در مدت شانزده سالی که به عنوان روزنامه نگار در حوزه تلویزیون فعالیت میکنم، با مدیران مختلفی مواجه شدهام. در میان همه آنها «اصغر پورمحمدی» شخصی ویژه است. پورمحمدی مدیری کم حرف، اهل جسارت و کمی عبوس بود که برخلاف برخی دیگر از مدیران تلویزیون، نه علاقه زیادی به حرف زدن داشت و نه چندان نگران و علاقمند فضاسازیهای مثبت و منفی رسانهها بود.
بخش عمدهای از انرژی او صرف «کار کردن» میشد و با تیم ثابت و کم حاشیهای که به دور خودش جمع کرده بود، تلاش میکرد با استفاده از ظرفیتهای تلویزیون «برنامههای خوب و جذاب» تولید کند. مانند همه مدیران دیگر به فعالیت او انتقادهایی وارد است که مهمترین آن «سپردن بخش عمدهای از تولید برنامههای شبکه سه به تهیه کنندگانی خاص و محدود» بود. پورمحمدی در دو سال اخیر آماج حملات رسانهای مختلفی هم بود اما او یک ویژگی قابل احترام داشت که او را نزد دست اندرکاران تلویزیون به فردی دوست داشتنی تبدیل میکرد. این ویژگی برخورداری از موهبت «معرفت و پشتیبانی از برنامه سازان» بود که در میان مدیران تلویزیون بسیار ارزشمند است.
بارها پیش آمده برنامه سازان با انتقادهایی خارج از مجموعه تلویزیون مواجه شدهاند و مدیران قبل از نهادهای نظارتی، عذر برنامه ساز و فرد خاطی را خواستهاند و گوشمالی سختی هم به او دادهاند و حتی در رسانهها نیروی خود را سکه یک پول کردهاند، اما پورمحمدی چنین رویهای نداشت و همین مسئله باعث تداوم برنامه نود و بسیاری از برنامههای زنده این شبکه شد. بر اساس همین ویژگی بود که وقتی سریال «ستایش» آماج حملات مختلف قرار گرفت، پورمحمدی برنامهای برگزار کرد که در آن حتی به گروه زحمتکش حمل و نقل سریال ـ که هیچگاه زحمتهایشان دیده نمیشود ـ هم هدیه داد و از آنها تقدیر کرد.
سال 1390 هم وقتی سریال «پنج کیلومتر تا بهشت» به عنوان سریال رمضانی شبکه سه با انتقادهای فراوان و شدید مواجه شد، او مراسمی برای تقدیر از عوامل سریال برگزار کرد. محل برگزاری مراسم «تالار ایوان شمس» بود و عجیب است گردش روزگار که یک سال بعد همین سالن میزبان مراسم اختتامیه فعالیت رسانهای خود پورمحمدی میشود!
«برکناری»، «کناره گیری»، «خداحافظی»، «پایان فعالیت» و یا هر نام دیگری که بتوان برای قطع همکاری «اصغر پورمحمدی» با شبکه سه سیما گذاشت، آنقدر اتفاق مهمی بوده که علاوه بر رسانههای داخلی ایران، به سوژهای برای چند شبکه فارسی زبان خارجی نیز تبدیل شود. این خبر در طول دو هفته گذشته اتفاقی تکان دهنده برای رسانهها بوده است. اتفاقی که معاون سیما ـ به عنوان فردی که مسوول مستقیم این تغییر است ـ در توصیف آن عبارت «استراتژی جوانگرایی در سیما» را به کار میبرد و آن را یکی از رویکردهای اصلی سازمان صدا و سیما عنوان کرده و درباره این استراتژی به خبرنگار ایسنا میگوید: «یکی از رویکردها و اهداف اصلی ما مقوله جوانگرایی است و از مدیران باسابقه در سایر بخشهای سازمان استفاده خواهد شد. بهتر این است تا مدیران جوانتر، با انگیزهتر و کاراتر وارد عرصههای مدیریتی شده و به فعالیت بپردازند».
در همین ایام خبرگزاری مهر نیز با انتشار یادداشتی با عنوان «جوانگرایی؛ پدیدهای مبارک درصدا وسیما» با اشاره به پخش برنامه مستند «آخرین روز زمستان» با موضوع زندگی شهید حسن باقری و پدیده مبارک جوان گرایی در دفاع مقدس، انتخاب مدیران جوان توسط معاون سیما را امری مبارک دانسته و مینویسد: «علی دارابی به کارایی و کارآمدی جوانان ایمان دارد و از همین روست که در تغییرات زیر مجموعهاش ریسک استفاده از جوانان را پذیرفته و از نیروهای جوان، خلاق، مبتکر و در عین حال توامند در عرصه رسانه استفاده میکند وآخرین نمونه آن نیز تغییر مدیر شبکه سه سیما است». این نویسنده در ادامه نیز ابراز امیدواری میکند که «معاونتهای دیگر صداوسیما نیز کهگاه همچنان با بازنشستههای سالهای پیش مدیریت میشوند به سمت جوانگرایی سوق پیدا کنند تا اتفاقات خوبی را در رسانه ملی شاهد باشیم».
مدیر فعلی شبکه سه سیما متولد سال 1356 است و اگر بخواهیم این جوان گرایی را جدی بگیریم، باید در آینده نزدیک شاهد تغییر مدیران دیگر شبکههای تلویزیونی هم باشیم. مهدی فرجی (مدیر شبکه یک سیما)، علی بخشیزاده (مدیر شبکه دو سیما)، رضا پورحسین (مدیر شبکه مستند)، حسن اسلامی مهر (مدیر مرکز سیما فیلم)، فرشاد صادقی (مدیر شبکه ورزش) از مدیران فعلی هستند که گرد پیری بر چهره آنها نشسته و اگر بخواهند قاعده جوان گرایی را جدی بگیرند، باید این روزها در حال جمع و جور کردن اسباب و اثاثیه شخصی خود از دفاترکاریشان باشند. مگر آنکه معاون محترم سیما اعتقاد داشته باشد که «جوانی و پیری به دل است نه به چهره» با این حساب باید به دنبال علت دیگری برای این تغییرات بود.
معاون سیما هم مانند تمامی مدیران هم رده خود ـ از جمله مسوولان فرهنگی کشور ـ حق تعیین مدیران خود را دارد، اما متاسفانه در صدا و سیما بیتوجهی به نیروی انسانی امری معمول است که مصداقهای فراوانی میتوان برای آن یافت. مهمترین مصداق این امر کنار گذاشتن چهرههای موفق برنامه سازی در شبکهها است که ناگهان برای مقطعی طولانی «بیکار» میشوند و دیگر خبری از آنها یافت نمیشود. مصداق دیگر بیتوجهی به نیروی انسانی نادیده گرفتن زحمات کسانی است که بین 6 تا 7 سال از عمر خود را صرف ساخته شدن یک سریال میکنند. اغلب آنها چهرههایی جوان، خلاق و با استعداد هستند اما به صرف اینکه در طبقه بندی «بازیگران» دسته بندی نمیشوند، امکان حضور در مراسمهای تقدیر و تجلیل از عوامل سریالها را نمییابند و همیشه تواناییهای فنی و حرفهای آنها نادیده گرفته میشود.
جوان گرایی پدیدهای قابل احترام است اما نباید برای جوانانی که امروز به لطف معاون سیما عهده دار مسوولیت مدیریت شبکهها میشوند، فضایی «تیره و تار» از آینده ترسیم کرد. فضایی که در آن مدیری مانند «اصغر پورمحمدی» که 30 سال از عمر خود را صرف اعتلای یک رسانه کرده، با کمترین احترام از رسانه بیرون فرستاده میشود و کار به جایی میرسد که این مدیر کم حرف و آرام، مانند آتشفشان فوران میکند و حرفهایی میزند که مخاطبان از شنیدن آن به حیرت میافتند. البته چنین شیوهای در فضای سیاسی مسبوق به سابقه است که مثلا مدیری در حین انجام ماموریت در خارج از کشور برکنار شود و یا مدیری دیگر به جلسه هیات دولت راه داده نشود و همان جا حکم برکناریاش به او ابلاغ شود، اما در فضای رسانهای که قرار است برای مردم دانشگاه باشد، چنین رفتاری پسندیده نیست. ضمن آنکه در هیچ دورهای با آمدن جوانها، پیرمردها و افراد صاحب تجربه کنار گذاشته نمیشوند و حتی در زمان جنگ نیز ظهور «حسن باقریها»، «شهید همتها»، «شهید باکریها» و... به معنای نادیده گرفتن تجربه و تخصص پیشکسوتان نیست و این فرماندهان جوان از تجربیات امیران ارتش همچون: «امیر شهید مسعوود نیاکی»، «امیر عبدالحسین مفید»، «امیر علی اکبر قوی دل» و... دیگران بهره برده و با آنان مانوس بودند؛ هرچند چالشهایی هم داشتهاند. یقینا سپاه هم در شرایط امروز، فرماندهان باتجربه و پابه سن گذاشتهاش را به بهانه جوان گرایی از دست نخواهد داد و بسیاری از فرماندهان کنونی موفقیتهای امروز را در گروی مویی میدانند که در جنگ سپید کردهاند و بسیاری از مردانشان را با وجود اینکه سالها از موعد بازنشستگیشان گذشته به اصرار بر مصدر امور حفظ کردهاند.
حالا که قرار بر جوان گرایی است کاش معاون محترم سیما برای تغییر مدیران بعدی که قرار است جای خود را به جوانها بدهند؛ حفظ ظاهر کند و حداقل «مراسم تشییع» مطلوب و آبرومندی برگزار کند تا جوانهایی که به تازگی پُست مدیریت را تحویل گرفتهاند از برخوردهای بعدی نهراسند و امیدوارتر به آینده در جبهه رسانه فعالیت کنند.
5757
نظر شما