پوریا ناظمی: اگر استیون اسپیلبرگ با ساخت ای.تی. و برخورد نزدیک از نوع سوم، چهره دوستداشتنی و حتی مهربانی از بیگانههای فضایی به تصویر کشید، اما بخش عمدهای از روایتهای علمیتخیلی که به داستان تماس با بیگانگان میپردازد نگاهی متفاوت به برخورد میان ما و موجودات بیگانه دارند؛ برخوردی که بر مبنای تجربیات تاریخ سیاره خودمان از مواجهه تمدنهای پیشرفته و توسعه نیافته شکل گرفته است. در این دیدگاه بیگانگان تنها بیگانه نیستند، آنها مهاجمانی هستند که به دنبال منابع زمین آمدهاند و در خوشبینانهترین حالت، انسانها را میدزدند تا برروی آنها آزمایشهایی را انجام دهند.
داستانها و فیلمهای متعددی در این حوزه نوشته و ساخته شده است؛ اما در بین همه آنها یک داستان جایگاه ویژهای دارد: جنگ دنیاها.
زمانی که آخرین نسخه سینمایی جنگ دنیاها را استیون اسپیلبرگ در سال 2005/1384 با بازی تام کروز ساخت، برخی از منتقدان ساخت این فیلم را از سوی کارگردان ای.تی و برخورد نزدیک، حاصل تغییر شرایط سیاسی جهان تحت تاثیر حوادث 11 سپتامبر 2001 ارزیابی کردند. جهانی وحشتزده و در تبوتاب چندین جنگ بزرگ شاید مجال زیادی برای خوشبینی میان بیگانهها باقی نمیگذاشت. جتگ دنیاها (نسخه اسپیلبرگ) بازسازی یکی از مهمترین آثار علمیتخیلی به شمار میرود. این داستان را اولین بار اچ.جی ولز در سال 1898/1277 نوشت. (تصویر مجاور، جلد نخستین ویرایش این داستان را که در سال 1898 منتشر شد، نشان میدهد). این داستان روایتی اول شخص از زبان شخصی است که ماجرایی را در لندن و حومه این شهر در پی تهاجم مریخیها دنبال میکند. این کتاب یکی از نخستین آثاری است که به طور جزیی به تشریح برخورد میان ما انسانها و تمدنی فرازمینی میپردازد. در زمان نوشته شدن این اثر فرض اینکه برروی مریخ حیات هوشمند وجود داشته باشد فرض دور از ذهنی نبود.
کتاب در زمان خودش دربردارنده نکات بسیار علمی بود که بازتاب دهنده یافتههای علمی آن زمان به شمار میرفت و در بسیاری از موارد دست به آیندهنگریهای جسورانه میزد. سفرهای میان سیارهای، استفاده از ابزارهای طیفسنجی، مباحث مربوط به تکامل و همچنین خطر توسعه و رواج گونههای زیستی غیر بومی در این داستان مورد اشاره قرار گرفته بود و البته به طور جدی به بحثهای نظامی و نبردهای مریخیها نیز پرداخته شده بود.
فضای عمومی ملتهب
این رمان به ویزه تحت نفوذ و تاثیر مناظرهها و بحثهای داغی نوشته شده بود که درباره حیات و هوش مریخی در جریان بود. این کتاب در شرایطی نوشته شد که تنها 20 سال از زمانی که جیووانی شیاپارلی، منجم ایتالیایی برای توصیف برخی از عوارض سطحی مریخ از لفظ کانالی استفاده کرده بود میگذشت. این وازه زمانی که به زبان انگلیسی وارد شد با خود معنای کانال دستساز و مصنوعی را آورد و به اشتباه، دلیلی بر وجود تمدن مریخی انگاشته شد. در آن سالها بحث مریخ به طور جدی داغ بود و اوج این مناظرهها و نظریهپردازیها به رصدگر برجستهای به نام پرسیوال لاول اختصاص داشت. او در رصدهای طولانی مدتی که از مریخ کرد مناطق کانالهای مریخ را با دقت بر سطح این سیاره مشخص کرد (بعدها معلوم شد این کانالها در واقع بر سطح مریخ وجود ندارند و توضیحات مفصلی درباره آنچه واقعا لاول رصد کرده بود مطرح شده است) او نه تنها به طور جدی به رصدهای خود ادامه داد که شروع به نظریهپردازی درباره مریخ کرد. عمده تئوری او در کتابی به نام مریخ در سال 1895/1274 منتشر شد و بر تفکرات عموم مردم در زمینه مریخ تاثیر بسیاری گذاشت. در این کتاب، او مریخ را سیارهای در حال خشک شدن ارزابی کرد که ساکنان آن برای انتقال آب، از نواحی قطبی دست به حفر کانالهای وسیعی زدهاند و از سوی دیگر به دلیل تغییرات اقلیمی در خطر نابودی قرار دارند.
در چنین شرایطی بود که اذهان عمومی نسبت به پذیرش تمدن مریخ آمادگی کامل داشت و ولز نمایی از مواجهه دو تمدن را به تصویر کشید.
خبرسازی بزرگ
داستان ولز یک بار دیگر نیز در طول تاریخ خبرساز شد و آن، زمانی بود که در شب 30 اکتبر 1938/10 آبان 1317 و در ویژهبرنامهای به مناسبت شب هالوین، اورسون ولز (کارگردان فیلم تاریخی همشهری کین) برداشتی رادیویی از این داستان را به طور زنده اجرا کرد. اگرچه داستان اصلی در انگلستان سپری میشد، اما اورسون ولز متن را تغییر داد و محل رویداد را به شهری در نیوجرسی آمریکا آورد. دو سوم اولیه این برنامه در قالب یک مجله خبری تهیه و اجرا شد و در آن (به جز آغاز برنامه) اشارهای به نمایشی بودن آن نشده بود. اجرای بینظیر ولز روایتی زنده و پرهراس از حمله مریخیها به زمین را برای شنوندههای آمریکایی تصویر میکرد. این نمایش به قدری واقعی بود که موجب هراس بسیاری از شهروندان آمریکایی شد و آنها گمان کردند این یک روایت و داستان واقعی است و واقعا مریخیها به زمین حمله کردهاند. تهیهکنندگان این برنامه مجبور شدند اعلام کنند که این فقط یک نمایش بوده و از مخاطبان به خاطر هراس ایجادشده عذرخواهی کنند و داستان این نمایش رادیویی و وحشت عمومی ایجادشده توسط آن به سرخط اول روزنامه نیویورکتایمز در روز 31 اکتبر 1938/11 آبان 1317 بدل شد.
از این فیلم چندین و چند برداشت مختلف معروف و غیر معروف ساخته شده که آخرین آن، داستان جنگ دنیاهای اسپیلبرگ است. در این داستان موجودات فضایی مدتها پیش ماشینهای جنگی خود را در زیر زمین پنهان کردهاند و در روز حمله در رویدادی شبیه به یک طوفان الکتریکی خود را به زمین میرسانند، این ماشینهای مرگبار را روشن میکنند و حمله به انسانها آغاز میشود.
حیات ناشناختهیکی از نکات قابل توجه جدی در این فیلم، داستان گونههای مهاجم و عدم سازگاری ما یا فضاییها با برخی از میکروارگانیسمهای ممکن در شرایطی غیر از محل بومی خود ماست. در پایان فیلم اسپیلبرگ مشخص میشود نقطهضعف فضاییها نوعی میکروارگانیسم بومی در جو زمین است. اگرچه بسیار غیرمحتمل است که تمدنی چنین پیشرفته پیش از حضور در سیارهای دیگر و آماده شدن برای جنگی تمام عیار از جزییات محیطی که وارد آن میشود بی اطلاع باشد، اما اصل مساله بسیار جدی است. زمانی که طرح بازگرداندن ذرات از خاک مریخ مطرح بود – اکنون این پروژه بار دیگر در کانون توجه قرار گرفته است- یکی از نگرانیها و مسایل اساسی که بحثهای زیاد و مطالعات فراوانی به دنبال داشت، این احتمال بسیار اندک بود که اگر در خاک مریخ نوعی میکروارگانیسم ناشناخته (برای ما زمینیها) وجود داشته باشد که ما نتوانیم با ابزارهایی که به مریخ فرستادهایم آن را تشخیص دهیم و در هنگام برگشتن به زمین برای این محفظه اتفاقی بیفتد و مثلا این ذرات در جو زمین پخش شوند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آیا ممکن است نوعی تهاجم مریخی در دنیای واقعی به وقوع بپیوندد، بهخصوص اگر ما در برابر این ارگانیسمها سیستم دفاعی نداشته باشیم؟ شاید این مساله یکی از دلایلی باشد که برخی از کارشناسان فضایی پیشنهاد میکنند این محفظه حامل ذرات به جای بازگشت مستقیم به زمین در مدار زمین قرار بگیرد و فضانوردان بتوانند با احتیاط و دقت بیشتری آن را در مدار شکار کرده و تحت شرایط ایمنتری به زمین برگردانند.
فیلم جنگ دنیاها نمونهای است از روی دیگر سکه مقابله با تمدنهای بیگانه و بازسازی مهیجی است از یکی از تاثیرگذارترین و پرحاشیهترین داستانهای علمیتخیلی تاریخ.
5353
نظر شما