حجم خبرهایی که از دولتمردان در رسانه های خبری کار می شود عمدتا آمار بالایی را نشان می دهد. در بسیاری از کشورها این روند برقرار است . که البته توضیح علمی و منطقی هم دارد. مردم حق دارند که از اقدامات روزانه منتخبان خود مطلع شوند.بنابر این پوشش خبری عمده فعالیتهای دولتمردان در انواع رسانه ها ؛ به بالاترین حجم می رسد.
در کشورهایی که زیرساخت های فرهنگی و هنری و اجتماعی به معنای واقعی کلمه سالهااست به سطح استاندارد سرویس دهی و هم چنین توسعه مداوم رسیده اند ، حجم اخبار های فرهنگی و هنری و اجتماعی به بالاترین گرید ممکن میرسد. ضمن اینکه تعدد و تاثیر رسانه ها و مهم تر از آن قدمت آنها را باید در نظر گرفت. طبیعی است در کشوری مثل آمریکا یا هر جای دیگری که 1000 بنای اپرا و 10000 استادیوم استاندارد ورزشی و 100000 سالن سینما داشته باشد ؛حجم اخبار لوکال و گزارش های ملی اش سر به فلک خواهد زد. و آنجاست که اخبار دولتمردانشان نیز باید آنقدر جذاب و پر کیفیت باشد که بتواند مخاطب زیاد پیدا کند. باز هم می گویم تنوع مدیا ؛ و قدمت آنها و هم چنین گستردگی روزنامه ها و شبکه های تلویزیونی محلی و ملی و هم چنین مدیای بخش خصوصی را هم باید در نظر بگیریم.
در باره رسانه های خودمان اما باید به مقیاس های دیگری برسیم . چون هم زیرساخت هایمان کامل نیست و هم اینکه سازو کار رسانه ای مان با همه متفاوت است. بنابراین جذابیت خبری در رسانه های نوشتاری و خبرگزاری هایمان با یک یا چند پروتکل به جایی نمی رسد. وقتی پروژه ای در کار نیست ؛ مسابقات مهم ورزشی کم داریم و هم چنین تولیدات فرهنگی و هنری مان در حد بخور و نمیر است ، آنگاه می آئیم و به فکر راهکار می افتیم که با استفاده از آن ؛ همین خبرهای عادی را دارای جذابیت کنیم. مثل اتفاقی که برای هدیه تهرانی در طی چند ماه اخیر افتاده است.
از اواخر خرداد تا 2 ماه پیش به صورت هفتگی،و از یکماه پیش تا الان ؛ هرروزه از هدیه تهرانی خبر تهیه می شود. عمده روزنامه ها و خبرگزاری و سایت های خبری از او مطلب می نویسند و تمام فعالیت های او مورد سنجش و پرسش و تحلیل قرار می گیرد. او به سینما می رود، عکس و خبر او تیتر یک می شود . او نمایشگاه عکس برگزار می کند و پوشش این فعالیت هنری او در صدر اخبار می نشیند. رئیس دفتر رئیس جمهوری به نمایشگاه عکس هدیه تهرانی می رود و عمده اخبار دیگر را تحت الشعاع قرار می دهد. هدیه تهرانی چه لیوان آب را بر دارد و چه وام چند صد میلیونی گرفته باشد برای ما فرقی نمی کند. تیتر خور برای ما جور می شود . همین بس است. پروتکل فعلی در جذابیت های خبری ؛ هدیه تهرانی است. و جواب هم که داده است . پس اینقدر استفاده می کنیم تا خسته شویم و خوانندگان هم بیزار شوند. آنگاه سراغ دیگری می رویم. همیشه اینگونه بوده ایم.
از هدیه تهرانی در این سه یا چهار سال که در فیلمی هم کار نکرد عمدتا خبری هم نبود . جز معدود خبرهای مسافرتش و یا دیدن تئاتری و یا خواندن کتابی و این خبرهای عام که البته همین ها را هم می شد با یک عکس تیتر یکی کار کرد. حالا چه شده یا چه اتفاقی افتاده که هر حرکت او ارزش خبری پیدا کرده است ؟ این را می دانیم و نمی دانیم . شاید حضور رسانه ای او باعث تلطیف فضای اجتماعی شده ؟ و شاید هم فعالیت های او از دولتمردان هم بیشتر شده و طبیعی می نماید با این شدت فعالیت از آنجا که بی برو برگرد چهره محبوبی است ، خب فعالیت هایش نیز بیشتر رسانه ای شود؟ و چه نیکو ! از این خبرها ی عادی ؛ حرف و حدیث هم بیرون می آید ؛ چون تایپیکال هدیه تهرانی در ذات؛ خبرساز هم هست و رسانه ای کردن این بلک میل ها هم که چند روزی خوراک فراهم میکند و ..
این پوشش های خبری جز سواستفاده از نام و سابقه و تایپیکال یک هنرمند اسم دیگری ندارد. تازه خیلی هم سواستفاده های شریفی به نظر می رسند. برگزاری یک نمایشگاه عکس ؛ خرید گران ترین عکس او ؛ رفتن به 4 سالن سینما برای فیلم دیدن ؛ 2 دفعه حضور در تاتر شهر و هم چنین، آن بلند کردن لیوان آب و قدم زدن او در پیاده روی کوچه شان را هم اگر سرجمع حساب کنیم میشود چند فعالیت خصوصی که حالا گرید و رنگ و بویی فرهنگی هم به آنها می دهیم.
هدیه تهرانی و هنرمندان هم رده او و هم چنین اساتید آنها و پیشکسوتان بایدکه در رسانه ها باشند . بخشی از تولیدات فرهنگی و هنری را اینها ساماندهی می کنند. آنها برند دارند و برای رسیدن به این جایگاه ممارست ها داشته اند . اما اگر با اخبار چیپ آنهم روزانه از این برند ها یاد کنیم ، نه به فرهنگ ونه به آنها و نه به خودمان هیچ خدمتی نکرده ایم. منظورم از خودمان در اینجا مخصوصا رسانه های مرتبط با نخبگان است و یا حداقل رسانه هایی که با پررویی قابل تقدیری ، عمده مخاطبین خود را از جامعه نخبگان می شمارند! همین ها برند های فرهنگی و هنری و حتی ورزشی را تا حد چلاندن در باکس خبری شان می گذارند. کاری که رسانه های زرد انجام می دهند . و گلی به جمال همان زرد ها که از 10 فرسخی هویت شان معلوم است.
اگر روزی یکی از این برند های مورد توجه رسانه ها ؛ کم کار شود یا بیکار شود و مهم تر از همه اگر از بر و رو بیفتد باز هم روی برند او برای باکس خبری مان ؛ آنهم به طور روزانه حساب باز می کنیم؟ هدیه تهرانی از مهمترین برندهای هنری ،الان پر خبر ترین است . نگفتم خبر ساز است . خبر سازی کار ما است .خبر های او در حد خبرهای رئیس جمهور ، در تعداد و آمار و ارقام است. خوب است کمی تنفس بدهیم. برند های دیگری از اهالی هنر ؛ همین طرفها هستند. این اتفاق برای آنها هم انجام می شود آسیاب به نوبت است. متولی این آسیاب ها ما هستیم. مثل سنوات گذشته ، اینقدر برند هایمان را زیر چرخ آسیاب له می کنیم تا دیگر چیزی از آنها باقی نماند جز یک جذابیت دیگر تمام شده . فریماه فرجامی را یادمان هست ؟ آیا برندی در حد او می شناسیم؟ اصلا پیشینه و سواد تئاتری ، هنری و تایپیکال خاص او را به خاطر داریم؟ آسیاب به نوبت است ...
نظر شما