سبک تبلیغاتی سعید جلیلی در رقابت های انتخاباتی یازدهم ریاست جمهوری

محمود عزیزی:

اپیزود اول

نزدیک میدان مرکزی مشهد- میدان شهدا- در یک کوچه خلوت، دفتر جبهه پایداری استان خراسان رضوی واقع شده است. سرکوچه بنر بزرگی از عکس دیدار رهبر انقلاب و آیت الله مصباح یزدی قرار گرفته و در زیرش جملاتی از رهبر انقلاب درباره رئیس موسسه آموزشی امام خمینی(ره) آمده است.
دو نفر وارد ستاد می شوند که یک خانه دو طبقه است و شروع می کنند به گزارش دادن میزان جمعیتی که برای همایش انتخاباتی قالیباف آمده بودند.

ورودی ساختمان روی کاغذ نوشته شده کمیته امور تبلیغات. در اتاق روبرو سه نفر پشت میز کامپیوتر نشسته اند و مشغول کار گرافیکی هستند. در همان حین یکی از جوانها که از همایش قالیباف برگشته است، در حال توضیح دادن درباره جمعیت شرکت کننده در مراسم رقیب جلیلی است و می گوید: «بی خود شلوغ بود!»
دیگری با موبایلش در حال صحبت با کسی است که به او می گوید یک گروه را از منطقه طلاب برای با موتور بیاورد.
قرار می گذارند در خیابان منتهی به خیابانی به نام کوهسنگی یک گروه موتوری برای استقبال از سعید جلیلی پشت سر او قرار گیرند.
جوان اولی کتش را در می آورد و به سمت کلمن آب می رود، هنوز آب نخوره می گوید:« یه ساعت مانده به برنامه در را باز کردند تا ستاد قالیباف نشان بده حامیاش در مشهد زیادند.»
سراغ رئیس ستاد را می گیرم، راهنمایی ام می کنند طبقه دوم آنجا با پیرمردی آشنا می شوم که در حال صحبت با موبایل اش است.
درباره سفر جلیلی به خراسان شمالی و اینکه آیا کسی از جانب آنها به بجنورد می رود، می پرسم و پاسخش منفی است. بعد شماره اعضای اصلی ستاد حامیان جلیلی به عنوان «حیات طیبه» را می دهد و مرا به آنها وصل می کند.
پاسخ آنها هم این است که به خراسان شمالی نمی روند، سه ساعتی تا خراسان شمالی راه است و می توان صبح زود رفت تا به همایش حامیان جلیلی رسید.
فردا صبح تیم همراه جلیلی تلفنی خبر می دهد که برنامه سفر خراسان شمالی لغو شده دلیلش هم ضبط برنامه تبلیغاتی او در تلویزیون است.

:
حدود ساعت 4 عصر به سمت سالنی که دیروز همایش قالیباف بوده و امروز محل همایش حامیان جلیلی است، حرکت می کنم. صندلی جلوی پیکان سفید رنگ نشسته ام، که راننده تاکسی جلوی پسرجوانی ترمز می کند. «دربست بهشتی؟»

منظورش محل برگزاری همایش حامیان جلیلی است. راننده می گوید نه، و گاز ماشین را دوباره می گیرد. بعد انگار دنبال یک هم صحبت می گردد می گوید: شما به کی رای می دی؟ چیزی نمی گویم. خودش ادامه می دهد:« من جلیلی مد نظرم بود ولی مناظره اش خوب نبود. مثل احمدی نژاد حرف می زد!»
حتی مرا تا نزدیک سالن نمی برد و یک چهار راه مانده به سالن شهید بهشتی سر ماشین را کج می کند. برای رسیدن به ورزشگاه بهشتی چند صدمتری را پیاده گز می کنم.
نزدیک سالن ورزشی آستان قدس که 200 متر به سالن ورزشی محل برگزاری همایش فاصله دارد،حامیان جلیلی یک به یک می آیند. دو سه دختر جوان چادری با هم در حال حرف زدن هستند. برادر دخترک حامی قالیباف است و خودش طرفدار جلیلی. با شوق از جلیلی حرف می زند.
کمی بالاتر پسر جوان یک شومیز سفید رنگ را با ماژیک آبی پرسیاه کرده و رویش نوشته است: «جلیلی: گلوگاه اصلی مشکلات اقتصادی مردم عدم شفافیت اقتصادی است.» 

اگر جلیلی رای نیاورد چه می کنی؟ سوالی است که من می پرسم و «انتخابات برای ما موضوعیت دارد و صرفا طریقت ندارد.»
پاسخ او به سوال من بود.
نفر دوم در این مسیر پسری 16 ساله است که هنوز نمی تواند رای بدهد و می گوید بچه محل جلیلی است. پوسترش را با عبارت «برنامه خوب بدون اصلاح ماشین دولت را به نتیجه نخواهند رساند.» را با ماژیک پر کرده است. پاسخش هم به این سوال که چرا جلیلی؟ یک کلمه است. «مقاوم است».

حامیان جلیلی از قالیباف خوش ذوق تراند. تنها گروهی تبلیغاتی که شابلون روی ماشین ها کار می کنند، آنها هستند.

برخلاف قالیباف برنامه جلیلی بدون موسیقی است. آرام تر هم است و همه از همان درب ورودی وارد ورزشگاه می شوند. فیلم بردار همراه جلیلی حدود ساعت 17:30 می گوید که او تازه هواپیمایش نشسته است، اما فرودگاه غلغه است.
تفاوت دیگر سالن مراسم جلیلی با قالیباف این است که زنان و مردان جایشان تغییر کرده است و خبری هم از صندلی در کف سالن نیست و خلق الله روی زمین نشسته بودند.
مثل روز قبل با بچه های حفاظت جلیلی که از گروه قالیباف جواتر هستند مشکل دارم. آنها با چوپ‌پر هایی که آنها را درحرم امام رضا(ع) دیده ایم، جماعت را هدایت می کنند که جلو نیایند. کارتم را نشان می دهم و رد می شوم.
شعارها شروع می شود و حامیان جلیلی نام او را صدا کردند. مجری شعار می داد :
«جانباز کیه؟ جلیلی!
پیروز کیه؟ جلیلی!
اصلح کیه؟ جلیلی!
نه سازش و نه تسلیم، یار جلیلی هستیم!
بانک رئیس جمهور، مرگ بر آمریکا!
برگ برنده ما، شهید زنده ما!»

پدر سعید جلیلی با موی سپیدش سمت راست سن نشسته است. معلم بازنشسته است و خودش می گفت« 2 روز قبل از ثبت نام پسرش با او مشورت کرده است.»
می پرسم اگر رئیس جمهور نشود، واکنشش چیست؟ گفت: «او تکلیفش را انجام داده است.»
پسرش سعید را «مظلوم» می داند و فرزند سومش را با خصلت «شجاعت» می شناسد.
می گوید تا قبل از انتخابات، ماهی یک بار به دیدار پدرش می آمده است. وسط حرف زدنمان یکی به پدر جلیلی می گوید :«بچه ها زنگ زدن می گن آون قدر در فرودگاه جمعیت است که دکتر نمیتونه بیرون بیاید.»
بچه ها حفاظت اجازه نمی دهند به محوطه بیرونی که جلیلی از آن وارد می شود، بروم. کارت تردد یکی از بچه ها را می گیرم و از درب خروجی رد می شوم. بیرون سالن تیم حفاظت جلیلی در حال صحبت کردن هستند.
بیرون از سالن خیابان منتهی به سالن شهید بهشتی شلوغ است. چیزی شبیه مراسم روز قبل قالیباف در مشهد.
حجت الاسلام میر باقری که از روحانیون حامی جلیلی در مشهد است در میان جمعیت می خواهد وارد شود، راه را بر او بسته اند. با کمک یکی از بچه های حفاظت وارد می شود . تا به درب ورودی سالن برسد از او می پرسم که نمی ترسید جلیلی 8 سال بعد دچار کج روی بشود، پاسخش کوتاه است: «همه ممکنه 8 سال بعد عوض شوند. مهم این است که مسئولیت آنها را عوض نکنند.»

ساعت از 18:30 هم گذشته است و تیم حفاظت با هم حرف می زنند و می گویند دکتر سر چهار راه است! از چهار راه تا ورزشگاه که زمان زیادی نیست، نیم ساعتی طول می کشد و ساعت 7 شب جلیلی به ورزشگاه می رسد.
در سالن، مجری برنامه شعر قیصر امین پور را دوباره زمزمه خوانی می کند.« اگر داغ دل بود ما دیده ایم، اگر خون دل بود، ما خوردیم، گواهی بخواهید اینکه گواه، همین زخم هایی که پژمرده ایم.»
تیم حفاظت جلیلی که یکی، دو سرتیم دارند، و بییشتر تیم حفاظتش هستند، شروع به هل دادن هم می کنند تا از این طریق، شیوه احتمال مقابله با هر شلوغی را تمرین کرده باشند.

5 دقیقه به 7 شب یک گروه با لباس ورزشی می روند جلوی دری که ماشین جلیلی می خواهد وارد شود، شاید بچه های حفاظت اطلاعات هستند که برای رد گم کردن و یا پیدا کردن همدیگر در ازدحام لباس ورزشی سفید و قرمز پوشیده اند.

شعار «سعید جلیلی دوست داریم ما» فضای سالن را  پر کرده است. جلیلی از مردم می خواهد به حرفهایش گوش کنند، شعار ادامه پیدا می کند.

در شلوغی جلوی سن، محافظان جلیلی به دنبال چگونگی خروج او از مراسم بعد از پایان سخنرانی اش هستند.

بیرون سالن دختری جوان می خواهد جلیلی را بعد از سخنرانی ببینید. هر قدر محافظان جلیلی توضیح می دهند اگر نامه ای دارید، آن را به ما بدهید، قبول نمی کند.

 دخترک خوابی دیده است که تنها می خواهد با جلیلی در میان بگذارد.

 ممانعت محافظان صدای گریه اش را بلند می کند و صورتش سرخ می شود.

/27212