مذاکرات هستهای تنها نوک کوه یخ در مواجهه هوشمند و پیچیده ایران و آمریکا است. اگر نبرد هوشمند برای ایران یک انتخاب است، برای آمریکای رو به افول در دوران اوباما، یک ضرورت و اضطرار بوده است. اینکه اوباما و کری به صراحت بگویند «اگر توافق نمیکردیم، تحریمها در حال فروپاشی بود»، به این معناست که آمریکا میکوشد از موقعیت ضعف، برای خود یک فرصت بسازد و در حال خاک شدن، فن بدل بزند یا به تعبیری بخواهد نیاز خود را به عنوان امتیاز بفروشد. برای آمریکا و انگلیس و طیف سیاسی نشان شده غرب در ایران، مذاکرات و توافق و قبیل آن بهانه است همچنان که انتخابات 88 بهانه بود. نفرات میدانی این جبهه که 6 سال پیش عملیات آشوب (آژاکس 2) را به اجرا گذاشتند، صراحتاً شعار میدادند «انتخابات بهانه است- اصل نظام نشانه است». ابا نکردند از اینکه نام اسلام را در عبارت جمهوری اسلامی خط بزنند و به نیابت از شیطان بزرگ، علیه اصل ولایت فقیه عقدههای سالیان سرشکستگی را بازکنند. برای این جبهه همچنان که انتخابات بهانه بود، مذاکرات و برجام و... بهانه است چنان که یکی از نشریات کم مایه زنجیرهای دیروز نوشت «شکسته شدن تابوی مذاکره با آمریکا مهمتر از خود توافق است»! برای آمریکا- ولو در خیال و آرزو- اهمیت استراتژیک دارد که به موازات تلاش برای بازپسگیری حوزههای نفوذ از دست داده در منطقه، جای پایی ولو به اندازه یک ساندویچی مکدونالد یا دفتر حافظ منافع کذایی و... یا ویترین برخی نشریات در ایران باز کند و مذاکره و برجام و قبیل آن- فارغ از سرنوشت و سرانجام ماجرا- نردبانی برای این منظور باشد؛ با این تلقی که شاید یک رخنه کوچک در سد بزرگ، مقدمه رخنههای بزرگتر باشد و بتوان از تغییر تدریجی رفتار به تغییر ساختار رسید. این البته رویا و آرزوست اما به هر حال در ذهن حریف نقش بسته است.
2727
نظر شما