افكار عمومي جهان نسبت به تاج گذاري محمدرضا واكنش خاصي نشان ندادند. اما روزنامههاي اروپايي و آمريكايي اين اقدام را يك خودبزرگ بيني وحشتناك توصيف كردند. ضمن اينكه طبق اعلام اين جرايد؛ هزينه 100 ميليون دلاري تاجگذاري و جشنهاي مرتبط با آن در كشوري كه هنوز فاقد زيرساختهاي اساسي است هيچ توجيهي نداشت.
بنابر اظهارات علم؛ هزينه برگزاري تاجگذاري 3 و نيم ميليون دلار بوده است. اما همچنانكه خود وي نيز بارها اشاره كرده اين تاجگذاري بيشتر براي تحت تاثير قرار دادن خارجيها بوده تا مردم ايران. متن زير يادداشتهاي* امير اسدالله علم بين ارديبهشت تا آبان سال 1346 را در برميگيرد. زماني كه وي به عنوان نخست وزير سابق و وزير دربار وقت؛ مسئول اصلي برگزاري تاجگذاري بود.
4 سال پس از تاجگذاري؛ در سال 1350 جشنهاي 2500 سال شاهنشاهي با ريخت و پاش فراوان برگزار گرديد. اين بار نظر عمده مردم جهان و هم واكنش ملت ايران نسبت به اين اقدام ابراز نفرت بود.
حدود 10 سال پس از تاجگذاري و 7 سال پس از برگزاري جشنهاي 2500 ساله نظام سلطنتي متلاشي شد. توهم و پارانويا و خود بزرگبيني محمدرضا پهلوي و بي توجهي به حقوق حقه ملت ايران سرانجام طومار وي و خاندانش را درهم پيچيد.
- يكشنبه 31 ارديبهشت 1346
... صبح بعد از شرفيابي من اتفاق بامزه ايافتاد. سپهبد مرتضي يزدان پناه نقشههاي تاجگذاري را آورده بود. محل تاگذاري در كاخ گلستان روي نقشه نمايانده شده بود. شاهنشاه فرمودند، اين مناسب نيست، خوب است عقبتر باشد. يزدان پناه مدتي احتتاج كرد و دليل آورد عقبتر خوب نيست و دلايل را آن قدر محكم ميگفت كه من داشتم متقاعد ميشدم، ولي شاهنشاه نشدند. بعد كه حرفهاي شاهنشاه تمام شد، مهندس محسن فروغي عرض كرد نظر شاهنشاه درست است. محل هم همانجا انتخاب شده، يعني تيمسار اشتباه كردند.
واقعا من خجل شدم كه چنان مسئوليتي دارد، يك بار هم به خودش زحمت مدافه و مطالعه نداده است. ولي تيمسار به روي مبارك نياورد. خدا عمر بدهد. شاهنشاه هم چيزي نفرمودند. اگر اعليحضرت فقيد رضا شاه بود؛ زير ضربات عصا حالش را رسيده بود. ولي اين پادشاه يك انسان واقعي است، ولي در عين حال همه را نميشناسد. چندي پيش هم همين تيمسار جرات نكرد قرار داد چراغاني را براي تاج گذاري امضا كند، من امضا كردم. وقتي گزارش را عرض كردم، خيلي خنديدند. فرمودند، همه چيز از من ميخواهند، ولي هيچ مسئوليتي حاضر نيستند قبول كنند...ص 46 و 47
- شنبه 28 مرداد 1346
... امروز مجلس موسسان را شاه افتتاح فرمودند كه براي برقراري نيابت سلطنت علياحضرت شهبانوست كه اگر خداي نخواسته شاه از بين بروند، وليعهد كه كوچك است بيتكليف و بيسرپرست نباشند. مطالعه در اين امر خستگيآور است. بلكه چندشآور است. من نميتوانم تصور كنم كه شاه از بين برود...ص 113
- شنبه 22 مهر 1346
... عصر تاجهاي اعليحضرتين را امتحان كرديم. خوب بود. شب در كاخ ملكه پهلوي مهماني جهت تولد شهبانو بود كه تا يك صبح ادامه داشت. در اين ساعت كالسكه تازه سلطنتي را بسته و آوردند كه اعليحضرتين ملاحظه فرمودند...ص 140
- يكشنبه 23 مهر 1346
صبح زود به كاخ گلستان رفتم. دو ساعت به وضع تشريفات تاجگذاري رسيدگي كردم. جزئيات را ديدم و دستورات دادم... كاخ بسيار زيبا شده، انشالله همه چيز خوب خواهد شد... رفتم والاحضرت شهناز را كه براي تهيه لباس تاج گذاري عازم اروپا بودند، مشايعت كردم... ص 141
- دوشنبه 24 مهر 1346
صبح با نهايت كسالت و تب و سرماخوردگي چون راجع به تاجگذاري و ترتيب تقدم خاندان سلطنت و گلههايي كه هست عرايض داشتم، شرفياب شدم... عصري هم براي تمرين تاجگذاري به كاخ گلستان تشريف فرما شدند. ناچار رفتم. ماشاالله وليعهد با آن كه كم سن است مثل يك مرد بزرگ عمل كرد... ص 141
- پنج شنبه 27 مهر 1346
امروز شرفياب نشدم. اما عصر در ركاب شاه و ملكه، به جشن مهرگان فرهنگيان به سالن سرپوشيده محمدرضا شاه رفتيم. جمعيت خيلي زياد ولي مرتب بود... به شاه عرض كردم، اين جشن اين قدر اهميت نداشت كه شخصا تشريف بياوريد. فرمودند، ميخواهم به جاي گريه و ندبه كه بين ما مردم اين قدر معمول است، جشن و شادماني را تشويق كنم. چه فرمايش حسابيست. شاه افكار بلند براي مملكت دارد. ديروز پياده در قصر نياوران راه ميرفتيم، فرمودند، تا ده سال ديگر اين جا را اروپا ميكنم. خدا عمرش بدهد. ص 144
- شنبه 29 مهر 1346
... اردشير زاهدي وزير امورخارجه از سفر آمريكا برگشته. خيلي روحيه خرابي دارد، چون فكر ميكند مورد مرحمت شاهنشاه نيست. شاه در باره اردشير فرمودند، پسر خوبي ست، دوستش دارم، او هم مرا دست دارد، اينها به جاي خود محفوظ، ولي شخص احمقي است. از او بپرسيد چرا به هيئت دولت حاضر نميشود؟ چرا بيجهت به مردم فحش ميدهد؟ اين فخر فروشيها براي اين است كه نه سواد داري و نه فهم.
ديدم خيلي عصباني هستند... فرمودند، خسته هستم، بعدازظهر چه طور هست گردش برويم؟ عرض كردم بعدازظهر كار داريم، تا تاجگذاري دو روز است، به علاوه بعدازظهر علياحضرت براي تمرين تاجگذاري تشريف ميبرند. فرمودند، با همه اينها بايد برويم. رفتيم و خيلي هم خوب بود. ص 146
- يكشنبه 30 مهر 1346
صبح به كارهاي جاري رسيدم... فرمودند امروز بعد از ظهر باز هم گردش برويم. بازهم به عرض رساندم كار داريم. امر فرمودند داشته باشيم. اين هم كار مهمتري است.اطاعت كردم ولي امشب كه به خانه آمدهام مثل مرده هستم. نميدانم خواهم توانست تاجگذاري را برگزار كنم يا نه؟ص 146
- سه شنبه 2 آبان 1346
چهار روز ديگر تاج گذاريست. امروز عصر تمرين عمومي بود. از صبح تاكنون كه نصف شب است، قريب 16 ساعت لاينقطع كار كرده ام... پيش از ظهر دو ساعت شرفياب شدم. عصري چهار ساعت تمرين طول كشيد. عكاسها عكسهاي بسيار خوب از شاهنشاه و شهبانو با تاج گرفتند.
بعد ديدن والاحضرت شاهدخت فاطمه رفتم. ايشان براي اينكه برخلاف حق خودش از محلي كه در تالار تاجگذاري دارد ناراضيست، به اين جهت آپانديس خود را عمل كرده است كه بهانه براي عدم حضور داشته باشد. شاهنشاه خيلي ناراحت و ناراضي شدهاند. در اين گيرودار بين خانواده علياحضرت هم بر سر جا ناراحتي پيش آمده است. يعني عمو و دايي شهبانو بر سرجا دعوا دارند. من هم نميتوانم حرفي بزنم، چون از اول خود علياحضرت مداخله فرمودند. وگرنه من كار را ميبريدم و مسئوليت قبول ميكردم.
اينها نميفهمند هرچه دارند از شاه است. در واقع اين گلههاي احمقانه واقعا خندهدار و تاسفآور است. باري خوشوقتم كه كه بعد از اين اين همه خستگي صداي دوست دخترم را كه از مسافرت برگشته آخر شب در دفترم از تلفن شنيدم و تمام خستگيها را از بين برد. ص 147
- چهار شنبه 3 آبان 1346
امشب هم از شدت خستگي سر درد دارم. ماشاالله شاهنشاه عزيزم با اين همه گرفتاري و كار كه هست امر دادند بعد از ظهر گردش برويم. هرچه اصرار كردم تمرين تاجگذاري واجبتر است، قبول نفرمودند. به هرحال دو سه ساعتي گردش رفتيم. اما حقيقت اين بود كه كارهاي فوتي و فوري فردا مانده بود. اين بود كه ناچار در مراجعت به دفتر رفتم و تاكنون كه نصف شب است كار كردم كه خداي نكرده غفلتي نشود... صبح هم به مجلس سنا رفته بودم كه جلسه مشترك مجلسين بود براي تصميم قانوني سپاس ملت نسبت به شاهنشاه.ص 148
- پنج شنبه 4 آبان 1346
روز تولد شاهنشاه. امروز تاج گذاري به بهترين نحوي برگزار شد. به قدري عالي بود كه تمام خارجيها تحسين ميكردند و به من تبريك ميگفتند. نظم و ترتيب و جريان كارها بينظير بود. اما حالا كه يك صبح است و من به خانه آمده ام، مثل مرده هستم. شايد تفضيل را فردا بنويسم. همين قدر مينويسم كه هيچ چيز را به شانس واگذار نكرده بوديم، همه پيش بينيها را با اتكاء به خداوند كرديم. ص 149
- جمعه 5 آبان 1346
...من خوشوقت و مفتخرم كه دو كار بزرگ شاهنشاه را انجام دادم. يكي موقعي كه نخست وزير بودم، انقلاب سفيد و تقسيم املاك بزرگ انجام گرفت و ديگري هنگامي كه وزير دربار هستم تاجگذاري فرخنده شاه انجام يافت. واقعا همان هنگامي كه آرزوي همه ما بود كه انجام بگيرد، يعني كشور در حالي تعالي و پيشرفت و مردم مرفه و آسوده، به خصوص وقتي وضع كشورشان را با ساير كشورها و كشورهاي هم جوار مقايسه ميكنند. ما در رفاه و آسايش هستيم و همه در گرفتاري و كشت و كشتار.
امشب با آن كه بايد سرخوش باشم ملولم. به دو جهت يكي اينكه عصري كه براي خيلي كوتاه در خدمت شاه گردش رفته بودم پيشامدي شد كه آزرده شدند. ديگر اينكه امشب در تالار رودكي، دوست دختر خودم را با مهمانهاي شاهنشاه فرستاده بودم باله فرانسه ببيند. هنگام آنتراكت كه مردم بيرون آمدند، آن قدر خوشگلي او جلب توجه كرد كه مايه سئوال شد. همه از يكديگر هويت او را ميپرسيدند. نسبت او به من اشكالي ندارد ولي ترسم اين است كه خيال كنند تعلق به شاه دارد و مايه دردسري بشود وگرنه خودم آماده اين مسائل هستم...ص 149و 150
- شنبه 6 آبان 1346
صبح به علت دو پيشامد ديشب كسل بودم. با اين وصف صبح زود به كاخ رفتم... به هتل هيلتون رفتم. مهماني من در اينجا به مناسب جشن تاجگذاري خيلي آبرومند بود يك مهماني شاهانه دادم. بيش از هزار نفر مهمان داشتم كه تمام ديپلمات بودند. تمام غذا را از فرانسه آوردم و آتش بازي را از آلمان. به قدري عالي بود كه خودم هم باور نميكردم. به شاهنشاه هم بسيار خوش گذشت.
رقصهاي محلي از تمام نقاط ايران آوردم. به تمام معني يك ميهماني شاهانه بود. در مهماني بازهم دوست دخترم با من بود. آنچنان جلب توجه ميكرد كه مقابل ،با همه عظمت مهماني بود. مرد و زن در جستجوي اسم و هويت او بودند. من هم گرچه گرفتار پذيرايي بودم ولي درست مصداق اين شعر واقع شده بودم:
هوش و گوشم به تو مشغول و نظر بر چپ و راست/ تا ندانند حريفان كه تو معبود مني
افسوس كه اين دختر فرنگي است و معني اين اشعار را هر قدر درست ترجمه كنم نخواهد فهميد. آما آثار تاگذاري شاه: من خودم از اول مخالف تاجگذاري بودم. چندين دفعه عرض كردم، شاهنشاه احتياج به تاجگذاري نداريد. به علاوه 26 سال سلطنت بدون تاجگذاري كردهايد. دنيا به طرف سوسياليسم پيش ميرود. حتي در سوئد كه پادشاهيست رژيم سوسياليستي برقرار است و شاه آن جا يك صد و هفتاد سال است مراسم تاجگذاري را متروك كرده است. قبول نفرمودند. امر فرمودند بايد بشود.
چندين دفعه نظرم را عرض كردم تا جايي كه مكدر شدند. بالاخره ميل شاهنشاهي عملي شد و چه خوب شد كه عملي شد، اولا تكاني به مردم داد. ثانيا به دنيا نشان داد كه واقعا مردم شاه را دوست دارند و از صميم قلب به شاه عشق ميورزند و اصولا به رژيم شاهنشاهي و سنتهاي قديمي وفادار و علاقمند هستند. ثالثا خاطرههاي انقلاب شاه تازه شد. و يادآوري گرديد. رابعا اين پيش آمد به مردم ايران نشان داد دنيا براي ما چه احترامي قائل است...
فرمايشات شاهنشاه عالي بود. مدتي روي آن فكر كرديم كه كوتاه و پرمعني و منسجم باشد. شهرها تازه و نونوار شدند. كارهاي بزرگ شروع شد. مثل سد شاه عباس و كارخانه ذوب آهن و شاختمانهاي جديد دانشگاه پهلوي و هزاران كار از اين قبيل. مقصرين آزاد شدند و به دنيا نشان داده شد كه رژيم در موقعيت پابرجا و محكم است و علاوه بر همه اينها لااقل 600 ميليون نفر مردم جهان وسيله جرائد و مجلات خارجي و تلويزيونها ايران و شاه ايران را ديدند و شناختند و دانستند كه چه ايراني است و چه آينده اي دارد...ص 150 و 151
- سه شنبه 23 آبان 1346
صبح شرفياب شدم. بعد اعضاي شوراي عالي تاجگذاري شرفياب شدند. سكه گرفتند. تيمسار يزدان پناه نطقي كرد و در آن مخارج تاجگذاري را كه 250 ميليون ريال( حدود سه و نيم ميليون دلار) شده است عرض كرد. چون بعضي از روزنامههاي خارجي نوشته بودند كه بيش از 100 ميليون دلار است. مخصوصا رقم را اعلام كرديم، به علاوه نصف بيشتر اين مخارج تعميرات اساسي كاخ گلستان و اثاثيهست كه باقي ميماند...ص 158
پانوشت:
* يادداشت هاي اميراسدالله علم، ويراستار علينقي عاليخاني؛ جلد هفتم، انتشارات كتابسرا، چاپ اول 1393
نظر شما