۰ نفر
۱۳ مرداد ۱۳۹۲ - ۲۳:۲۵

درگذشت مرشد ترابی آن هم در وضعیتی بیمارگونه که به گفته خودش ناگهان به سراغش آمد ، درد کهنه معیشت و عدم تمکن مالی هنرمندان برجسته را باز کرد.

دلی پر ز دانش سری پر سخن

زبان پر زگفتارهای کهن

 آغاز:بیت بالا که سرآغاز داستان رستم و شغاد در شاهنامه است ، می تواند بهترین توصیف برای مرشد ترابی باشد. مرد گفتارهای کهن که شاید بعد از درگذشت چهره های پیش کسوت این شاخه از هنر ونمایش و موسیقی، همانند مرشد مرادی و دیگر مرشدان،او بود که  بیش از چند دهه بار چنین امانتی را به دوش کشید و نام و سخن فردوسی حکیم را در کوی و بام صلا داد و بر برزن افکند.

میانه: مرشد ترابی گنجینه ای از نقل های شاهنامه بود و دستگاه های موسیقی راهم به خوبی می شناخت و با لحن های حماسی و آیینی شاهنامه دمخور بود. نخستین بار به مدد کارهای فرهنگی که غلامحسین کرباسچی در شهرداری تهران ایجاد کرد نام و هنرش بر سر زبان ها افتاد و اندک اندک او به  نماد و استوانه شاهنامه خوانی در تهران و سپس ایران تبدیل شد. بعدها و در چند جشنواره نمایشهای آیینی او در بخش شاهنامه خوانی پای ثابت نمایش ها بودو سعدی افشار دربخش نمایش های سیاه بازی  و چه تلخ است که هر دوی آنها در یک سال رخ در نقاب خاک کشیدند. او علاوه بر آشنایی با ردیف های موسیقی و دستگاه ها بر موسیقی محلات تهران هم اشرافی شگفت داشت و نغمه هاو آوازهایی در بیات تهران را به خوبی می خواند و علاوه بر آن با نغمات این منطقه جغرافیایی به خوبی آشنا بود. بسیاری هم نزدش به شاگردی رفتند و آنکه علاقه مند تر از همه بود، خانم گردآفرید(فاطمه حبیی زاد) بود که سالیان قبل مجموعه ای ازتجربه های این استاد نامی را فرا گرفت و حتی روزی هم به روزنامه همشهری آمد و ایده های نوی داشت که متاسفانه همانند بسیاری از دیگر استعدادهای این مرز و بوم خوب شنیده نشد و در نهایت رخت سفر بر بست و به دیاری رفت که قدر هنرش را بدانند. یکی از دوستان نقل می کرد که استاد از او به عنوان شاگردی خوب و علاقه مند یاد می کرد.  شاید دوست فرهیخته و محقق و موزیسین، آقای فریبرز رستمی، که در حال سامان دادن به  تحقیقی درازدامن درباره موسیقی تهران  است ، بتواند بهتر از نگارنده گوهر و و قدر و  قیمت استاد مرشد ترابی رابه جامعه فرهنگی و هنری بشناساند.

انجام:سالهای میانی دهه هفتاد بود و من روزنامه نگار روز هفتم همشهری که پایم به فرهنگسرای بهمن باز شد. در آنجا مرشد ترابی را دیدم و قرار ملاقاتی با او گذاشتم در منزلش برای مصاحبه که در محله ای فقیرنشین در همان جنوب شهر بود. الان دقیق در خاطر ندارم که شهر ری بود و یا همان حوالی فرهنگسرای بهمن اما وضعیت زندگی و معیشتش به معنی دقیق کلمه افتضاح بود و خود من هم شرمم آمد از این که هنرمندی با این همه دانش و توانایی و در طرازی ملی و حتی بین المللی چنین با فقرو فاقه دست و پنجه نرم می کند. همان زمان به یاد خاطره ای افتادم که اخوی گرامم( سید عبدالحسین مختاباد) تعریف کرد. او می گفت: در سالهای اولیه دهه 70 به دیدار مرشد محمد مرادی ، یکی از پیشکسوتان نامدار زورخانه رفت( فردی که در زمان مدیریت استاد هوشنگ ابتهاج سایه بر رادیو از هنر و توانایی او استفاده فراوان برده شد) و وقتی وضعیت نه چندان مناسب معیشتی اش را دید، به صرافت می افتد که یکی از مقامات دولتی را به نحوی به منزل استاد بکشاند و اسبابی شود برای کمکی به این هنرمند نامی اما دور افتاده .

بعد از مدتها یکی از مقامات نسبتا بلند پایه جمهوری اسلامی ( در حد وزیر و معاون رئیس جمهور) را که اهل قلم و فرهنگ هم بود، و دستی هم درتحقیقات شاهنامه داشت، راضی می کند که به دیدار این پیر و خنیاگر شاهنامه بروند.  روز دیدار هم مرشد مرادی و هم اخوی انتظار داشتند که مسئول یاد شده یک یاعلی بگوید وکمک موثری به این پیرمرد بکند، اما تنها جمله ای که از دهان این مسئول بیرون آمد این بودکه انشاء الله خداوند به شما کمک کند: مرحوم مرشد مرادی که آدم رک و صریحی بود،بی درنگ گفت: خداوند که وضعیت مرا می بیند و اگر بخواهد کمکی بکند ، قطعا منتظر دستور شما نمیماند، شمایی که مسئولی و دستت می رسد چه کاری می توانی انجام دهی و بی اختیار خاطره ای گفت از سالهای دور ، زمانی که  به صحنه رفت و اجرایی کرد و مسئول وقت فرهنگ و هنر، روز بعد از اجرا او را به دفترش خواست و گفت چه می خواهی ؟ تو با این هنری که داری نام فردوسی و هنر سنتی را زنده کردی؟ چیزی از من بخواه؟که این بنده خدا هم گفت خانه و منزل مسکونی مناسبی ندارم. بلافاصله مئسول مربوطه با استاندار ( به گمانم یزد) تماس میگیرند و می گویندکه در اولین فرصت یک منزل در شان استاد برایشان فراهم کنید ، هزینه هایش را هم فرهنگ و هنر تقبل می کند.

پیش  از این در مرگ استادانی چون جلیل شهناز و احمد ابراهیمی نوشتم که وضعیت معیشتی آنان به گونه ای بود که درسال های آخر عمر مدام در گیر و دار یک تومن و دو تومان بودند. مرشد ترابی هم از این قاعده مستثنی نبود، چنانکه بیماری که او به آن دچار شد یکباره به سراغش آمد. شاید اگر مسئولی در همین مرکز هنرهای نمایشی برنامه ای تدارک می دید که سالی یکبار این گونه گوهرهای کمیاب عرصه هنر را به رایگان و البته با اجبار مورد آزمایش و چکاپ کامل قرارمی دادند، ما چند سال دیگر هم از وجود و گنجینه هنرهای آنها بهره می بردیم و شاید هم او و نیز سعدی افشار می توانستند حضوری موثر در جشنواره امسال آیینی داشته باشند .اما با از کف رفتن آنها، امسال این جشنواره عملا به سوگواره ای برای دو بزرگ هنر آیینی تبدیل شده است.یادش گرامی باد.

کد خبر 306813

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 11
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام IR ۲۰:۳۲ - ۱۳۹۲/۰۵/۱۴
    27 25
    چرا ما را در مطالب شما فقط خبر فوت هنرمندانی/مثل قلیچ انوری و ولی الله ترابی را میخوانیم ولی کسی آنانرانمی شناسد. اگر اینها گوهرند چرا فقط از کسانی مثل استاد شجریان یادی می شود. در همین مطالب شما سه مطلب فقط به نام و برای استاد شجریان است. چرا مسئولان که باید این هنرمندان ناشناخته و قیمتی را شناسایی کنند به وظیفه شان عمل نمی کنند. به عنوان مثال در خبری از دعوت موزه موسیقی از موسیقی دانان در ماه گذشته برای {کتاب استاد فخرالدینی} نوشته بودید و جمع همه جمع بود و همه با بودجه دولت دعوت شده بودند / آیا در آن مراسم قلیج انوری و ولی الله ترابی دعوت بودند؟ پس فرق بین مسئول این کار و آدمهای عادی چیست و چرا ما باید هر از چندی خبر فوت یک استاد بی جایگزین را در وبلاگ شما بخوانیم و سری تکان دهیم.
  • رسول A1 ۱۴:۰۶ - ۱۳۹۲/۰۵/۱۶
    27 21
    آقايان مختاباد فقط خوب حرف ميزنن. فقط زبان انتقادددددددددد بگوييد اينهمههههه امكانات دراختيار شمايان هست چه كرديد؟ با همه دولتها هم خوب مماشات كرديدددددددد .لطفا دس از سر هنر و هنرمندان برداريد و بي احترامي به بزرگان نكنيد. كي استاد جليل شهنازواستاد احمد ابراهيمي محتاج يكتمن و دوتمن بودند؟حتا بكبار هم از كسي توقع نداشتن. لطفا با آبروي افراد براي خودتان آبرو درست نكنيننننننننننننننن.
    • مختاباد US ۲۲:۰۷ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۵
      20 22
      مختاباد: دوست گرامی شاید در بیان مسئله اندکی اغراق شده باشد اما در اصل آن تردید نکنید و اگر نامی از این دو بزرگوار آمده توهین به آنها نیست. بلکه نشان دادن وضعیت اسف بار افراد و قله های هنری این مرز وبوم است که شان ومنزلتشان در ایام کهولت رعایت نمی شود. شما هم نگران آبروی آنها نباشید . این که آنها عزت نفس داشتند و هیچگاه سخنی نمی گفتند با شما موافقم اما اهالی موسیقی وقتی به دیدار آنها می رفتند و اوضاع و احوال را می دیدند و از نزدیکان می شنیدند خودشان دست به کار می شدند و در حد بضاعت خودشان همراهی می کردند. اما درباره این که امکاناتی در اختیار ما هست باید بگویم که نمی دانم اطلاعات درباره امکانات مرا چگونه به دست آوردید،اما قطعا همانند همان داوری شما درباره روابط خوب با تمامی دولت ها است.
    • مختاباد -ادامه US ۲۲:۰۹ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۵
      19 20
      فکر کنم اگر کمی سرتان را بچرخانید و موس کامپیوتریان را روی یادداشت های نگارنده در سال های قبل در همین وبلاگ کلیک کنید و یا سری به وبلاگ سربانگ بزنید دستتان می اید که هیچ رابطه ای در این سال ها با دولت نداشتم و تنها منتقد وضعیت موجود بودم و کار روزنامه نگار هم طرح مسئله و نقدو بحث درباره آن و کشاندن این گونه مباحث به حوزه های عمومی است تا بتواند حساسیت ها را توجه دهد و نه آنکه خودش اقدام عملی کند. روزنامه نگار طرح موضوع می کند و نه حل ان موضوع.
  • علی انتظاری A1 ۱۰:۳۵ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۰
    21 20
    آقای مختاباد خیالتان راحت باشد شما. سه برادر را همگان شناسند...بورسیه بنیاد شهید.بورسیه صداوسیما.بورسیه کانادا و امریکا و لندن و تولد فرزندان و....بازم بگم؟؟؟؟؟ای کاش اندکی انتقاد پذیر باشید و نخواهید همه چیز به میل شما باشد. این بنده خدا /رسول/حرف بدی نزده...اتفاقا حرف دل ما بجه های دانشگاه شریف هم هست...راستی چرا کامنتتان را در ادامه حرفای این بنده خدا گذاشتید؟ چنین روالی را تابحال ندیده بودیم!!!!!!!نکند میخواستید نمره منفی و مثبت مشخص نشود که از ان ایشان است یا پاسخ شما؟؟؟؟؟شاید اینهم یک اصول دیگر حرفه نقادی و طرح موضوع است؟!!!! براستی کاری آسانتر از طرح موضوع و انتقاد از همه وجود دارد؟
    • مختاباد US ۲۱:۴۲ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۵
      19 23
      دوست گرامی من مگر گفتم اقای رسولی حرف بدی زده .گفتم اطلاعاتشان نادرست است و قصد باز کردن بیش از حد این موضوع راهم ندارم.درباره موارد دیگر هم اطلاعاتتان نادرست است به خصوص درباره بنده. لطفا دقیق تر تحقیق کنید. شما از قرار بورسیه فرزندان اهل قدرت و سیاست را نمی بینید و فقط چسبید به یک هنرمند که با دانش و توانی که داشت از این امکان استفاده کرد. من در صدد دفاع از ایشان نیستم همچنانکه اطلاعاتتان درباره آن اخوی بزرگتر هم غلط است. تهمت پراکندن امری اسان است و تخریب از آن اسانتر. فکر کنم فقط میزان پخش مجانی آثار اخوی در صدا و سیمای یک سال را محاسبه کنید ده برابر پول بورسیه را باید به ایشان بازگردانند. آن هم نه طبق عرف ایران ، بلکه بابت هر بار پخش اثرش به او صد تا تک تومانی بدهند.
  • mani IR ۰۶:۲۵ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۱
    22 18
    سلام.آقای مختاباد الان این مطلب را خواندم و ناراحت شدم.خانواده استاد بی بدیل تار ایران ثروتمند بودند و حتی فرزندان و دامادهایشان ثروتمندن وفرانسه زندگی میکنند.اندکی هم از استاد ابراهیمی خبر دارم که خود وخانواده شان و فرزندانشان در رفاه اند..اما از بی تفاوتی و استفاده های ابزاری مسولان دلخور بودند مثل شما خبرنگاران که حتی در بیمارستان آسایش اینان را بر هم میریختید و برای پروپاگاند تبلیغاتی دنبال منافع سیاسی هستید.استاد وخانواده استاد حافظی هم ازاین موضوع رنجیده خاطر بودند.و...تورا بخدا برای بیان امیال شخصی خودتان از بزرگان وام نگیرید ومثالهایتان را ببرید بسمت هنرمندانی که همه جوره مورد حمایت دولتند ویا چهره های سیاسی را مثال بزنید.موفق باشید.
    • مختاباد US ۲۲:۰۳ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۵
      19 21
      دوست گرامی من به احترام همان بزرگان قصد بازکردن بیش ازاین ماجرا را ندارم.اما اگر علاقه مندید استدلال واطلاعات نگارنده را بشنوید لطفا ای میل خود را در همین پست بگذارید تا برخی نکات را با شما در میان بگذارم. شاید به تفاهم برسیم. البته شاید.
  • بی طرف IR ۱۹:۴۴ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۵
    24 25
    در مورد خط آخر اقای انتظاری بگوییم که در این کشور همان طرح موضوع هم جرات و جسارت می خواهد و همین کار باعث توجه افراد و افکار به موضوع می شود تا شاید راه حلی هم برای آن بیابیم. کدام نویسنده دیگری در این مدت به مشکلات و مساءل حوزه موسیقی پرداخته و آنانرا شکافته. من به سهم خودم از آقای مختاباد تشکر می کنم.
  • mahnaz A1 ۰۸:۰۵ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۷
    0 0
    جناب آقای مختاباد لطفا اندکی منطقی و انتقادپذیر باشید و به جای این پاسخ ها یک عذرخواهی ساده کنید تا خانواده های این هنرمندان بزرگ که شما ازشان نامبردید و همینطور خانواده هنری موسیقی ایران بیش از این آزرده خاطر نشوند.
  • مسعو{ IR ۱۱:۲۶ - ۱۳۹۲/۰۶/۰۱
    0 0
    ehteraam ostaadaanraa khoob ast neghah daarim...music raa baa siasat makhdoosh nakonid.