۰ نفر
۱ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۰:۲۵
قیافه نکبت من!

«هیچی به هیچ کجا راه نمی‌بَره! به محض این‌که نطفه‌ای شکل می‌گیره، مرده‌ا‌ی بالقوه‌ست... به ما اسم «موجود» می‌دهند، حال آن که هیچی نیستیم! بزرگ‌ترین خودستایی جانورانی که روی دو پا راه می‌رند همینه...»

به گزارش خبرآنلاین، رمان «قیافه نکبت من» نوشته فردریک دار با ترجمه عباس آگاهی به عنوان چهل و هشتمین عنوان از مجموعه پلیسی نقاب، توسط انتشارات جهان کتاب منتشر و راهی بازار نشر شد.

قهرمان داستان، روزنامه‌نگاري كهنه‌كار و صاحب سبك است كه روزگاري به خاطر مقالات انتقادي و طنز شاخص و گزنده‌اش شهرت داشته است. در جريان جنگ جهاني دوم و اشغال فرانسه، او با روحيه سركش و بي‌پروايش، در جبهه دشمن مي‌ايستد و از دولت دست‌نشانده آلمان در ويشي جانبداري مي‌كند. در پايان اشغال و پس از رهايي كشورش، او خود را در وضعیت يك فراري و تبعيدي مي‌يابد. مردي كه در دادگاه جنگي، به اتهام خيانت به كشور و همكاري با دشمن، به طور غيابي به مرگ محكوم می‌شود.

مردی به نام ژان‌ماری والز در سواحل جنوب فرانسه، در تنهایی تعطیلات خود را می‌گذراند. او به طور اتفاقی با زن جوان زیبایی آشنا می‌شود که ملیت انگلیسی دارد و ظاهرا به زبان فرانسوی تسلط کامل ندارد. دیدار اتفاقی ژان‌ماری با دختر که نامش مارژوری است، بار دیگر در محلی تکرار شده و به این ترتیب، ملاقات‌های بیشتری صورت می‌گیرد. بعد از برگشتن مارژوری به کشورش، ژان‌ماری که دلباخته زن ناشناس شده، به نامه‌نگاری با او ادامه می‌دهد و سرانجام دعوت او را می‌پذیرد تا ملاقاتی در اسکاتلند داشته باشند.

ورود ژان‌ماری به اسکاتلند، موجب شکل‌گیری حوادثی عجیب می‌شود که در نهایت به قتل نویل فالکس، شوهر مارژوری می‌انجامد. در صحنه قتل، روی چمن پارک محل قرار، جسد مردی به جا می‌ماند که به ضرب گلوله به قتل رسیده است. در این میان، گلوله‌ای که از تپانچه خارج شده، توسط ژان‌ماری شلیک شده است. ژان‌ماری که تصور می‌کند برای دفاع از مارژوری، همسر او را به قتل رسانده، ناگهان با چهره‌ای متفاوت از زن محبوبش روبرو می‌شود.

مارژوری ابتدا ژان‌ماری را از خود می‌راند و کمی بعد حتی منکر آشنایی با او می‌شود. معمای طرح شده در این داستان، تا آخرین صفحات کتاب حل‌نشده باقی می‌ماند، تا جایی‌که پای بریت، بازرس پلیس به ماجرا کشیده شده و پرده از واقعیت برمی‌دارد...

این کتاب یکی از جدیدترین عناوین مجموعه نقاب است که داستان‌های پلیسی فرانسوی و آثار دیگر کشورها در آن منتشر می‌شوند. پیش از این رمان‌های «مرگی که حرفش را می‌‌زدی»، «چمن»، «کابوس سحرگاهی» و «آسانسور» از این نویسنده با ترجمه عباس آگاهی در قالب مجموعه نقاب به چاپ رسیده است.

در ادبيات معاصر فرانسوي نام فردريك دار به عنوان نويسنده‌اي توانا و پراثر ضبط شده است. او متولد سال 1921 و درگذشته به سال 2000 است. زندگي پُرماجرايش موضوع آثاري متعدد شده است و مصاحبه‌هاي فراوان و آموزنده‌اش در سامانه‌هاي مختلف اجتماعي و فرهنگي در اختيار دوستداران قرار دارد.

فردريك‌ دار نه تنها با نام اصلي خود، بلكه با استفاده از حدود بيست نام مستعار ديگر، نزديك به 300 رمان و داستان بلند و كوتاه، حدود 20 نمايشنامه و 16 اثر براي سينما به وجود آورده است. پرآوازه‌ترين آثاري كه زير نام مستعار «سن‌آنتونيو» به رشتة تحرير در آورده، شامل ده‌ها و ده‌ها رمان پليسي ويژه است كه لحن و قلم آن تقليدناپذیر باقي مانده است. لحنِ غالب فردريك‌دار در بسیاری از آثارش بيشتر با اندوه همراه است. قهرمان داستان يكي از آدم‌هاي زخم‌خورده‌اي است كه او آن‌ها را با مهارت ترسيم مي‌كند.

در بخشی از کتاب می خوانیم:

«... به طرف ميز تحرير پيش رفتم و يكي از كتاب‌هاي خودم را كه بيشتر دوست داشتم برداشتم... «به صف!» نوشتة طنز بي‌رحمانه‌اي درباره ارتش. ورق زدن اين كتاب تأثير عجيبي بر من گذاشت. اين كتاب را، مانند دوستي قديمي، به ياد مي‌آوردم، دوستي كه تصويرش، لحن صدايش و نحوة رفتارش كمي در حافظه‌مان كمرنگ شده باشد.

مدينا لبخندي زد و گفت: اوه! به اين مي‌گن نوشته ادبي... حالا فرصت پيدا مي‌كنيد اونو دوباره بخونيد.
من حرفش را اصلاح كردم:
ــ اونو بخونم؟ من اين كتاب رو نوشتم، ولي هرگز اونو نخوندم، حتي براي اصلاح نمونه‌هاي چاپي. اين گونه نوشته‌هاي اسيدي تحملِ تر و تميز شدن رو ندارند! اون‌ها رو مثل زهر بايد بيرون پاشيد... تا حالا ديديد افعي‌ها به فكر زهرشون باشند؟

ــ واقعاً آدم عجيبي هستيد!
ــ آدم عجيبي كه مثل همه آدم‌هاي ديگه، جسد بسيار مبتذلي مي‌شه. اينو باور كنيد! و كتاب را محكم بستم.
ــ واژه‌ها، افكاري داغ‌اند... مثل كاغذي هستند كه بر اثر حرارت زرد مي‌شود... اون‌ها هم سرد مي‌شوند... مدينا، اين‌ها به چه دردي مي‌خورند؟ به كجا مي‌تونند برسند؟ فكر مي‌كنيم به آدم‌ها تصوري ذهني از بي‌ثباتي‌شان، از ضعف‌شان، از بي‌منطقي‌شان عرضه مي‌كنيم... و در واقع به خودمان ثابت مي‌كنيم كه از همه بي‌ثبات‌تر، از همه ضعيف‌تر و از همه پوچ‌تر هستيم!

او كتاب را از دستم بيرون كشيد. خشم چهره‌اش را در هم كشيده بود. براي نخستين بار، لكه رنگيِ بيمارگونه‌اي روي گونه‌هايش ظاهر شد.

ــ مثل اين كه خوب شما رو وادار به تسليم كرده‌اند!
دلم مي‌خواست بزنم توي گوشش. جلوي خودم را گرفتم. خوشبختانه نوعي تمدد اعصاب وجودم را فرا گرفت.

ــ منو وادار به تسليم نكرده‌اند... فقط به من فرصت دادند كه فكر كنم، همين و بس! به مدت سيزده سال، براي خودم، فصل‌هاي قبلي ‌رو خلاصه كردم، فرصت پيدا كردم بفهمم كه به هيچ جايي راه نمي‌برند... كه هيچي به هيچ كجا راه نمي‌بَره! به محض اين‌كه نطفه‌اي شكل مي‌گيره، مرده‌ا‌ي بالقوه‌ست... به ما اسم «موجود» مي‌دهند، حال آن كه هيچي نيستيم! بزرگ‌ترين خودستايي جانوراني كه روي دو پا راه مي‌رند همينه.

مدينا با تحسيني كه ساختگي نبود مرا نگاه مي‌كرد!...»

 

این کتاب در 136 صفحه و با قیمت 7هزار تومان روانه بازار نشر شده است.


6060

 

کد خبر 401132

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • حسین IR ۱۳:۲۷ - ۱۳۹۳/۱۲/۰۱
    5 0
    تیترو دیدم فک کردم درباره ی من نوشته.
  • آفرین A1 ۱۳:۴۷ - ۱۳۹۳/۱۲/۰۱
    3 0
    آخه اینم شد اسم کتاب؟

آخرین اخبار