به گزارش خبرآنلاین، مراسم رونمایی و نقد رمان «منگی» امروز درساعت ۱۸ تا ۲۰ با حضور اصغرنوری، خلیل درمنکی و فرید قدمی، در کتاب افق (خیابان انقلاب، جنب سینما سپیده، فروشگاه افق) برگزار میشود.
رمان «منگی» نوشته ژوئل اگلوف، نویسنده فرانسوی با ترجمه اصغر نوری منتشر شده است. ژوئل اگلوف فیلمنامهنویس و رماننویس مطرح معاصر فرانسوی است که به خلق طنز سیاه و خندهدار شهرت دارد. منگی چهارمین رمان نویسنده است که در آن موقعیتهایی شگفتانگیز و منحصربهفرد توام با امید و انسانیت را رقم میزند.
به گفته مترجم کتاب، اگلوف از نویسندگان جوان فرانسه به شمار میرود که این اثرش هم معروفترین اثر او به شمار میرود و در سال 2005 برای وی جازه ادبی لیورانتر را برای او به ارمغان آورد: «این کتاب فضای نامتعارفی دارد و زندگی روزمره پسری جوان در کنار مادربزرگش را روایت میکند که در یک کشتارگاه در حاشیه شهر زندگی میکند که از قضا محل تخلیه زباله نیز هست و آب و هوای گرفته و کثیفی دارد. او در این داستان راوی زندگیای است که به قول خودش به انتهای راه رسیده و البته در پایان داستان نیز به این جایگاه نمیرسد. فضای این رمان سیاه و بیانش طنز است.»
در بخشی از رمان می خوانیم:
«خط تولید متوقف شده. تو قسمت ذبح گیر کرده. چون دوباره راه نمیافته، به خودم میگم برم ببینم چی شده. نزدیک که میشم، میبینم با بورچ چهارنفر هستن و جمع شده ان دور یه گاو که با وجود سوراخ کوچیکی که تو کله ش درست کردن، حاضر نیست بیفته زمین. همه شون با قیافه وحشت زده اون رو نگاه میکنن. باورشون نمیشه، هیچوقت چنین چیزی رو ندیدن.
سیمونن تپانچه رو از نزدیک وارسی میکنه، یه نگاه به داخل لوله ش میندازه - بهش میگم مواظب باش چون ممکنه گلوله در بره - و پینیولو انگشت سبابه ش رو فرو می بره تو سوراخ تا ببینه این سوراخ دقیقا چیه. دیگه هیچی دستگیرشون نمیشه. فقط دارن سرهاشون رو تکون میدن. پینیولو گردنش رو میخارونه و میپرسه: سوراخه یه کم بالا نیست؟
سیمونن بهش جواب میده: معلومه که نه. ولی اگه می خوای میتونم یه کم پایین ترو هم امتحان کنم.
- من هیچی نمیدونم، همین جوری گفتم.
واسه بار دوم، تپانچه رو میذاره روی کله حیوون و بلافاصله ماشه رو فشار میده. گاو از جا می پره، سرشو به شدت تکون میده، ولی محکم سرجاش میمونه.
پینیولو جای گلوله دوم رو معاینه میکنه. گاو با چشم های از حدقه دراومده نگاهمون میکنه، لابد از دیدن این همه آدم که روش خم شدن نگرانه، حق هم داره.
پینیولو میپرسه: نمیخوام اعصابت رو خرد کنم، ولی مطمئنی این بار یه ذره پایین نزدی؟
سیمونن جواب میده: دستم انداختی؟ یه عمره دارم این کارو میکنم. ولی دوست دارم یه تیر وسط دوتای قبلی خالی کنم، البته اگه این راضیت میکنه.
- ببین هرکاری دلت میخواد بکن، ولی میبینی که یه جای کار میلنگه.
سیمونن، کلافه، دوباره تپانچه رو با دست لرزون پر میکنه و واسه بار سوم میذاردش روی پیشونی حیوون و ماشه رو فشار می ده. گاو به اندازه نیش یه خرمگس واکنش نشون میده. انگار کم کم داره به این کار عادت میکنه...
پینیولو همکارش رو وادار می نه تپانچه رو بهش بده و میگه: صبر کن ببینم میذاری من هم امتحان کنم؟
همه چی سریع اتفاق می افته، وقت رو تلف نمیکنه. کارش دقیقه. صدای یه شلیک تازه بلند میشه و گاو یه نعره طولانی میکشه. ولی هنوز هم نفس آخرش نیست؛ فقط یه اعتراضه، یه سر درد که لابد ولش نمیکنه...»
بنابراین گزارش، ژوئل اِگلوف، نویسنده فرانسوی، متولد سال 1970 میلادی است. وی پس از تحصیل در رشته سینما، به فیلمنامهنویسی رویآورد اما اکنون خود را وقف نوشتن رمان کرده است. نخستین رمان او، ادموند گانگلیون و پسر نام دارد که توجه منتقدان را به خود جلب کرد و در سال 1999 برنده جایزه الن فورنیه شد. رمان منگی او نیز در سال ۲۰۰۵ جایزه لیورانتر را دریافت کرد.
در پشت جلد کتاب می خوانیم:
«صبح شبیه چیزی که از صبح می فهمی نیست. اگه عادتنداشته باشی، حتی شاید ملتفتش نشی. فرقش با شب خیلی ظریفه، باید چشمت عادت کنه. فقط یه هوا روشن تره. حتی خروس های پیر هم دیگه اونارو از هم تشخیص نمی دن. هوای گند یه شب قطبی رو تصور کنید. روزهای قشنگ ما شبیه همونه.»
رمان منگی را نشر افق در 112 صفحه و با قیمت 6000 تومان منتشر کرده است.
6060
نظر شما