گاهی اوقات اصلا به نظر نمی​رسد که این مطالب دقیقا 20 سال گذشته در این کشور منتشر شده و حالا بعد از گذشته دو دهه هنوز بوی تازگی می​دهد!

در کویر خشک «وعده» قطره آبی نیست‌نیست
این همه رنگین کمان​ها، جز سرابی نیست‌نیست
وعده‌های رنگ رنگ خوب و زیبا می‌دهند
لیک، جمله جز حباب روی آبی نیست‌نیست
بر سر ما گرچه می‌بارد بسی باران حرف
در میان حرفها، حرف حسابی نیست‌نیست
مشکلات ما فراوان است و پرسش بی‌حساب
پرسش ما را دریغا یک جوابی نیست‌نیست
‌*‌
از هجر مرغ و ماهی، گریان و زار هستیم
در این صف و در آن صف، چشم انتظار هستیم
گه در صف لواش و، گه شیر و گاه روغن
اینها اگر نیابیم، پس بی‌ناهار هستیم
با میوه قهر کردیم، در زندگی همیشه
بیگانه با خیار و سیب و انار هستیم
بی‌مسکنیم و خانه، زین روی بی‌بهانه
در کوهسار و تپه، دنبال غار هستیم!

***
***
خواستگاری کیلویی!

جریان از این قرار است که یک مهندس جوان، برای ازدواج مهریه کیلویی پیشنهاد‌کرده و حاضر شده دختر مورد علاقه خود را از قرار کیلویی ۱۰۰ هزار تومان عقد کند که جریان به روزنامه‌ها هم کشیده شده است.
بنده پیش‌بینی می‌کنم که به میمنت و مبارکی، فرهنگ ازدواج کیلویی در جهت همگامی با پیشرفت مادی شدن ارزشها در زندگی امروز ما، به زودی رایج شود و مکالمات زیر، نقل محافل خواستگاری گردد:
مکالمات:
پدر عروس: جان شما نمی‌شود، زیر کیلویی صد هزار تومان اصلاً صرف ندارد.
پدر داماد: قربان، آخرش چند؟!
پدر عروس: کیلویی حدود ده هزار تومان برای خودمان تمام شده، حالا چون شمایید، کیلویی صد هزار تومان!
‌*‌
مادر داماد (لحظه دیدن عروس خانم): عروس خانم به سلامتی چند کیلو هستند؟
مادر عروس: تازه رفته توی ۶۸ کیلو!
مادر عروس: واه... واه... ما بچه‌مان را با کوپن و اجناس تعاونی که بزرگ نکردیم، با گوشت آزاد و مرغ‌ آزاد بزرگ کردیم. آن‌وقت فقط کیلویی سی‌هزار تومان؟!

 

 گل آقا. شماره 122. بهار 1372

 

6060

 

 

 

کد خبر 295883

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین