چند روز پیش خبر اعدام دو نفر را به جرم زورگیری دیدیم و یا شنیدیم که یکی 20 سال و دیگری 23 سال داشت. در همان هفته به یکی از شهرستانهای استان خرمآباد رفته بودم و در یکی از خیابانها عکس رنگی دو جوان در همین حدود سن را روی آگهی فوت دیدم و از اهالی، در مورد علت فوت آنان پرسیدم گفتند اینها روز پیش در خرمآباد اعدام شده اند. در همان هفته چند جوان دیگر اعدام شدند و یا در ملا عام به دار کشیده شدند دقیقا نمیدانم. در هر ماه و در هر سال چند جوانی که حتی سابقه جرم نیز نداشته اند بدین گونه اعدام میشوند نمیدانیم. یکی به جرم قاچاق مواد مخدر، یکی به جرم زورگیری، یکی به جرم دلار فروشی، یکی به جرم خشونت منجر به قتل.
یادم افتاد که مرحوم دکتر شریعتی در یکی از سخنرانیهایش از طبیبنمایی سخن میگفت که هر مریضی به او مراجعه میکرد و هر دردی داشت برای او خاکشیر تجویز میکرد و میگفت درمان تو همان خاکشیر است. معلوم بود که آن طبیب فقط خاکشیر را میشناخت و احتمالا از مادر بزرگ یا پدر بزرگش شنیده بود که خاکشیر بر هر درد بیدرمان دواست. اما او نمیدانست که امروز آنقدر در علم پزشکی تحول ایجاد شده و آنقدر بیماریهای جدیدی مطرح شده اند که دیگر نمیشود با خاکشیر درمانی همه بیماریها را درمان کرد. تازه آن طبیب قلابی نمیدانست که در گذشته هم اینطور نبوده که درمان همه دردها خاکشیر باشد. گیاهان و راههای دیگری نیز وجود داشته که اطبای حاذق قدیم برای درمان دردها تجویز میکردند اما پزشک ما فقط راه حل مادربزرگ را بلد بود.
متاسفانه کار جامعه ما به جایی رسیده است که برای حل همه مسایل اقتصادی، اجتماعی و حتی فرهنگی یک راهحل بیشتر ارائه نمیکنیم. تا مشکلی پیش میآید دنبال یک یا چند نفر میگردیم تا آنرا به گردن او بیاندازیم و بعد او را به اشد مجازات تنبیه کنیم تا عبرت دیگران شود و از تکرار مشکل جلوگیری شود. دلار بالا پایین میرود 23 یا 24 نفر را متهم میکنیم که اینها باعث آن بودند و باید تنبیه شوند. دزدی زیاد میشود چندتا دله دزد پیدا میکنیم و آنها را به اشد مجازات تنبیه میکنیم و اگر فیلمی از دله دزدی آنها در رسانهها منتشر شود که احساس امنیت جامعه را زیر سوال ببرد حتی آنها را در عرض کمتر از یکماه در ملا عام اعدام میکنیم. میزان قتلها و خشونتهای اجتماعی افزایش می یابد باید سریع چند نفر را پیدا کرد و حکم اعدام آنهم در ملا عام اجرا شود تا عبرت سایرین شود. اصلا کاری هم با این نداریم که آن مجرم از نظر شرایط روحی و اجتماعی و حتی آنچه در قوانین کشور آمده است آدم سالم و نرمالی بوده است یا خیر. اگر مقصر بوده که خوب قصاص شده و تمام و اگر هم بعدا معلوم شود که او به هر ترتیب از عمد چنین کاری کرده یا اصلا مقصر کس دیگری بوده میگوییم عیب ندارد اقلا ما او را عبرت روزگار کردیم و برای امنیت جامعه حالا یک نفر هم بیگناه اعدام شده مهم نیست. امنیت اجتماعی مهمتر از جان این فرد یا آن فرد است. نمیدانید این راهحل تنبیهی چقدر کارساز است و مانند خاکشیر بر هر درد بیدرمان دواست.
البته این شیوه تفکر در بین بسیاری از افراد رواج دارد. یادم است روزی با یکی از افراد دانشگاه دیده هم صحبت میکردم می گفت کشور را بدهید دست من یک روزه تمام مشکلات را حل میکنم اما حتم دارم او هم از شیوه خاکشیر درمانی حل مساله می کند. در افواه نیز در تاکسی و اتوبوس و محاورههای روزمره نیز این شیوه درمانی طرفداران کمی ندارد. چطور میشود در عصری که علم و دانش و تدبیر، محور اداره اکثر جوامع توسعه یافته است با این شیوهها مشکلات را حل کرد؟ اگر روزی جامعه کوچک بود و پیچیدگی امروز را نداشت شاید اعدام در ملا عام (آنهم در مورد کسانی که جرم محرزی داشتند و علیرغم تابوهای فرهنگی اجتماعی و نیز حمایتهای جدی مردم از یکدیگر میتوانستند آنقدر پست فطرت باشند که وجدان جمعی جامعه را لگدمال کنند) راه حل کنترل جرائم سنگین بود، اما امروز برای کسی که چشم باز میکند جز فقر و بدبختی نمیبیند برای چنین کسی که اصلا نمیداند خوشبختی چیست و هر ساعت زندگی برای او از چند بار مردن بدتر است آیا مرگ بهتر است یا زندگی کردن؟ آیا چنین کسی ترسی از مردن دارد؟ شاید غریزه حیات برای همه جانداران مهم باشد اما برای چنین فردی زندگی چه معنایی دارد که او بخواهد آنرا حفظ کند. آنقدر اضطرارها برای بقای فوری زیاد شده که فرد فقط به حیات لحظهای فکر میکند. بنابراین چنین فردی را ما از چه میترسانیم؟ اینکه فردا تو را اعدام می کنیم. باشد امروز را دریاب. زندگی برای کسی معنا دارد که برای آن سرمایهگذاری کرده و موفق بوده است. اما امروز زندگی برای بسیاری از کسانی که در فقر مطلق اقتصادی و اجتماعی هستند معنایی ندارد. آنها چیزی ندارند که از دست بدهند. پس راه حل هر مشکلی اعدام نیست.
ابتدا آنطور که اسلام عزیز و اکثر ادیان الهی میگویند زمینه حیات شرافتمندانه و حداقلهای آنرا برای افراد فراهم کنیم و سپس از آنها تکلیف بخواهیم. تا این رانتخواری و فساد و نابرابریهای گسترده هست و تا ناکارآمدی در استقرار اخلاق شهروندی و بیاحترامی به انسانها صرف نظر از سن و جنس و مذهب و قومیت و پایگاه و سبک زندگی و فرهنگهای مردم این سرزمین هست اعدام درمانی جز مشوش کردن چهره جامعه ما در عرصه جهانی و جز تشدید مساله و دامن زدن بیشتر به خشونتهای اجتماعی تاثیر دیگری ندارد. برای جامعهای که مدعی داشتن بهترین آیین الهی مبتنی بر فطرت پاک انسانهاست و میخواهد پرچمدار آزادی انسان و الگوی نجات بشریت از ستم و بیعدالتی باشد در صدر بودن از نظر میزان اعدامها آنهم اعدام جوانان باعث بسی شرمندگی است.
*عضو هیات علمی گروه جامعه شناسی دانشگاه تهران
45234
نظر شما