این حرفها البته ،دوشنبه بعدالظهر در خیابانهای تهران شروع شد و بعدش به خبرآنلاین هم رسید که یک عده از همان برادران یا خواهران دلواپس که با شعار «یا روسری یا توسری» هشت ساله کشور را بهشت کردند، نظر میگذاشتند پای عکسهای توفانی برج میلاد و معتقد بودند عذاب الهی بوده و مرتبط بوده با اندازه مانتوی خانمها در خیابانها مخصوصاً در خیابان فاطمی جلوی وزارت کشور و این که به اندازه کافی تلاش نشده تا با شعار «یا توفان یا تهران» مردم را از پل صراط رد کنند و به سلامت به بهشت برسانند.
بنده هم شخصاً قرار نبود مثل دوست عزیزم سید عبدالجواد موسوی که اسم فامیل خطرناکی هم دارد و به همین دلیل هم نه بنفش تنش میکند نه سبز، وارد بحث بزرگان شوم و برسم به این قضایا که در بحث میان حقوقدان و فقیه، حق با چه کسیست؟ اصلاً من سرِ پیازم ته پیازم وسط پیازم؟ نه کسی به من میگوید اصولگرا نه میگوید اصلاحطلب نه قیافه خوبی دارم که چه با لباس روحانی و چه در کت و شلوار بدرخشم و به من بگویند اهل فتنه و به خانمهای دلواپس بگویند استغفر الله ربى و اتوب الیه بگویید و رد شوید! نه به من میگویند انقلابی نه میگویند ضد انقلابی؛ فقط یک نفر توی این مملکت پیدا شد که خصوصی به عبدالجبار کاکایی در جریان جشنواره شعر فجر امسال توصیه کرد مواظب طرف باش که نفوذیه! آن هم دوست 27 ساله خودم علی رضا قزوه بود که دنبال کلمه موذی بود، یادش رفته بود، گفت نفوذی![از کجا فهمیدم؟ خب این دوست 27 ساله من ادبیات عربش خیلی خوب است و در دهه شصت هم خیلی علاقه داشت به این ضرب المثل عربی که:« اقتل الموذی قبل ان یوذی»!]
اصلاً قرار نبود من وارد این بحثهای راه و راهسازی برای بهشت شوم اما مگر این توفان گذاشت![منظورم مسعود توفان نویسنده نیست برادران دلواپس نروند یقهاش را بگیرند!] توفان که آمد یک عده توی خیابان میگفتند که خدا را شکر روز محشر آمد! موتوریها پخش و پلا میشدند روی آسفالت و درختها میافتاد روی کله مردم و بچهها جیغ میکشیدند و اینها خوشحال بودند که زحمت ساخت و ساز جاده بهشت از روی دوششان برداشته شده و خدا خودش کارگر فرستاده! یادم هست اینها همانهایی بودند که موقع موشکباران تهران هم میگفتند که این غضب الهیست و چرا ما باید برویم جبهه و با صدام بجنگیم؟ با عذاب الهی که نباید جنگید! بنابراین در جاهایی که خطر موشک نداشت مینشستند و هر وقت که تلویزیون خبری درباره اصابت موشک به جایی از تهران را اعلام میکرد، قاه قاه میخندیدند!
*
در باب صاف کردن جاده بهشت، بین علما همیشه اتفاق قول بوده اما در چگونگی آن اتفاق قول نبوده با این همه علمای شیعه همیشه اشاره کردهاند به این که بین هموار کردن راه بهشت توسط علی(ع) و خوارج و ابوموسی اشعری فرق است.حاجآقا، شما که بارها در دوره دولت قبل،در خطبهها، به این فرقها اشاره کردهاید باز هم اشاره بفرمایید که خوارج تصور نکنند بهترین موقع برای خروج است!
*
من هم معتقدم که این توفان، امتحان الهی بوده اصلاً زندگی، امتحان الهیست بعضی وقتها امتحان ثلث اول است بعضی وقتها امتحان خرداد است بعضی وقتها هم امتحان تجدیدیست. بزرگ و کوچک دارد فقط. این امتحان هم، امتحان تجدیدی بود ظاهراً، که البته در خرداد برگزار شد برای آنهایی که که از بین تمام جادههای بهشت، فقط دهان مردم را میشناسند و چون زورشان نمیرسد که در صاف کردن باقی جادهها مشارکت مردمی کنند، همین یک راه را انتخاب کردهاند!
یک توفانی در این شهر گل و بلبل تهران آمد، این قدر مردم حرفهای جور واجور زدند که من شخصاً فکر کردم زمان حضرت نوح است، باید دنبال یک کشتی بگردم که از بالای برج میلاد سوارش شوم! به نظرم یک عده از برادران و خواهران دلواپس هم دنبال کشتی میگشتند اما خب گفتند بلیتش تمام شده، فردا بیایید!
کد خبر 358381
نظر شما