بحث تغییرات در سیاست خارجی امریکا در دوره دوم ریاست جمهوری اوباما بحثی اساسی در میان کارشناسان بشمار می رود و این موضوع سبب اختلاف نظر شده است و اینکه آیا با ورود افرادی نظیر چاک هیگل ، جان کری و برنان ، سیاست خارجی آمریکا دچار تحول شده و مسئولین آمریکایی سعی خواهند کرد، بیشتر از گذشته از قدرت نرم برای پیشبرد اهداف خود متناسب با سیاستهای آمریکا استفاده کنند یا همچنان همان روش قبل را با تاکتیکهای جدید بکار خواهند برد. بسیاری معتقدند که سیاست خارجی دولت کنونی اوباما در دوره دوم ریاست جمهوری اش نظیر دوره اول خواهد بود . شاخصهای این سیاست عبارتند از :
1- عدم مداخله مستقیم در درگیریها با عبرت گرفتن از جنگهای عراق و افغانستان و هزینه های مالی و انسانی آن
2- استفاده از دیپلماسی و بخصوص دیپلماسی رایانه ای و نرم افزاری با توجه به طراحی و علائق خانم کلینتون در این مورد که توسط وی در وزارت امور خارجه آمریکا بکار گرفته و گسترش داده شد .
3- میدان داری کردن و جلو انداختن کشورهای دیگر در بحرانها نظیر اروپائیان و کشورهای منطقه ای که این مسئله را ما در بحرانهای منطقه خاورمیانه و آفریقایی در زمان سرنگونی قذافی، بحران سوریه، در تحولات تونس مشاهده کردیم و اکنون در مالی نیز شاهدیم .
این موضوع مهم است که هر گونه تغییر و تحولی در سیاستها طیف وسیعی از مناطق و کشورها را در بر خواهد گرفت . که در درجه اول می توان از منطقه خاورمیانه نام برد .
اخیراً بعضی از کارشناسان از توجه آمریکا به چین و آسیا صحبت کرده و معتقدند چین بخاطر قدرتمند شدن هر چه بیشتر در دهه اخیر و دارا بودن مقام دوم در اقتصاد جهانی و برخی از ویژگیهای دیگر در سیاست خارجی آمریکا در اولویت نخست قرار دارد و از این کشور بعنوان یک رقیب آمریکا و ابر قدرت آینده نام می برند. ولی این پرسش مطرح است که آیا چین تمام یا اکثر ویژگیهای یک ابرقدرت را داردیا نه ؟ ویژگیهایی نظیر توانمندی تکنولوژیکی ، صنعتی، نظامی را و اینکه آیا تنها توانایی اقتصادی می تواند سبب برتری باشد یا نه؟
هم چنین این مسئله نیز مطرح است که روابط آمریکا با روسیه نیز دستخوش تحولات خواهد شد یا نه. روشن است که آمریکا مایل نبوده پوتین برای بار سوم به مقام ریاست جمهوری انتخاب شود و بیشتر به مدویدف برای این مقام دلبسته بود . شاید غالب مواضع و سیاستهای آمریکا نظیر قانون ماگنیتسکی، حمایت از اپوزیسیون روسیه گرفته تا انتقاد از نبود آزادی ، دموکراسی ، حقوق بشر و ... در روسیه ریشه در این مسئله دارد . چه با افزایش دوره ریاست جمهوری روسیه از چهارسال به شش سال و احتمال زیاد برای انتخاب مجدد پوتین به ریاست جمهوری برای چهارمین بار در شش سال آینده برای امریکا شخص پوتین و سیاستهای وی دردسر ساز خواهد بود، توجه پوتین به استقلال روسیه در سیاست خارجی ، مبارزه با جهان تک قطبی، سعی در ایجاد جهان چند قطبی، سعی در همگرایی بیشتر با اروپا ، توجه به سیاست اورو آسیایی ومقابله با فزون طلبی آمریکا ،وجود او را برای آمریکا مسئله ساز کرده است ،بخصوص اگر بحران سوریه و حمایت وی از اسد و بحث ایران نیز بدان اضافه شود. اگر چه در مورد اتحادیه اوروآسیا ،روسیه را متهم می کنند که به این طریق در صدد احیای اتحاد جماهیر شوروی سابق است و مسئولین آمریکایی هم در این مورد موضع گرفته اند و خانم کلینتون در دوبلین اعلام کرده بود ، آمریکا اجازه ایجاد اتحادیه گمرکی و اقتصادی روسیه با همسایگانش را نمی دهد . بعضی از مسئولین وکارشناسان روسی هم توجه به جریان اورو آسیایی را بی فایده می دانند و معتقدند که کشورهای آسیایی این حوزه فاقد توانمندیهای علمی ، صنعتی ، اقتصادی لازم هستند و اشخاصی نظیر پریماکف خواسته اند روند همکاریهای نزدیک با جمهوریهای سابق با تأنی صورت گیرد و بیشتر به اتحاد روسیه با چین و هند توجه می شود . حال با توجه به معضلات و مسائل داخلی آمریکا که اوباما در برنامه های تبلیغاتی خود به آن پرداخته بود، این بحث مطرح است که بخش اعظم تمرکز کاری اوباما بر روی سیاستهای داخلی نظیر حل مشکلات اقتصادی ، بحث مهاجرت ، بحران بیکاری ، برنامه تأمین اجتماعی و بهداشت، کاهش هزینه های نظامی ، محدودیت آزادی و فروش سلاح و تأمین حقوق اجتماعی اقلیتها خواهد بود ، ولی در مورد چنین استنباطی مستندات محکمی وجود ندارد و بعید بنظر می رسد سیاست خارجی آمریکا اهمیت و اولویت کمتری نسبت به سیاست داخلی برای اوباما داشته باشد و شاید کفه اهمیت آن بیشتر نیز باشد. برای آمریکا اکنون حل بحران سوریه و مسئله ایران اهمیت دارد که هر دو این موضوع بنحوی در تعامل رابطه با روسیه قرار می گیرد . بنابر این می توان گفت روسیه و چین هر یک از جهاتی در سیاست خارجی آمریکا مورد توجه اند دارد،ولی بنظر می رسد رابطه روسیه و امریکا اکنون حالتی تقابلی و تلافی جویانه پیدا کرده است و حتی ممکن است بسمت یک رویارویی غیر نظامی نیز پیش رود، در مجموع می توان گفت آمریکا هنوز نتوانسته با پوتین زبان مشترک پیدا کند و بیش از گذشته از روسیه انتقاد کرده واین کشور به این انتقاد پاسخ می دهد. برای نمونه میتوان سفر خانم کلینتون به پراگ برای منع انعقاد قرار داد روسیه با چک در مورد نیروگاه هسته ای ، عدم تصویب خرید هلی کوپترهای روسی برای افغانستان توسط ناتو در سنای آمریکا و گسترش ناتو به سمت شرق، افزایش موشکهای استراتژیک روسیه در مقابل افزایش پایگاههای سپر دفاع موشکی امریکا و غرب ،لغو تدریجی تعدادی از موافقت نامه های دو کشور که از نمونه های آن می توان خروج روسیه از موافقتنامه های همکاری با آمریکا در کنترل مواد مخدر و فعالیت نظامی و متقابلاً خروج آمریکا از کمیسیون جامعه مدنی روسیه و آمریکا را نام برد که در دوره مدویدف و به جهت بحث دموکراتیزه کردن جامعه روسیه صورت گرفته بود ، که نشان از تقابل جدی دارد. سعی روسیه فعلاً این خواهد بود که در ارتباط با مسایل مطرح شده درمقابل امتیازآمریکا، امتیاز بدهد ودر غیر اینصورت مقابله به مثل کند. شاید بتوان گفت آمریکا و روسیه با وجود کثرت اختلافات فعلاً تنها در دو موضوع اشتراک نظر داشته باشند :
1-بحث مقابله با تروریسم بین المللی
2- کاهش سلاحهای کشتار جمعی .
مدیر دفتر نمایندگی صدا و سیما در مسکو
4949
نظر شما