روی کار آمدن دولتی که به اعتقاد اکثر قریب به اتفاق صاحبنظران، مردم برای پایان یافتن اوضاع نابسامان اقتصادی، به آن امید بستهاند، بیش و پیش از هر چیز، اهمیت نگاه و برنامههای اقتصادی این دولت را به عنوان شاخص ارزیابی دولت مطرح میکند. از این رو درباره اینکه حل مشکلات اقتصادی از کجا باید آغاز شود و مردم در کوتاه مدت و میان مدت میتوانند منتظر رویت چه آثاری در اقتصاد باشند، با دکتر حسین راغفر، اقتصاددان و پژوهشگر حوزه فقر و عدالت اقتصادی، فارغالتحصیل مقطع دکتری در رشته اقتصاد از دانشگاه ساسکس انگلستان و عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا گفتوگو کردیم. دکتر راغفر معتقد است که اگر نهادسازی و اصلاح فضای کسب و کار صورت نگیرد، نمیتوان به تغییر وضعیت امیدوار بود. این استاد دانشگاه میگوید، اخباری که از چینش اعضای تیم اقتصادی دولت شنیده، نگرانکننده است.
به نظر شما مهمترین مسئله اقتصادی که باید در اولویت برنامههای دولت جدید قرار بگیرد چیست؟
برای پاسخ دادن به این سئوال باید یک مقدمه عرض کنم. اصولا ما در انتخاباتهای گذشته شاهد بودیم که انفجارهای اجتماعی در برابر خواسته و مطالباتی که توسط دولتهای مستقر تامین نشده بود، باعث گرایش مردم به رویکرد دولت بعدی میشد. در این دوره که دولت در اختیار محافظهکاران بود هم تقاضاهای نسل جوان و به خصوص تقاضاهای نسلی که در دوره بیشزایی جامعه یعنی دهه شصت به دنیا آمده و حالا وارد بازار کار شده بود، برآورده نشد. تقاضای گسترده جوانان برای اشتغال با کمال تاسف در حالی بدون پاسخ ماند که درآمد بادآورده و تاریخی فروش نفت هم در این دولت به دست آمد اما این منابع عظیم اتلاف شد و فرصتهایی که میتوانست ایران را تبدیل به یک الگوی رشد اقتصادی در دنیا کند، با اتخاذ سیاستهای اشتباه، به تهدید برای کشور بدل شد. این سیاستها آسیبهای بسیار سختی به معیشت مردم زد و به نظر من تا دههها اثر این آسیبها بر پیکر جامعه باقی خواهد ماند.
در واقع مقصود شما این است که تقاضای اشتغال، عامل واکنش مردم در انتخابات بود و اولویت دولت جدید هم باید حل معضل اشتغال باشد؟
به نظر من آنچه که اتفاق افتاد و همه از آن به عنوان یک پدیده باورنکردنی در این انتخابات نام میبردند، عمدهترین علتش، انفجار تقاضاهای گروههای مختلف مردم به ویژه طبقههای متوسط و کمدرآمد جامعه بود. مهمترین نگرانی مردم همین دو عامل بیکاری و تورم بالاست و البته کنترل اینها در هر جامعهای تقاضای مشروع شهروندان به حساب میآید. جوامعی هم که امروز در دنیا با بحران جدی روبهرو هستند، جوامعیاند که به این دو پدیده اقتصادی و به ویژه به مسئله اشتغال، پاسخ درست ندادهاند.
در تونس که نقطه آغاز انقلابهای عربی بود، خودسوزی یک دستفروش تحصیلکرده در اعتراض به برخورد ماموران شهرداری، جرقه یک انفجار را زد و به دنبال آن نارضایتیهای عمومی در تونس، مصر، لیبی و سوریه بروز پیدا کرد. امروز هم شاهدیم که وقتی دولت مصر نتوانست به نیازهای طبیعی قشری از جامعه به خصوص جوانان پاسخ دهد، این نارضایتی به اشکال مختلف انفجار خود را نشان میدهد. آنچه که در 24 خرداد 92 روی داد یک انفجار اجتماعی برای تقاضاهای اشتغال و همچنین اعتراضی همگانی بود به سیاستهایی که مردم را نادیده گرفته و به مشکلات اساسی آنها پاسخ نداده است. در دولتهای نهم و دهم ما شاهد بسته شدن فضای اقتصادی کشور و قبضه شدن آن توسط انحصارگران نظامی و شبهنظامی هم بودیم. به این ترتیب نظام پولی و مالی ما هم به طور کلی در قبضه قدرتها انحصارگرها در آمد و در نتیجه فضای کسب و کار رقابتی جای خود را به انحصارهای قدرتمند داد. این هم به سهم خود سبب شد که فعالان بخش خصوصی و فعالان اقتصاد واقعی یعنی تولید، واحدهای خود را تعطیل کنند و یا به فعالیتهای کاذب و سفتهبازی روی بیاورند و یا سرمایههای خود را به کشورهای دیگر منتقل کنند.
به طور مشخص، الان اولویت دولت در مقام عمل باید حل کدام مشکل و ورود به کدام حوزه باشد؟
به طور خلاصه باید گفت که مسئله اصلی در حال حاضر، تولید است. تولید هم بدون اصلاح فضای کسب و کار کشور امکانپذیر نیست. اصلاح فضای کسب و کار نیازمند محدودشدن انحصارها و بازگشت نظام بانکی کشور به ریل اصلی خود است. چون الان نظام بانکی خودش بخشی از مسئله فساد اقتصادی در کشور است. وظیفه اصلی نظام بانکی، تجهیز مردم برای سرمایهگذاری خصوصی است. اما متاسفانه در برنامههای دولت، ما چنین مسائلی را نمیبینیم. رشد سرطانی نهادهای پولی و مالی در کشور هم یکی دیگر از موانع اصلی رشد اشتغال است چون با افزایش قیمت پول، مانع رونق تولید میشود. مادامی که دولت این مسئله را حل نکند، امکان بازگشت سرمایههای بخش خصوصی و سرمایهگذاری در بخش واقعی اقتصاد، یعنی تولید، فراهم نمیشود. به این ترتیب، اشتغال که اصلیترین عامل انفجار اجتماعی بود، بدون پاسخ باقی میماند.
فرض کنیم دولت بخواهد بر اساس گفتههای شما تصمیم بگیرد. برداشتن انحصارها و باز کردن گره فضای کسب و کار چه اقداماتی را طلب میکند؟
اصلیترین آسیبی که به اقتصاد کشور خورده، آسیب به اعتماد مردم و فعالان اقتصادی است. این انتخابات و پیامدهای آن نشان داد که مردم به سهولت حاضرند گذشتهها را ببخشند و همکاری کنند، مشروط به اینکه دولت عزم جدی و عملی برای پاسخگویی به نیازهای آنان داشته باشد. الان مهمترین کار، همین تحقق شعار اعتدال در حوزههای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است. اما با کمال تاسف من با اخباری که درباره اعضای تیم اقتصادی دولت جدید شنیدهام و شواهدی که از گوشه و کنار مطرح میشود، تصور میکنم این مسائل کاملا با شعار اعتدال مغایرت دارد. چون در حوزه اقتصادی اینگونه که قرائن نشان میدهد، یک جریان افراطی باز خود را مطرح کردهاند. اگر این خبرها صحت داشته باشد، چنین انتخابی تبعات خیلی جدی برای بازار و گروههای مختلف مردم، به خصوص طبقه متوسط به پایین دارد و میتواند ناامیدکننده باشد. عقلانیتی که امروز از دولت انتظار میرود این است که علائم و جهتگیریهای درست را نشان دهد تا مردم اطمینان پیدا کنند که قرار نیست سیاستهای اقتصادی افراطی یا تفریطی در کشور به کار گرفته شود.
برای این کار چه اقدامات عملی لازم است؟ آیا نیاز به تغییر ساختار یا وضع قانون جدید است یا در همین چهارچوب فعلی با تغییر روشها میتوان به نتایج امیدوارکنندهای رسید؟
از جمله اقدامات عملی دولت باید ادغام یا تعطیلی این موسسات مالی و اعتباری و حتی بانکهایی باشد که به اسم خصوصی ولی در عمل به نفع نهادهای قدرتمند شبه دولتی عمل میکنند. دولت باید به سمت رقابتیکردن فضای مالی کشور پیش برود تا در این رقابت هزینههای سرمایه کاهش پیدا کند. الان ما با انحصار مواجهیم و هیچ نوع نظارتی هم از سوی بانک مرکزی بر این نهادها اعمال نمیشود. در نتیجه به اسم آزادی اقتصادی، نوعی هرج و مرج در بازار به وجود آمده که هزینههای سرمایه را افزایش داده است. در این شرایط، تولید در کشور ممتنع است و امکانپذیر نخواهد شد. اصلاح این وضع علامتی است که دولت میتواند به بازار و فعالان اقتصادی بدهد و به این ترتیب فضای کسب و کار را برای حضور سرمایههای ایرانیان داخل و خارج کشور و حتی سرمایههای خارجی مناسب کند. اگر از ظرفیتهای سرشار اقتصادی کشور به درستی استفاده شود، این خوشبینی که مدتی است در کشور به وجود آمده، استمرار پیدا میکند اما این اقدام مهم با شعار دادن و حرف زدن محقق نمیشود بلکه با برداشتن گامهای عملی و اعلام آنها میسر است.
با اتخاذ چنین رویکردی، دولت را توسط همان انحصارگر به چالش نمیکشد؟
مسئله خیلی روشن است. ما با محدودیتهایی روبهرو هستیم و باید بتوانیم از ظرفیتهای خود استفاده کنیم. یکی از این ظرفیتها، فضای تاریخی خاص و اعتمادی است که در این برهه در جامعه ایجاد شده. بنابراین باید بر این عوامل تاکید کنیم و از دولت بخواهیم که برنامههای عملی خود در این رابطه را اعلام کند. مردم میفهمند که اگر قرار باشد دولت گامی برای تقویت بخش خصوصی بردارد، ناگزیر است که انحصارهای موجود را محدود کند و باید بتواند با شجاعت این را ابراز کند. این نفوذها و قرار گرفتن ظرفیت اقتصادی کشور در انحصار چند نهاد محدود، موانع رشد اقتصاد ایران است و اگر به این مسئله پاسخ درستی داده شود، اقشار مختلف جامعه آن را درک و با آن همراهی میکنند.
از مدتها قبل کارشناسان و اقتصاددانان نسبت به عواقب سیاستهای دولت هشدار میدادند. به نظرتان چرا با وجود آن هشدارها، سیاستهای غلط ادامه یافت؟
به نظر من دولتهای نهم و دهم نماینده منافع گروههای خاصی بودند و برندههای عملکرد این دولت هم کاملا عیان و مشخص هستند. یک گروه خاص که صاحب درآمدهای بادآورده هنگفت و انحصارهای شکلگرفته در عرصه اقتصاد شدند. اصولا جهتگیری سیاستهای اقتصادی این دو دولت به سمت این گروههای خاص بود. امتیازهایی که واگذار میشد از قبیل امتیاز واردات برای یک عده قلیل به فربه کردن این گروه انحصارگر انجامید. به عقیده من هدف دولت همین بود و به هدفش هم رسید. آثار تخریبی این رویه هم همین است که امروز شاهد هستیم. این انفجار مطالبات صنفی و معیشتی و اقتصادی مردم هم نتیجه طبیعی سیاستهای دولت نهم و دهم است. دولت نهم و دهم بر خلاف شعارهایی که میداد، دولت گروههای خاص اقتصادی در کشور بود. شما میبینید که برخی دستگاهها هر روز تجملاتیتر شدند، چون برنده سیاستهای این دولت بودند. همزمان با این تحول، ما شاهد گسترش پدیدههای نامیمون فقر و بدبختی در کشور هستیم که تجلی آن را امروز همه ما در معابر عمومی شاهدیم. اینها نتیجه عملکرد دولت نخبهگرایی است که فقط در جهت منافع گروهها و نهادهای خاص کار کرد. مردم به این نگاه نمیکنند که دولتها چه شعاری میدهند، بلکه به عملکرد آنها نگاه میکنند.
چه تضمینی هست که دولت یازدهم هم وارد همین مسیر نشود؟
به نظر میرسد که دولت یازدهم تجربه شکست خورده این دو دولت را پیش چشم خود دارد. کاستیهای سیاستگذاری و اعمال نفوذ و اعمال قدرت در عرصههای اقتصادی را در عیانترین شکل خود مشاهده میکند و از این تجربهها درس میگیرد. از طرفی دولت پیشین بالاترین ظرفیتهای مالی اقتصاد کشور در صدسال گذشته را به دست آورد و بیشترین بدهی تاریخ اقتصاد ایران را هم برای دولت بعد از خود به جا گذاشت. دولت بعدی با محدودیتهای جدی از جمله استهلاک ظرفیت تولید کشور، از بین رفتن اعتماد عمومی، تحریمهای اقتصادی، رکود عمیق، انحصارهای گسترده، رشد فقر، رشد جرائم اجتماعی و اعتیاد و همین طور رشد طلاق و سایر نابسامانیها در حوزههای مختلف روبهرو خواهد بود. این دولت برای حل همه این مشکلات، منابع کمتری را هم در اختیار دارد و طبیعتا کار بسیار سختی پیش رو خواهد داشت. من فکر نمیکنم بعد از دولتهای نهم و دهم، دیگر دولتی در ایران روی کار بیاید که این قدر دستش باز باشد. دست بازی که مجلس در اختیار دولتهای نهم و دهم قرار داد یک امر بیسابقه و پدیدهای استثنایی بود. هیچیک از دولتهای قبلی برای تعیین کابینه خود چنین دست بازی نداشتند، برای استفاده از منابع عمومی و اتلاف آنها، هیچ دولتی این قدر آزاد نبود. این دولت با همه مشکلاتی که به مردم تحمیل کرد، هیچ گاه استیضاح نشد. اما احتمالا دولت بعدی دیگر چنین دست بازی نخواهد داشت. ما با درک این محدودیتها از دولت یازدهم انتظار داریم راهی متفاوت با دولت قبلی خود انتخاب کند. به نظر من دولت یازدهم در انتخاب اعضای کابینه و استفاده از منابع مالی کشور، آن دست باز را که یکی از زمینههای رشد فساد در دولت قبل بود، نخواهد داشت. اما در مقابل پشتوانهای قوی از اعتماد مردمی را دارد که سرمایه دولت یازدهم و یکی از اصلیترین وجوه افتراقش با دولت دهم است.
به حضور قوی انحصارها در اقتصاد ایران اشاره کردید. چه کار باید کرد که به جای حل مسئله انحصارها، شاهد تغییر کردن گروههای انحصار گر نباشیم؟
به طور مختصر باید بگویم که ما نیازمند نهادسازی هستیم و اصلیترین کار دولت برای اصلاح فضای کسب و کار کشور، همین نهادسازی است. نهادها عمر طولانی دارند و عمدهترین کارکرد آنها، مقیدکردن حیطههای عمل سیاستگذاران، مردم و گروههای عمل اقتصادی در کشور است. آنها باید در قالب و قیود مشخص عمل کنند و نقش و جایگاهشان مشخص شود. برای روشن شدن این مطلب یک مثال میزنم. بانک یک نهاد مهم در هر سیستم اقتصادی است و گردش پول در یک نظام اقتصادی مانند گردش خون در بدن انسان است. یکی از کارکردهای اصلی بانک «تجهیز منابع خرد مردم» است و این کارکرد نهادی بانک است. اما الان بانکهای ما از فلسفه وجودی خود کاملا دور شدهاند. در واقع اشکال مختلف فساد جایگزین کارکرد بانک در ایران شده است. این گونه نیست که نظام بانکی ما فاقد قوانین و مقررات است، بلکه مشکل اینجاست که نظام اقتصادی ما سیاستزده شده. فساد سه هزار میلیارد تومانی ناشی از فقدان مقررات بانکی نبود. این فساد ظاهر شد چون کنترل درستی اعمال نشده و علت اصلی آن هم سیاسی شدن فضای اقتصادی کشور و بانکها بود. وقتی گروهی خارج از نظارتهای رسمی میتوانند از سیستم بانکی کشور سوءاستفاده کنند، طبیعتا فساد رخ میدهد.
دولت یازدهم برای جلوگیری از این مسائل باید نهادهای آسیبدیده را بازسازی کند. نفس بازسازی سازمان مدیریت و برنامهریزی یک اقدام مهم است و گرچه معتقدیم که سازمان قبلی هم خالی از اشکال نبوده اما نفس اینکه یک نهاد بر نحوه ورود درآمدهای کشور و نحوه هزینهکرد این درآمدها نظارت داشته باشد، لازم و ضروری است. دولت باید با احیا و ایجاد نهادها مانع از تکرار اتفاقاتی نظیر فساد سه هزار میلیارد تومانی شود. ما انتظار داریم که دولت یازدهم به این مسائل هم بپردازد و آن ها را مطرح کند و برای حل این مشکلات، نظارت نهادهای مردمی را عملی کند وگسترش دهد. نهادهای مدنی نظیر رسانههای آزاد و مستقل و فضای باز گفتوگو و انتقاد، در کنار دستگاه قضایی غیرسیاسی و مستقل نیاز امروز جامعه ماست که اگر دولت بر آن اصرار کند، میتواند تغییرات امیدوارکنندهای پدید بیاورد. اما بدون این اصلاحات نهادی نمیتوان امیدی به تغییر داشت. اصلاح نهادی مسئله مهمی است که در یکصد سال گذشته در کشور ما غایب بوده و در برخی موارد تنها نامها تغییر کرده است. تذکر این نکته هم به نظرم لازم است که اگر دولتها در این مسیر گام بردارند، ولو اینکه به موفقیت 100 درصدی نرسند، از حمایت مردم برخوردار خواهند شد.
از اعتماد عمومی مردم به عنوان سرمایه دولت یازدهم نام بردید. این امکان وجود دارد که این سرمایه، با برآورده نشدن مطالبات، خود به یکی از مشکلات دولت یازدهم بدل شود؟
البته این نگرانی هم وجود دارد. اگر بعد از انفجار یکباره مطالبات مردمی، دولت نتواند پاسخی شایسته به این مطالبات بدهد، ممکن است با گسترش نارضایتیهای عمومی مواجه شویم. نتیجه این حالت میتواند بیاعتمادی و یاس دوباره و فرار سرمایهها از کشور باشد. اما ما و همه مردم باید این نکته را هم در نظر داشته باشیم که حق نداریم همه تقاضاها را انباشته و بر سر دولتی که وارث تخریبهای به جامانده در اقتصاد کشور است، آوار کنیم. ما باید بر این نکته تاکید کنیم که دولت نمیتواند معجزه کند. از سوی دیگر، مطبوعات و رسانهها هم باید به طور مستمر به نقد دولت بنشینند البته نه به معنای انتقاد صرف، بلکه به معنای تبیین راهکارها. ما باید کاری کنیم که این فضای انتقادی حفظ شود و همه نهادهایی که میتوانند برای حل مشکلات کشور کمک کنند، بتوانند نظرات خود را به دولت منتقل کنند.
/31222
نظر شما