روز چهارم، یک شروع خیلی بد و یک ادامه عالی داشت. دیدن فیلمی چون «عقاب صحرا» در سئانس اول، واقعا میتواند باقی مانده روزت را هم نابود کند ولی «خدا گر ز حکمت ببندد دری / ز رحمت گشاید در دیگری» و این چنین بود که دیدن «اشیا از آنچه در آینه میبینید به شما نزدیکترند» و به ویژه «قاعده تصادف» حالمان را خوب خوب کرد.
آقایان، روسا و زعمایی که این بودجههای کلان از بیت المال را خرج ساختن فیلمی مثل «عقاب صحرا» میکنید و بعد هم نگاه خطاپوشتان را با بکار بردن اصطلاح جدیدالورود فیلم فاخر، برای آن در حکم دلیل و توجیه عملکردتان میآورید؛ لطفاً یک بار هم که شده تعریف این فیلم فاخر را برای ما هم روشن کنید.
نگذارید ما همین طور در ضلال مبین باقی بمانیم و نفهمیم چطور این ساخته آقای مهرداد خوشبخت، که نه فیلمنامه درست و حسابی دارد، نه کارگردانی، نه بازیگری، نه منطق داستانی و دهها ضعف دیگر؛ صرفاً به خاطر ساخته شدن چند دکور لایق چنین عنوانی میشود و مثلاً همین فیلم بهنام بهزادی که میتواند آبروی سینمای ما باشد، فاخر نیست؟
سروران، اساتید و همه چیز دانان محترم بالا غیرتا یک ژانر جدید به سینمای ما اضافه نکنید. هنوز مرکب بخشنامههای سینمای معناگرا خشک نشده و کسی هم به یاد نمیآورد چند سال صرف بودجه، وقت و استعداد چه ارمغانی برایمان داشت. در سینما و هر هنر دیگری ما فقط اثر هنری خوب و بد داریم و بس. و این فیلم فاخر! شما اثر بسیار بدیست. عقاب صحرا قرار است طی ماجرایی عاشقانه، واقعه بسیار مهم فتح مکه توسط پیامبر (ص) را نیز روایت کند. داستان عشق دختری از طبقه اشراف – نصیبه - و مردی آهنگر – ابوبصیر – و البته رقیب دیوسیرتی باز هم از اشراف مکه به نام شیبه. و نگفته پیداست که در آخر پسر فقیرو دختر پولدار به هم میرسند و سر آن اریستوکرات عرب جاهلی هم بیکلاه میماند! راستی این فیلم نکات جالبی هم در مورد میزان آزادیهای زنان در دوران جاهلیت اعراب طرح میکند که میتواند برای فمینیستهای محترم و فیلسوفان تاریخ رهگشا باشد! برای نمونه همین نصیبه خانم در جامعهای که بنا بر مشهور، دخترانش را زنده به گور میکرده؛ در شب عروسی فرار میکند و وقتی هم دستگیر میشود؛ عزیزتر هم میگردد! والله به جولیا رابرتز در «عروس فراری»گری مارشال در جامعه بیبند و بار آمریکای امروز پس از فرار از مراسم ازدواج بیشتر انتقاد شد تا به ایشان! یعنی در آن زمان هم قلم در دست دشمن بوده که ما از این میزان آزادی بیخبر بودهایم؟!
نرگس آبیار با فیلم اولش «اشیا از آنچه در آینه میبینید به شما نزدیکترند» نوید ظهور یک فیلمساز خوشقریحه را میدهد. فیلمنامه پر از جزئیات و ریزه کاریهایی روایی اثر به خوبی شخصیتها را به ما میباوراند. ما را ناگزیر از همذاتپنداری با آنان میکند. قضاوتهای عجولانهمان را به چالش میکشد و.... آبیار هنرمندانه نگرانیهای به ظاهر کوچک لیلا را چنان برایمان در چارچوب داستان طراحی میکند که تمام دنیایمان در طول روایت، پیدا شدن یک ظرف، به هوا رفتن یک بادبادک، آبرومند بودن یک مهمانی و... میشود. و مگر دنیای همه ما مملو از همین اتفاقهای بیاهمیت برای دیگران و حیاتی برای خودمان نیست؟ به همین سادگی! فیلم بهترین نمایش خواندن نمازی را که تا به حال در سینما دیدهام را هم دارد؛ غیر شعاری، زیبا، در خدمت داستان و مملو از پرده پوشی کردگار.
«تنها دو بار زندگی میکنیم» - اولین فیلم بهنام بهزادی – برای من یک اتفاق فراموش نشدنی بود. یک شاهکار واقعی که تاخیر دو ساله در اکران، نگذاشت به جایگاه واقعیش برسد. پس از دیدن «قاعده تصادف» دیگر میتوان با اطمینان، حضور یک فیلمساز برجسته در سینمایمان را نوید داد. فیلم با تمرکز بر شکاف ارتباطی میان دو نسل، به چرایی این جدایی و اثراتش در جامعه میپردازد. اجرای تئاتر محملی برای تعامل و تضارب آرای شخصیتهایی میشود که هر کدام هویت خود را دارند اما در عین حال در مییابند که قسمتی از هویتشان را هم مدیون گروهی هستند که آنها را در خدمت هدفی واحد قرار داده است. کارگردانی عالی و بازیهای بسیار خوب بازیگران بعضاً تازه کار همراه با فیلمنامهای پر از جزییات، امیدوارمان میکند که سینمای ایران زنده است و زنده میماند. توضیحات بیشتر بماند برای زمان اکران که امیدوارم دو سال دیگر نباشد!
و اما حاشیه روز: سینمای رسانه به طرز عجیب و غریبی شلوغ است. هیچوقت فکر نمیکردم اینقدر همکار مطبوعاتی داشته باشم! به هر حال بسیاری از همکاران مجبورند در بسیاری از سانسها روی زمین بنشینند. دیروز یکی از همین لابد همکارها! که خانم نسبتاً مسنی هم بود؛ در ابتدای فیلم «قاعده تصادف» و پس از اینکه در عنوانبندی کارگردان، فیلم را به پدر و مادر خود تقدیم کرد؛ رو کرد به کناریش و گفت: «این فیلم خوبیه.» و وقتی مخاطبش پرسید: «مگه شما این فیلم رو دیدی؟» پاسخ داد: «نه، ولی کارگردانش پدر، مادرداره!» خوب، این هم یک جور نقده دیگه! که فقط جایش از آشپزخانه به سینما مطبوعات کشیده شده.
5819
نظر شما