به گزارش خبرآنلاین، کتاب خواندنی و مستند «شرح اسم» زندگی سیاسی اجتماعی آیتالله خامنهای، از تبار و تولد تا سالهای کودکی و نوجوانی؛ و کارنامهای مختصر از آغازین کنشهای سیاسی اجتماعی مقام معظم رهبری تا پیروزی انقلاب اسلامی نوشته هدایت الله بهبودی را موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی منتشر کرده است.
کتاب که به خوبی با اتکا به اسناد موجود روایتی بی طرف از تاریخ را در دل خود دارد، با این سرفصلها همراه است: «خاندان، تولد، کودکی، حوزه علمیه مشهد، حوزه علمیه قم، آشنایی با امام خمینی (ره)، آغاز مبارزه، زندان اول، بازگشت به قم، زندان دوم، بازگشت به مشهد، فرزند صلبی و کتبی، زندان سوم، تنگنای زیستن، نوشتن و گفتن، جست سیاسی، زندان چهارم، زندان پنجم، فلاتی میان دو زندان، زندان ششم، فلاتی میان زندان و تبعید، تبعید و تا پیروزی.» کتاب در میان روایت های سوم شخص، روایت اول شخص رهبر انقلاب را نیز قرار داده و با فونت سیاه از متن متفاوت کرده در 760 صفحه همراه با آلبوم تصاویر و فهرست اعلام تهیه و تنظیم و با قیمت 15هزار تومان منتشر شده است.
در بخشی از فصل پایانی کتاب با عنوان «تلاش برای ماندن بختیار» می خوانیم:
«آن روزها تلاشی برای ماندگاری شاپور بختیار شکل گرفت و گفته شد که او میخواهد برای ملاقات با امام، همراهی و کسب رضایت ایشان به پاریس برود. وقتی موضوع را با امام در میان گذاشتند، شرط ملاقات را استعفا از سِمَت نخست وزیری دانست؛ اگر استعفا داد به پاریس بیاید. «عصر یکی از روزها در مدرسه رفاه با آقایان بهشتی، باهنر، هاشمی رفسنجانی و موسوی اردبیلی نشسته بودیم و طبق معمول غرق در کارها بودیم که [احمد صدر] حاج سید جوادی و [احمد] مدنی (که آن روز او را نمیشناختم) وارد شدند و گفتند: [ابراهیم] یزدی از پاریس با ما تماس گرفته و خبر داده که امام، ملاقات با بختیار را بدون شرط استعفا پذیرفته است. آن دو از ما خواستند اعلامیهای بنویسیم و این موضوع را به اطلاع مردم برسانیم. ما آن را بعید دانستیم. حاج سید جوادی گفت: من دروغ میگویم یا یزدی؟ گفتم که نه؛ ولی موضوع را بسیار بعید میدانیم. خبرهای پی در پی که تا شب میرسید همگی از موافقت امام میگفت. یادم میآید [هاشم] صباغیان نیز همین را میگفت. از شهید مطهری خواستیم مستقیماً با پاریس تماس بگیرد [و از چند و چون ماجرا آگاه شود.] تماس گرفت. یزدی گوشی را برداشت. [موضوع را] از او پرسید. او هم موافقت امام را با بختیار، بدون استعفا، اعلام کرد.»
آقای مطهری آن چه از یزدی شنیده بود باز گفت. از آن میان، یکی از حاضران گفت که چرا ما باید کاسه داغ تر از آش باشیم؟ اگر امام خمینی میخواهد بختیار را بدون استعفا بپذیرد، چرا ما مخالفت کنیم؟ اما چگونه این خبر را به اطلاع مردم برسانیم؟ موضوع حساسی پیش رو بود که با عواطف مردم ناسازگار مینمود. تصمیم گرفتند اعلامیهای که حکایت از موافقت امام برای ملاقات با بختیار میکند بنویسند؛ و شرایطی که در آن میگذارند، ربطی به استعفاء نداشته باشد. آقای بهشتی چند خطی نوشت، و آقای مطهری نوشته او را کامل کرد.
در همین اوان خبردار شدند گروهی از علمای قم که برای آگاهی از تحولات تهران آمدهاند، در مدرسه علوی، در نزدیکی مدرسه رفاه جلسهای دارند. به آنجا رفتند. آقای بهشتی هر آن چه که پیرامون موضوع ملاقات امام و بختیار گذشته بود، برای آن گروه بیان کرد. از قم آمدهها، با صدور اطلاعیه مخالفت کردند و گفتند ممکن نیست امام بختیار را بدون استعفا بپذیرد. «این نخستین بار بود که آراء انقلابیون را با آنچه که [ظاهراً] از امام شنیده بودم در تعارض میدیدم. آقای مطهری از پاریس سئوال کرده بود. پس این پافشاری بر مخالفت از چه رو بود؟ گفت و گوها تا حد مشاجره ادامه یافت تا این که دو ساعت بعد زنگ تلفن به صدا درآمد. پشت خط سید احمد خمینی، فرزند امام، از پاریس بود. گفت: امام اعلامیهای [در این مورد] صادر کرده. دلها و گوشها آماده شنیدن شد» ...
«آنچه ذکر شده است که شاپور بختیار را در سمت نخستوزیری من میپذیرم، دروغ است، بلکه تا استعفا نداده است او را نمیپذیرم، چون او را قانونی نمیدانم. حضرات آقایان! به ملت ابلاغ فرمایند که توطئهای در دست اجراست و از این امور جاریه گول نخورند. من با بختیار تفاهمی نکردهام و آنچه سابق گفته است که گفت و گو بین من و او بوده دروغ محض است. ملت باید موضع خود را حفظ بکند و مراقب توطئهها باشد.» (صحیفه امام، ج 5، ص 536)
«این ماجرا نکاتی داشت. اول، نفوذ کلام امام در تعیین سرنوشت انقلاب بود. با این که دور او را بعضاً آدمهای متزلزل و دروغگو گرفت بودند، اما او به طور مسالمتآمیز انقلاب را به سمت سرنوشت خود میبرد. توطئهای بود که سعی میکرد برای بقای بختیار، ارتباط امام را با تهران مخدوش کند.»
6060
نظر شما