به گزارش خبرآنلاین، این روزها «دن براون» با رمان جدیدش به ایران بازگشته و ناشران متعددی رمان جدید خالق «رمز داوینچی» را ترجمه و روانه بازار نشر کردهاند که انتشارات افراز و نگارینه از جمله آنها هستند. این رمان براون که بعد از «رمز داوینچی» و «نماد گمشده»، منتشر شده در حقیقت ادامه داستانهای شخصیت رابرت لانگدن، نمادشناس دانشگاه هاروارد است. داستان رمان در ایتالیا میگذرد و در آن لانگدن وارد دنیایی هراسناک میشود که پای قدیمیترین و ماندگارترین شاهکار ادبیات را به وسط میکشد. براون میگوید: «هرچند در دوران دانشجویی «دوزخ» دانته را خوانده بودم، اما تا همین اواخر متوجه تاثیر ماندگار آن بر دنیای مدرن نشدم. در این رمان جدید، بسیار هیجانزده بودم که خواننده را به دنیایی اسرارآمیز میبرم... دنیای رمزها، نمادها و دهها گذرگاه مخفیانه.» اسکات سیمون، خبرنگار رادیو ملی امریکا به بهانه انتشار این رمان مصاحبهای با دن براون انجام داده که در ادامه گزیدهای از آن را به نقل از هفتهنامه خبری - تحلیلی کتاب با عنوان «ســام» میخوانید:
درباره الهام از دانته در نوشتن رمان دوزخ بگویید.
چیزهای زیادی درباره هنر کلاسیک دیده بودم ولی هیچ وقت درباره هنرهای ادبی چیزی نخوانده بودم که به نظرم دانته در اوج این هنر قرار دارد. همانطور که میدانید مثل مونالیزا، کمدی الهی دانته یکی از شاهکارهای هنر انسانی محسوب میشود که تقریبا به سنگ محک فرهنگ و تاریخ بخشی از انسانهای روی زمین تبدیل شده است. بهتر است کمی مثل رابرت لانگدن احساس کنیم.
به نظرم بیشتر تحقیقات خود را در ایتالیا انجام دادهاید، به نظر کار مفرحی میآید؟
البته از گفتن این جمله نفرت دارم ولی باید اعتراف کنم به واسطه رمان رمز داوینچی به جاهایی دسترسی پیدا کردم که قبلا خوابش را نیز نمیدیدم. برای فرد نویسندهای مثل من که همیشه سرم توی کاغذ بوده دیدن این جاهای فوقالعاده، جذاب و جالب بود. همیشه دوست داشتم مثل پلیسها یک رازی داشته باشم. هیچ وقت نمیخواستم مردم بفهمند میخواهم درباره چه چیزی داستان بنویسم. در بازدید از مکانهای مختلف هیچ سوالی از کسی نمیپرسیدم. به همین دلیل خودم تحقیقاتم را انجام میدادم و این کار برایم جذابیت داشت. همیشه سوالهای بیربطی از متصدیان موزهها میپرسیدم در غیر این صورت میفهمیدند که چه ایدهای دارم...جالبترین شخصیتهای شرور کسانی هستند که کارهای نیک را بر اساس نیتهای منفی یا کارهای منفی را با نیت مثبت انجام میدهند. من همیشه منطقه خاکستری بین منفی و مثبت را دوست داشتم.
چقدر طول کشید دوزخ را نوشتید؟
تقریبا سه سال، البته در این سالها فرآیند نوشتن همراه تحقیقات صورت گرفت. همیشه دوست داشتم وقتی تحقیق میکنم و به چیزی جدید دست پیدا میکنم سریع آن را روی کاغذ بیاورم.
یک بار گفته بودید نوشتن را دوست ندارید و اصلا نیازی به نوشتن دوباره ندارید. چرا دوباره این کار را کردید؟
البته نوشتن یک فرایند بسیار سخت است ولی من همیشه نوشتن را دوست دارم چون تحقیق کردن را دوست دارم. بیشتر از همه اینها دوست دارم هیجانهایی که از این تحقیقات الهام میگیرم را به دیگران نیز انتقال بدهم. مثل این است که بخواهید درباره شور و اشتیاق دانته در فلورانس تحقیق کنید و با آن شریک شوید و بخواهید ایدههای بزرگی درباره اتفاقات آینده بدهید.
چگونه تصمیم گرفتید از روی دانته داستان بنویسید؟
من همیشه میدانستم روزی درباره او مطلب خواهم نوشت. ولی هیچ وقت نمیخواستم درباره خودش داستان بنویسم چون وقتی کسی مثل او اینگونه جهنم را به صورت زنده و روشن تعریف میکند در اختراع یک جهنم دیگر خواننده اثر او بسیار مفید است. به نظر من دانته بر اساس گناه جهان را اختراع کرد.
دانته فکر میکرد غرور بزرگترین گناه است، نظر شما چیست؟
به نظر من تنبلی و بیکاری گناه بزرگی است. شما تنها یک بار فرصت دارید به دنیا بیایید و یک بار فرصت دارید زندگی کنید و بهتر است در زندگی خود کاری بکنید. نیاز به کار و معاشرت با دیگران دارید و کسانی که این کار را نمیکنند دچار همان غرور شدهاند.
سختترین چیز درباره خلق یک داستان مهیج چه چیزی میتواند باشد؟
برای من این چیز سخت مربوط به دنیای واقعی و ارتباط آن با داستان است. من برای داستانهایم از تاریخ واقعی، مکانهای واقعی، علوم واقعی و هرچیزی که در واقعیت وجود دارد استفاده میکنم و به همین دلیل ارتباط دادن این واقعیتها با سیر داستان کار سختی است. در حقیقت تبدیل واقعیتها با شخصیتهای داستانی همیشه کار سختی محسوب میشود.
و بالاخره اینکه جایگاه شما در دنیای ادبیات چه نوع جایگاهی است؟
البته خندهدار است بگویم که خودم هم نمیدانم کجای سرزمین ادبیات قرار گرفتهام. من تنها کتابی را مینویسم که همیشه دوست دارم بخوانم. من کسی هستم که بیشتر از داستان و ادبیات، نمادها و کدها را دوست دارم و عاشق این هستم که این نمادها را در هنر و معماری و هر کار شاهکار دیگر پیدا کنم. همه اینها را میتوانید در داستان رابرت لانگدن پیدا کنید.
6060
نظر شما