رضا استادی

 «فرهنگ و هنر در ایران همیشه چرچ پنجم گاری است». این جمله‌ای است که بار‌ها از سوی دلسوزان و منتقدان عرصه فرهنگ و هنر به کار گرفته شده است. معنی و مفهوم آن هم این است که در ایران کسی دلش به حال فرهنگ و هنر نمی‌سوزد و این بخش، اولویتیندارد اما جست‌و‌جویی ساده در این فضا نشان می‌دهد سازمان‌ها، بنیاد‌ها، نهاد‌ها، تشکل‌ها، دفا‌تر و انواع تشکیلات مختلف در این عرصه وجود دارند که وظیفه آن‌ها «کار فرهنگی کردن» و سرویس دهی به هنرمندان است. اغلب این ساختار‌ها در ساختمان‌هایی لوکس و زیبا مستقر هستند. مبلمان شیک، آسانسورهای مدرن و دوربین مدار بسته مهم‌ترین ویژگی آن‌ها است. در اغلب آن‌ها کارمندان مختلفی در طبقات متعدد منتظرند تا کار هنرمندان را راه بیندازند. انواع و اقسام سایت، مجله، بولتن داخلی، سامانه پیامک و... هم وجود دارد که اخبار برنامه‌ها، موفقیت‌ها، سخنان مدیر آن سازمان و نکاتی از این دست را گاهی لحظه به لحظه برای هنرمندان مخابره می‌کند. بر اساس یک الگوی کلیشه‌ای، بخشی از بودجه چنین مراکزی هم صرف فعالیت‌های رسانه‌ای و حتی راه اندازی سایت خبری می‌شود تا این مراکز با بهره گیری از یک بازوی اطلاع رسانی، زود‌تر به اهداف خود برسند و پرچم پُرافتخار خود را در قله‌های مختلف فرهنگ و هنر به اهتزاز دربیاورند.


افرادی که در راس این تشکیلات قرار دارند معمولا مسوولیت‌های سنگینی برای خود تعریف کرده‌اند. آن‌ها به دنبال خلق آثار بزرگ و جهانی هستند که پاسخی دندان شکن به دشمنان این مرز و بوم بدهد. آن‌ها می‌خواهند آثار فاخر تولید کنند و حرف‌های ما را در سطح جهان از طریق این آثار مطرح کنند. کشف استعدادهای ناشناخته نیز بخش دیگری از ماموریتی است که اغلب آن‌ها برای خود تصور می‌کنند. برای تحقق این هدف، در چنین تشکیلاتی هزینه زیادی صرف «تربیت نیروی انسانی» می‌شود. گاهی از این کار با عنوان «کادر سازی» هم نام برده می‌شود که در قالب تشکیل جلسات و کارگاه‌های آموزشی و نیز کلاس‌های مختلف قرار است تحقق یابد. توجیه آن‌ها هم این است که مشکل امروز فضای فرهنگی کشور، نداشتن هنرمند است و برای کسب موفقیت در عرصه فرهنگ و هنر باید نیروهای جوان را تربیت کرد. اغلب آن‌ها در این عرصه گوشه چشمی به الگوی حوزه هنری دارند که در سال‌های اول پس از انقلاب با همین هدف به میدان آمد و به تربیت هنرمندانی اقدام کرد که بعد‌ها چهره‌های شاخص آسمان هنر و ادب ایران شدند.
تا اینجای ماجرا همه چیز خوب و مرتب است اما کافی است به سراغ یکی از این سازمان‌ها و بنیاد‌ها بروید و خارج از چهارچوب رابطه با مسوولان این مراکز، حتی با وجود داشتن سابقه فعالیت مفید و موثر، برای طرحی که در چهارچوب فعالیت‌های‌‌ همان سازمان‌ها قرار دارد از آن‌ها تقاضای کمک کنید. از این مرحله به بعد ساختار رسمی و جدی موجود از این تشکیلات در ذهن شما به مرور رنگ می‌بازد و به مرور به یاد سریال‌های قدیمی مهران مدیری می‌افتید که در داخل یک اتاق چند میز قرار گرفته بود و افرادی که پشت می‌ز‌ها نشسته بودند، مسوولیت‌های مختلف و پیچیده‌ای داشتد که در اغلب موارد شامل دست به دست کردن یک پرونده و دادن آن به فرد دیگر می‌شد!


در اغلب این سازمان‌ها چنین پروسه‌ای در انتظار هنرمندان است. اغلب آن‌ها خود در مقام تشخیص نیستند و درباره آثار ارائه شده باید کار‌شناسان آن مراکز نظر بدهند. گاهی حضور کار‌شناسان امری «صوری» است و نظر نهایی را خود مسوولان آن سازمان می‌دهند و کار‌شناس صرفا آن نظر را تایید می‌کند. اگر هم چنین نباشد، پس از سپری شدن مسیری پُر پیچ و خم، در ‌‌نهایت به بهانه‌ای طرح پیشنهادی رد می‌شود. البته در برخی موارد این طرح‌ها خوانده هم نمی‌شود. کافی است کاغذی کوچک را لای صفحات طرح خود بگذارید تا هنگامی که طرح را تحویل گرفتید، با‌‌ همان کاغذ در‌‌ همان بخش مواجه شوید که نشان می‌دهد لای طرح باز نشده است. در مواردی هم که طرح مورد پذیرش قرار می‌گیرد، اجرایی شدن آن آنقدر طولانی می‌شود که ممکن است آن موضوع فرهنگی از اولویت‌های جامعه ساقط شود و زمانی در قالب اثر هنری به جامعه عرضه شود که به موضوعی تکراری و کهنه تبدیل شده باشد.


البته این مشکلات فقط پیش پای گروه محدودی از مراجعان به چنین سازمان‌ها و بنیادهایی است. هنرمندان دیگری هم هستند که سال هاست اصطلاحا «کفتر جَلد» آسمان این تشکل‌ها هستند و هرجا پولی باشد، آن‌ها بر زمین می‌نشینند و دور از چشم دیگران، با بهره گیری از امتیازهای ویژه کارهای ضعیف و متوسط ارائه می‌کنند و دستمزدهای قابل توجه می‌گیرند و حاصل کار آن‌ها نیز آثاری می‌شود که شاید تا چند سال بعد هم امکان عرضه عمومی پیدا نکند و یا در عرضه عمومی هم با شکست مواجه شود. حاصل چنین مناسباتی به اینجا ختم می‌شود که در ‌‌نهایت به جای آنکه بودجه ناچیز فرهنگی چنین نهاد‌ها و سازمان‌هایی صرف هنرمندان شود، بخش زیادی از این بودجه صرف تامین هزینه‌های جاری و پرداخت حقوق کارمندان این تشکیلات عریض و طویل می‌شود و بخش دیگری از آن نیز در اختیار هنرمندانی قرار می‌گیرد که سال هاست آموخته‌اند چگونه و از کجا می‌توان به «رانت» دسترسی پیدا کرد.

 

یکی از توجیه‌های مهم فعالیت اغلب این سازمان‌ها «تربیت هنرمند» است. چنین اقدامی در سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی توجیه داشت. در آن زمان فضای فرهنگ و هنر کشور در دست گروه‌های مخالف نظام حاکم بود، امکانات آموزشی بسیار محدود بود، هنرمند شدن مستلزم طی کردن پروسه‌ای چندین ساله در دانشگاه‌های هنری بود و از همه مهم‌تر اینکه دسترسی به منابع مطالعاتی و نیز امکانات مورد نیاز برای تولید آثار فرهنگی هنری ـ حداقل در زمینه سینما ـ بسیار اندک بود اما امروز با وجود منبعی مانند اینترنت و نیز تعداد فراوان مراکز آموزشی و از همه مهم‌تر، پیشرفت تکنولوژی که به هر فردی امکان می‌دهد با یک تلفن همراه فیلم بسازد و حتی آن را در یک جشنواره هم شرکت دهد، هزینه‌های فراوان و موازی کاری‌های متعدد چه توجیه و جایگاهی دارد؟
 

اگر هم قرار است هزینه‌های اختصاص یافته برای فرهنگ و هنر، به عده خاص و محدودی برسد، چرا اساسا چنین تشکیلات گسترده‌ای راه اندازی می‌شود؟! اگر متوسط هزینه یک کارمند را ماهانه یک میلیون تومان در نظر بگیریم ـ حقوق، مزایا، بیمه و... ـ یک کارمند به طور متوسط سالانه 12 میلیون تومان هزینه دارد تا مثلا در یکی از این سازمان‌ها استخدام شود و طرح دریافتی از یک هنرمند را ثبت کند و با پیک برای کار‌شناس ارسال کند. اما با همین رقم ـ صرفا حقوق یک سال یک کارمند ـ می‌توان 3 فیلم کوتاه ساخت و حق التحریر 6 نویسنده را پرداخت کرد. کافی است رقم کارمندان یکی از چنین نهادهایی را با هم جمع بزنید و در عدد یک میلیون ضرب کنید تا دریابید چه میزان از بودجه‌ای که سهم هنرمندان است و به اسم آن‌ها اختصاص یافته، در حال هزینه شدن برای کارهایی است که به سادگی و از طریق یک سامانه اینترنتی نیز قابل اجرایی شدن است تازه اگر کارکردهای این تشیکلات که در اغلب موارد با یکدیگر مشابه است، صرفا محملی برای توزیع «رانت» در میان تعدادی خاص از هنرمندان نباشد!! اینگونه می‌شود که بودجه‌های فرهنگی یا صرف امور غیر فرهنگی می‌شود یا اینکه به شکلی غیر هنری هزینه می‌شود! بعد ما از ساخت فیلمی مانند «آرگو» متاسف و برآشفته می‌شویم و از خود می‌پرسیم چرا ساختار فعلی هنر ما محصول استراتژیک تولید نمی‌کند؟! البته زیاد نگران نباشdد. حاصل این ابراز تاسف، تصویب بودجه‌ای جدید است تا دوباره در‌‌ همان چرخه وارد شود و به مبادی از پیش تعیین شده‌ای برسد که قرار نیست خروجی موثری داشته باشند.

5757

کد خبر 281453

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • یونس IR ۱۵:۱۹ - ۱۳۹۱/۱۲/۲۲
    1 0
    در سطر اول عبارت «چرخ » را چرچ نوشته اید. لطفا اصلاح کنید و به مخاطب خود احترام بگذارید