۰ نفر
۲۲ آبان ۱۳۹۱ - ۲۲:۲۶

رضا استادی

سینما در همه جای دنیا جنسی از تفریح و سرگرمی را ارائه می‌دهد که مخاطب در آن قدرت «انتخاب» دارد. مخاطب سینما همیشه با انتخاب فیلمی خاص و مشخص، به سینما می‌رود و با پرداخت مبلغی به عنوان «پول بلیت» به تماشای اثری می‌نشیند که آن را آگاهانه انتخاب کرده است.
 

اما تلویزیون رسانه‌ای است که با حجم بالایی از برنامه در قالب‌های مختلف و متنوع خود را به مخاطبش «عرضه» و حتی گاهی «تحمیل» می‌کند و چنین مخاطبی به محض عدم رضایت از اجزاء و یا کلیت برنامه‌ای خاص، با ده‌ها قدرت انتخاب دیگر مواجه است.
برنامه سازان تلویزیونی همیشه برای اینکه مخاطب را با خود همراه کنند یا به دنبال «سوژه و مضمونی تازه» می‌روند و یا در ساختاری تازه قصه خود را روایت می‌کنند. بهره گیری از «ساختار تازه» در اغلب برنامه‌های تلویزیونی همچون: مستند، مسابقه، برنامه زنده و... اتفاقی دست یافتنی است اما در مورد «برنامه‌های نمایشی» چنین امکانی به سختی فراهم می‌شود، چرا که مخاطب برنامه‌های نمایشی به ساختاری مشخص و ثابت عادت دارد و هرگونه تغییر در این ساختار می‌تواند باعث شود مخاطب عطای تماشای کار را به لقایش ببخشد. به همین دلیل است پخش سریالی مانند «حیرانی» که ساختار تصویری و روایی پیچیده‌ای داشت؛ با وجود استقبال رسانه‌ها واکنش منفی مخاطبان را در پی داشت.
 

در چند هفته اخیر سریالی با نام «راستش را بگو» از شبکه یک سیما پخش شده است. این سریال ساخته «محمد رضا آهنج» است که در ساخته‌های قبلی خود همچون «سایه آفتاب» و «معما» نیز به چنین فضاهایی علاقه نشان داده است. البته «راستش را بگو» ساختار روایی پیچیده‌ای ندارد و تنها تفاوت ساختاری آن با سریال‌های رایج سیما، استفاده از «فلاش بک» در روایت زندگی گذشته شخصیت‌ها است که در این سریال ضمن تکمیل شخصیت‌پردازی، کارکردی جداکننده و یک پاساژ روایی نیز پیدا می‌کند. در شکل ظاهری سریال از نظر چهره‌پردازی، قاب‌های تصویری، کیفیت تصاویر و مواردی از این دست تفاوت قابل ملاحظه‌ای با روال رایج سریال‌های تلویزیونی دارد و شیک بودن تصاویرش ـ که تا حدودی آن را شبیه کلیپ‌های تلویزیونی می‌کند ـ عاملی است که باعث می‌شود مخاطبی که حتی‌شناختی از سریال ندارد، به تماشای کار بنشیند.
 

«راستش را بگو» از نظر قصه و داستان، شخصیت‌هایی را محور داستان خود قرار داده که به جز نمونه‌های محدودی همچون: «آژانس شیشه‌ای» و «موج مرده»، نمی‌توان پرداخت خوب و مناسبی از آن‌ها را در سینما و تلویزیون سراغ گرفت. البته مخاطب تلویزیون «شخصیت‌های امنیتی» فراوانی را در فیلم‌ها و سریال‌ها دیده که مهم‌ترین مشخصه آن‌ها استفاده مفرط از عینک دودی، عبوس بودن، تک بعدی بودن و در ‌‌نهایت غیر قابل باور بودن است اما این سریال با ظرافت به جنبه‌های انسانی این شخصیت‌ها نزدیک می‌شود و با پیوندی ظریف میان امروز آن‌ها و دیروز آن‌ها ـ در جبهه جنگ ـ آن‌ها را به شخصیت‌هایی ملموس و حتی دوست داشتنی تبدیل می‌کند. البته به نظر می‌رسد در مسیر این تجربه تازه دست سازندگان اثر هم باز بوده است. مثلا در جایی از سریال که مادر بزرگ علیرضا برای یافتن نشانه‌ای از او به کلانتری مراجعه می‌کند، در یک فلاش بک، مراجعه مادر بزرگ به پزشکی قانونی زمان پهلوی برای یافتن جنازه دخترش روایت می‌شود و سپس روایت شخصیتی دیگر از موقعیتی مشابه به تصویر کشیده می‌شود که طی آن رزمنده‌ای در جبهه با پیکر برادر شهیدش مواجه می‌شود.
 

از این سریال می‌توان به عنوان یک کار سفارشی خوب نیز یاد کرد که سفارش دهنده به جای تاکید شعاری گونه بر عناصر کاری خود، حاضر شده سازنده اثر به شکلی غیر مستقیم به موضوع بپردازد و محیط کار را «لوکیشن» قصه کند.
حضور شخصیت شهید چمران از دیگر ویژگی‌های این سریال است. شخصیتی کوتاه که صرفا «رنگ و بویی خاص» به سریال می‌دهد و شخصیت محوری قصه نمی‌شود؛ چرا که تجربه ثابت کرده محور قرار دادن چنین شخصیت‌هایی در سینما و تلویزیون، گذشته از کمبودهای فراوانی که از نظر لجستیکی و تجهیزاتی برای نمایش آن‌ها وجود دارد، اثر نمایشی را با اعمال نظر‌ها و دخالت‌های فراوانی مواجه می‌کند و در پایان کار هم معمولا هیچ کس رضایتی صد در صد از کار پیدا نمی‌کند اما چنین پرداخت موجزی به شخصیتی مانند چمران، ضمن کارکردهای مثبت چیزی نیست که واکنشی منفی به دنبال داشته باشد.

5757

کد خبر 257492

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • رویا فکری IR ۰۹:۲۹ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۳
    0 0
    با سلام و خسته نباشید حق مطلب ادا شده است. صمیمانه سپاس

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین