطفی، جانشین او را –علیرغم – همه ی کارشکنی های مخالفان و مولفه های موصوف برخواهند گزید.البته این احتمال مشروط به یک امر است .برگزیدن او وابسته به نوع عملکرد مادرو و نقش او در مرحله ی گذار تا انتخابات خواهد داشت. مردم ونزوئلا دقیقا از هم اکنون تمام عملکرد و رفتار نیکلاس را رصد می کنند تا ارزیابی کنند که آیا او واقعا توانایی و کارآمدی به دوش کشیدن امانتی که چاوز به او سپرده دارد؟زیرا مخالفان نیز از هم اکنون از نقطه ضعف های مادورو سخن خواهند گفت.و لذا نکته ی مورد تردید در میزان توانایی مادورو برای انجام ماموریت رئیس بزرگش خواهد بود.مزید بر همه ی این مسائل یکی از نقاط قوت چاوز که میراثی مهم از سوی او تلقی می شود حفظ ساختار دمکراتیک ونزوئلا علیرغم همه ی دیدگاه های پوپولیستی اوست که انتخابات نقش اساسی و واقعی در انتخاب ریاست جمهوری دارد.چاوز و مخالفانش با وجود کارشنکی های محرمانه ی زیاد، در ظاهر به حفظ سازو کارهای دمکراتیک پایدار مانده اند و این موضوع شانس ونزوئلای امروز برای گذار مسالمت آمیز یا چرخش بدون خونریزی قدرت است.
 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 268745

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 3 =